پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)

بازدید
٢,٣٦٨
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

●از انجام کاری طفره رفتن یا شانه خالی کردن مترادف: to pass the buck

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریافت و انتقال اطلاعات ( تو اداره ها و شرکت ها به عنوان واحد مربوط به داده ها و وبسایت اونجا مد نظر هستش )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فرق multiplier و coefficient رو ریاضی وار بهتون بگم دوستا گلم: 6�4= 24 اینجا عدد ۶، ضریب ( ضرب کننده ) برای عدد ۴ هست که خودش ضرب شوندست، به ۶ میگن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دنبال سرنخ و سرمنشا چیزی رفتن، جستجوی دقیقتر در مورد چیزی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از والدینی . . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Sulk, go into a sulk

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف فلزی ( معمولا حلبی ) برای حمل مایع ( معمولا نفت یا بنزین ) ● مثلا همون ۲۰ لیتری خودمون ولی فلزی

پیشنهاد
٠

Put the blame on others

پیشنهاد
٠

Take the blame

پیشنهاد
٠

کسی که در واقعا گرداننده و حفظ کننده اون صمیمیت و حال خوب تو یه مهمونی هست، محور بودن تو یه مراسم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Impulse On impulse: از روی هوا و هوس، از روی یک میل ناگهانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● صدق کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

apply

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدای جیر جیر ( ترمز خودرو یا دوچرخه یا همچین صدایی ) ، صدای جیغ مانند ( درآوردن )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

To feel awkward

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● به اصطلاح He went to Germany to search about, in quotation marks, " vikings" and find out mre about their lives.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤٥

1. رسیدن به کسی یا چیزی که ازش عقبی 2. ملحق شدن 3. وقتی شخصی را ملاقات میکنی ( بدون قرار قبلی ) و در مورد اتفاقاتی که از آخرین باری که یکدیگر رو دیدن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشش گیاهی انبوه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: Rumour یا Rumor جفتش درسته، اولی بریتیش، دومی امریکن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● یه زمانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخچال فریزر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محوطه و حیاط مزرعه ای ( که توش طویله، باغچهو اینجور چیزا هست و معمولا به زمین های کشاورزی وصله )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خود رو ( وقتی گیاهی در یک منطقه بدون اینکه انسان دخالتی داشته باشه رویش میکنه )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● خشن و ترسناک Ferocious dogs ● بی امان و شدید Ferocios battle

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تاثیر ) خود را نشان دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● سالم، سلامت Healthy economy /diet /child ● مثبت Healthy attitude ● اگر در مورد مقدار یا تعداد بود یعنی خیلی زیاد Healthy amount/number of

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● عد زوج ● حتی ● هموار، یک دست ● ادامه دار ( با یک کیفیت یا حالت ) ، یه جور

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Carcinoma

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیبا جلوه دادن، زیبایی بخشیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

● Cotton: در انگلیسی به گیاه پنبه میگن و قاعدتا پارچه یا منسوجی که روش اینو نوشته باشه یعنی " از جنس پنبه" ● linen: در انگلیسی به ساقه گیاهی به نام f ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

معنی "فراگیر شدن" چیزی رو هم میده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● تعداد کالری ( بله دقیقا تعداد، نه مقدار، چون کالری قابل شمارشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Maternity cover contract قرارداد موقتی که به موجب اون شخص برای مدت محدودی جابگزین کسی میشود که به مرخصی بارداری رفته است. sickness cover contract هم ...

پیشنهاد
٣

قرارداد موقتی که به موجب اون شخص برای مدت محدودی جابگزین کسی میشود که به مرخصی بارداری رفته است. sickness cover contract همون بالایی هست فقط به جای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی دین و یا معتقد به ادیانی غیر از مسیحیت، اسلام و یهودیت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

That is to say In other words

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

املای درست: Privilege

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نحوه تامین و تدارک غذا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حائز اهمیت بودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دانه ( جو ، گندم، برنج، . . . )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاست اجرایی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● اداری بازی ( درگیر روندهای اداری و کاغذبازی شدن )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

● شن ریزه، سنگ ریزه ● سرسختی ● دندان بهم فشردن ( معمولا از روی تحمل یه شرایط سخت )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● دارای ناهمواری ملایم مثل سطح دریا به خاطر جزر و مد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

● خوردن به چیزی و برگشت کردن مثل ضربه های زیر قایق موتوری به آب یا توپ بسکتبال هنگام دریبل زنی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● معمولا برای مهمانی و مراسم میگن: cater for we have catered for 35 people.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● واضح، کانونی ( برای عکس ) ، غیرتار The photos aren't in focus. عکسا تار هستن.