kindly

/ˈkaɪndli//ˈkaɪndli/

معنی: مهربان، دلپذیر، خوش خلق، لطفا از روی مرحمت، خدا پرستانه
معانی دیگر: پر محبت، رئوف، مهرآمیز، محبت آمیز، پرمهر، دوست وار، خوشایند، مطبوع، سازگار، (قدیمی) طبیعی، ذاتی، نهادی، سرشتی، طبیعتا، خود به خود، با مهربانی، مهربانانه، رئوفانه (در برابر: با بی مهری unkindly)، لطفا، خواهشمندم، ملایم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: kindlier, kindliest
(1) تعریف: showing or having kindness.
متضاد: atrocious, barbed, unkind, unkindly, vicious
مشابه: benevolent, friendly, good, warm-hearted

- A kindly neighbor helped her up after she'd fallen.
[ترجمه گوگل] یک همسایه مهربان بعد از سقوط به او کمک کرد تا بلند شود
[ترجمه ترگمان] بعد از سقوط او، همسایه مهربانی به او کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was kindly to all the students in her class and generously gave them extra help after school.
[ترجمه گوگل] او با همه دانش آموزان کلاس خود مهربان بود و سخاوتمندانه بعد از مدرسه به آنها کمک کرد
[ترجمه ترگمان] او با همه دانش آموزانی که در کلاسش بودند مهربان بود و سخاوتمندانه به آن ها پس از مدرسه کمک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: being of a mild or caring disposition.
متضاد: acrid, unkind, unkindly
مشابه: charitable, good, kind, warm-hearted

- He was a kindly man who never judged anyone unfairly.
[ترجمه گوگل] او مرد مهربانی بود که هرگز کسی را ناعادلانه قضاوت نمی کرد
[ترجمه ترگمان] او مردی مهربان بود که هرگز کسی را به انصاف قضاوت نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
حالات: kindlier, kindliest
عبارات: take kindly to
(1) تعریف: in a cordial or kind manner.
متضاد: ill, unkindly
مشابه: well

(2) تعریف: please.

- Would you kindly help me?
[ترجمه گوگل] لطف می کنید به من کمک کنید؟
[ترجمه ترگمان] میشه لطفا کم کم کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. kindly don't speak so loud(ly)!
خواهشمندم این قدر بلند حرف نزنید!

2. kindly refrain from smoking
لطفا از سیگار کشیدن خودداری فرمایید.

3. a kindly climate
آب و هوای مطبوع

4. a kindly old man
مرد سالخورده ی مهربان

5. take kindly to
با میل پذیرفتن،خوش آمدن (از چیزی)

6. homa khanum's kindly nature
سرشت پرمهر هما خانم

7. my mother's kindly smile
لبخند محبت آمیز مادرم

8. she spoke kindly and calmly
او با محبت و آرامی حرف می زد.

9. to deal kindly with others
با دیگران مهربانانه رفتار کردن

10. will you kindly put the book back on the shelf?
(آیا ممکن است) لطفا کتاب را دوباره روی تاقچه بگذارید؟

11. he treated us kindly and informally
او بدون رودرواسی و با مهربانی با ما رفتار کرد.

12. he treats others kindly
او با دیگران با مهربانی رفتار می کند.

13. wounds that healed kindly
زخم هایی که خود به خود خوب شدند

14. he always treated us kindly
او همیشه با ما مهربانانه رفتار می کرد.

15. She very kindly lent me her bicycle.
[ترجمه گوگل]او با مهربانی دوچرخه اش را به من قرض داد
[ترجمه ترگمان]او با مهربانی دوچرخه اش را به من قرض داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was a stern critic but an extremely kindly man.
[ترجمه گوگل]او منتقدی سختگیر اما مردی فوق العاده مهربان بود
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد خشن بود، اما مرد بسیار مهربانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her neighbors spoke of her as kindly and hospitable.
[ترجمه گوگل]همسایه ها از او مهربان و مهمان نواز می گفتند
[ترجمه ترگمان]همسایگان با او به مهربانی و مهمان نوازی گفتگو می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Christmas is the most human and kindly of season,as the month of June with sunshine and the balmy breath of roses.
[ترجمه گوگل]کریسمس انسانی ترین و مهربان ترین فصل است، مانند ماه ژوئن با آفتاب و نفس مطبوع گل رز
[ترجمه ترگمان]کریسمس the و kindly فصل است، مثل ماه ژوئن با آفتاب و نسیم ملایم گل سرخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Will you kindly shut the door?
[ترجمه گوگل]با مهربانی در را می بندی؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا در رو ببندی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We shall all remember Mr Page for the kindly encouragement he gave us when we went so unwillingly to school.
[ترجمه گوگل]همه ما آقای پیج را به خاطر تشویق های مهربانانه ای که وقتی به مدرسه رفتیم، به خاطر خواهیم آورد
[ترجمه ترگمان]همه ما آقای پیج را به خاطر تشویق مهربانی که وقتی با بی میلی به مدرسه رفتیم، به ما داد، به خاطر خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

خوش خلق (صفت)
good-tempered, kind, good-humored, good-humoured, good-natured, kindly, well-conditioned

لطفا از روی مرحمت (قید)
kindly

خدا پرستانه (قید)
kindly, sympathetically

تخصصی

[زمین شناسی] محتمل رجوع شود به Likely.

انگلیسی به انگلیسی

• gentle, good-hearted, benevolent; understanding, compassionate
nicely, thoughtfully; graciously, considerately; warm-heartedly, sympathetically; as a matter of courtesy; please
a kindly person is kind, caring, and sympathetic.
if you ask someone to kindly do something, you are asking them in a way that shows your annoyance.
see also kind.
if someone looks kindly on something, they approve of it.
if someone does not take kindly to something, they do not like it.

پیشنهاد کاربران

1. بامهربانی. با ملایمت 2. لطفا. بی زحمت // 1. مهربان. با محبت. دوستانه. محبت امیز 3. مساعد. سازگار
مثال:
a kindly old lady
یک خانم پیر مهربان
she spoke kindly
او با محبت و دوستانه صحبت کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

kindly explain what you mean
لطفا توضیح بدهید که منظورتان چیست؟
بی زحمت توضیح بدهید که منظورتان چیست؟

با روی باز
با گشاده رویی
● صفت: مهربان
A kindly old man
● قید: از روی محبت، با مهربانی
She kindly helped me with my oroblems.
● یک معنی قدیمی هم داره که به اصطلاح ما ایرانیا همون " جسارتا" یا " بی زحمت" میشه
You are kindly requested to leave the building.

منبع: دیکشحری کمبریج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : kindness / kindliness
✅️ صفت ( adjective ) : kind
✅️ قید ( adverb ) : kindly
محبت آمیز
با مهربانی
محترمانه
با زبون خوش
به نوعی
a buffet dinner, kindly provided by club members
با زبون خوش
لطفاً
بی زحمت
ارجمندانه
آروم
Kindly yoursنامه نگاری:در آ خر نوشته نامه بجای خداحافظی برابر معنای دوستدارت ( یا دوست دار تو )
مهربانانه، با مهربانی
از روی لطف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس