تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه ریشه ی فارسی دارد و در انگلیسی ۴معنی میتواند داشته باشد؛ ۱_ جعل مدرک علمی ۲_نشان دار کردن ۳_اجازه دادن ۴_تشویق کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To clean, clear, or scrape something out or away ( from something or some place ) by or as if by raking. A noun or pronoun can be used between "rake" ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

to do something to fight for or against. نمونه: They struck a blow for freedom and against tyranny. در جمله ی زیر یعنی بزنی تو گوش کسی ( سیلی زدن ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خالی از سَکَنه empty, not occupied by a tenant or tenants

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

sleeping the cock round: To sleep constantly and for very long periods of time.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تار و مات، نازک و شفاف متضاد ( پادواژه ) آن thick نمونه her eyes grew vague and filmy.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگه صفت باشه یعنی: مشخص، نمایان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

یه قرار مداری هست بین یک زوج که حق برقراری رابطه رو با یک نفر خاص ( معمولا یه ادم معروف مثل خواننده یا بازیگر ) میده. یعنی استثنائاً با اون یک نفر اگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

marvell at حیرت و تعجب در چیزی گذشته ی آن marvelled نمونه: he had offen marvelled at that fact in his professional career.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر عبارت on guard هستش. به معنی مراقبت Especially careful or vigilant; prepared for danger or surprises. He's got a lot of tricky moves, so be o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یعنی مسن و پیر. این اصطلاح از اونجا گرفته شده است که وقتی اسب پیر میشه لثه هاش عقب تر میرن و دندان هاش بلندتر به نظر میرسند. "some little bit rather ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( adverb ) با تمسخر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

چمباتمه زده he sat huddled in his chair.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در بریتانیایی : تقریبا مترادف truncheon هست. یعنی وسیله ای که بلند هستش و ته آن بزرگتر و ضخیم تر. مانند باتوم یا چوب بیسبال. در آمریکایی: به وسیله ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - یک لقب در نیروی دریایی امریکا هست که طی یک مراسم به تعدادی از افسران داده می شود. ۲ - به گوینده و راوی داستان های دریانوردی گفته می شود که همراه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعنی حالتی که یه نفر بخواد یک مکالمه رو شروع کنه یا ادامه بده. مثل وقتی که به اصطلاح بخوای سکوت جمع رو بشکنی. held a long conversation on the subje ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به غیر از پنیر چند تا معنی دیگر هم دارد. ۱ - وقتی یه چیزی یا کسی زیادی احساساتی میشه. ۲ - معنی مواد مخدر هروئین هم میده. ۳ - معنی پول money هم میت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگر بعد از hold out از حرف اضافه ی on استفاده شود و بعد اسم شخصی با چیزی آورده شود به معنی " پنهان کاری" ، " رازی رو مخفی کردن" می باشد. hold out on ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

"sling a few things into your knapsack" "don't start slinging accusations" اگر فعل باشد معنی " آویزان کردن" یا "پرت کردن" میدهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی داروی آرام بخش Trional ( Methylsulfonal ) is a sedative - hypnotic and anesthetic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط کش، یارد سنج a ruler or tape that is three feet long

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

D'you مخفف عبارات 'do you' or 'did you'

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

pertaining to or of the nature of a spasm; characterized by spasms. مثال: her fingers worked spasmodically.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف hoarse: harsh, grating, husky, raucous, rough, gruff. متضاد: mellifluous, mellow, rich, sweet, melodious. با صدای خشن و گرفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در جایگاه فعل دو تا معنی ( چَم ) دارد: ۱_ضربه یا تحریک یک جسم به وسیله ی انگشت و یا شیء تیز ۲ - تکان دادن و رانش سر به یک سمت و سوی خاص "I poked my h ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قید به معنی گستاخانه، بی شرمانه، با بی پروایی صفت مربوط به این قیدimpudent است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

a look around a place, especially to see if it is suitable or to get information about an enemy. Recce is short for reconnaissance. شناسایی، اکتشاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

'tis مخفف it is نمونه: Tisn't natural. این عادی نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - نا آگاه، نا هوشیار ۲ - نابودی، انقراض ۳ - به فراموشی سپرده شده ۴ - عفو ، بخشش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

it was very peacful here with the lap of the waves breking over the rocks. صدای ( شلپ شلپ ) امواج هنگام برخورد با صخره ها آرامش بخش بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

beat up and down: to run first one way and then another. بالا و پایین کردن مثال: the three man were beating up and down from the highest point to th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برابرِ take about کسی یا چیزی را همه جا با خودت ببری این ورو اون ور To physically carry someone or something all around; to tote someone or something ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درگیر کردن to force or persuade someone to join a group or become involved in something .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تاکید روی صحت و یا حدت یک اتفاق استفاده میشود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به تمام معنا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

it strikes me دو معنی ( چَم ) دارد: ۱ - وقتی میخواهیم بگیم که موضوعی را میدانیم و از آن آگاهیم. ۲_وقتی که از چیزی شوکه شده ایم. آن چیز از نظرمان غیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با سوال پرسیدن کسی را تشویق کنی تا صحبت کنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی برابر است با اصطلاح hornet's nest: ۱ - دردسر، یک وضعیت خطرناک یا دردسر ساز ۲ - واکنش خشمگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به همراه داشتن در مکان های عمومی to escort publicly to various places

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

گذشته آن mowed down کشتن ، کله پا کردن، قتل به طرز فجیح و آنی ( مثل زیر گرفتن با ماشین )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبق قانون، در چارچوب قوانین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به تنهایی، به خودی خود، به طور مستقل singly, individually

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

adverb قید برفرض گرفتن، گمان کردن در ۳ مورد استفاده می شود: ۱ - guess حالتی که در آن دارید حدس میزنید کسی با خودش چه فکری می کند یا چه اتفاقی قرار اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( adverb ) قید به معنی صلح آمیز , با آرامش Placidly means in a way that is placid—calm, peaceful, or quiet. مثال: he was gazing placidly out to sea.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Serving in a public capacity = working in a government or political job خدمتگزار مردم، مانند قاضی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

far - fetch: improbable بعید ، غیرممکن some of the oder accusatiins were very far fatched and ridiculous.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

این پا و اون پا کردن، با عجله سر پا شدن she scrambled on her feet.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

draw a deep breath نفس عمیق کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سرکوب کردن، فرو دادن she was fighting down a rising feeling of panic.