harmonious

/harˈmoʊniəs//hɑːˈməʊnɪəs/

متناسب و متوازن، جور، موزون، سازگار، (اندیشه یا سلیقه یا احساس و غیره) متوافق، همدل، همدل و همصدا، فراخور، هم آواز، هم عقیده، هم اندیش، (موسیقی) هماهنگ، دارای هارمونی، همساز، آهنگین، خوش آهنگ، هم نواخت، خوش صدا، موافق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: harmoniously (adv.), harmoniousness (n.)
(1) تعریف: characterized by harmony or agreement.
مترادف: peaceable
متضاد: acrimonious, discordant, dissonant, factious, incongruous, inharmonious, off-key
مشابه: agreeable, amicable, compatible, consistent, consonant, cooperative, coordinate, peaceful

- The relationship between the sisters was never harmonious, but now they weren't even speaking to each other.
[ترجمه گوگل] رابطه بین خواهران هرگز هماهنگ نبود، اما حالا آنها حتی با یکدیگر صحبت نمی کردند
[ترجمه ترگمان] رابطه بین خواهرها هیچ وقت هماهنگی نداشت، اما حالا آن ها حتی با هم حرف نمی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: melodious.
مترادف: dulcet, melodious, tuneful
متضاد: discordant, disharmonious, inharmonious
مشابه: euphonious, mellifluous

جمله های نمونه

1. a harmonious blending of pleasant colors and shapes
آمیزه ی هماهنگ از رنگ ها و شکل های خوشایند

2. a harmonious relationship
رابطه ی مسالمت آمیز

3. she elicited harmonious sounds from that old instrument
صداهای موزونی را از آن ساز قدیمی بیرون می آورد.

4. the various parts of the building are harmonious
بخش های گوناگون عمارت با هم جور هستند.

5. A warm and harmonious song has accompanied us for three years.
[ترجمه گوگل]یک آهنگ گرم و هماهنگ سه سال است که ما را همراهی می کند
[ترجمه ترگمان]یک آهنگ گرم و هماهنگ سه سال است که ما را همراهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I wish you to tie the knot, a harmonious union lasting a hundred years! A happy newlywed, sweet sweet honey!
[ترجمه گوگل]برای شما آرزو می کنم که گره بزنید، یک اتحاد هماهنگ صد ساله! یک تازه عروس شاد، عسل شیرین شیرین!
[ترجمه ترگمان]من آرزو می کنم که شما گره را ببندید، یک اتحادیه موزون برای صد سال دوام بیاورد! ! یه تازه عروس خوشحال، عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their harmonious relationship resulted in part from their similar goals.
[ترجمه گوگل]رابطه هماهنگ آنها تا حدی ناشی از اهداف مشابه آنها بود
[ترجمه ترگمان]رابطه موزون آن ها منتج به بخشی از اهداف مشابه آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They can build a more harmonious society once inequality and exploitation are removed.
[ترجمه گوگل]زمانی که نابرابری و استثمار از بین رفت، می توانند جامعه هماهنگ تری بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند یک جامعه هماهنگ تری بسازند که نابرابری و استثمار را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The decor is a harmonious blend of traditional and modern.
[ترجمه گوگل]دکور ترکیبی هماهنگ از سنتی و مدرن است
[ترجمه ترگمان]دکوراسیون یک ترکیب هماهنگ از سنتی و مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A harmonious relationship exists between the human body and the instrument, for the one can not operate without the other.
[ترجمه گوگل]یک رابطه هماهنگ بین بدن انسان و ساز وجود دارد، زیرا یکی بدون دیگری نمی تواند کار کند
[ترجمه ترگمان]یک رابطه هماهنگ بین بدن انسان و ابزار وجود دارد، زیرا فرد نمی تواند بدون دیگری عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That flexibility itself is generally associated with more harmonious households and less anxious child-rearing.
[ترجمه گوگل]این انعطاف پذیری خود عموماً با خانواده های هماهنگ تر و تربیت کودک با اضطراب کمتر همراه است
[ترجمه ترگمان]این انعطاف پذیری به طور کلی در ارتباط با خانوارهای more و پرورش کودک نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He presented the earth as an essentially static, harmonious system that was being torn apart by human greed.
[ترجمه گوگل]او زمین را به عنوان یک سیستم اساساً ایستا و هماهنگ معرفی کرد که با طمع انسان در حال از هم پاشیدن بود
[ترجمه ترگمان]او زمین را به عنوان یک سیستم ثابت و هماهنگ معرفی کرد که با حرص و طمع انسانی تکه تکه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a certain irony in the Democrats' harmonious return to Chicago this week.
[ترجمه گوگل]طنز خاصی در بازگشت هماهنگ دموکرات ها به شیکاگو در این هفته وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در بازگشت هماهنگ دموکرات ها به شیکاگو این هفته طنز خاصی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Receiving a Harmonious Edit Imagine listening to a symphony orchestra playing Beethoven.
[ترجمه گوگل]دریافت یک ویرایش هماهنگ تصور کنید در حال گوش دادن به یک ارکستر سمفونیک در حال نواختن بتهوون هستید
[ترجمه ترگمان]دریافت یک آهنگ ویرایش تصویر، به ارکستر سمفونی که بتهوون را می نوازد گوش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yet the whole was harmonious, welded together beneath the vast expanse of Virginia creeper which covered the walls to the eaves.
[ترجمه گوگل]با این حال، کل آن هماهنگ بود، و در زیر گستره وسیع خزنده ویرجینیا که دیوارها را تا لبه بام می پوشاند، به هم جوش داده شده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال همه چیز در زیر آن پهنه وسیع ویرجینیا که دیوارها را پوشانده بود هماهنگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• marked by agreement, compatible; melodious, tuneful, having a pleasant sound
a relationship, agreement, or discussion that is harmonious is friendly and peaceful.
something that is harmonious has parts which go well together.

پیشنهاد کاربران

Friendly and peaceful
● متوازن و آهنگین
● دوستانه و مسالمت آمیز
دلنشین، دلپذیز
Harmonious=Peaceful
به معنی مسالمت آمیز هستش
مطلوب
1 - ( موسیقی ) هماهنگ ، داراى هارمونی ، همساز، آهنگین ، خوش آهنگ ، هم نواخت
2 - متناسب و متوازن ، جور، موزون ، سازگار
3 - ( اندیشه یا سلیقه یا احساس و غیره ) متوافق ، همدل ، همدل و همصدا، فراخور، هم آواز، هم عقیده ، هم اندیش

بپرس