spasmodically

جمله های نمونه

1. Her involvement with the organization continued spasmodically for fifteen years.
[ترجمه گوگل]مشارکت او با این سازمان به مدت پانزده سال به طرز پرخاشگری ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]مشارکت او با این سازمان به طور spasmodically برای پانزده سال ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She flexed herself, she breathed spasmodically as if to confuse the natural rhythms of her body.
[ترجمه گوگل]خودش را خم کرد، نفس گرفت و انگار می‌خواهد ریتم‌های طبیعی بدنش را گیج کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را خم کرد، طوری که انگار ریتم طبیعی بدن او را گیج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now he was, spasmodically, totting up some figures - in the intervals between tussling with the Telegraph crossword clues.
[ترجمه گوگل]حالا او به طرز پرخاشگرانه‌ای در حال جمع‌آوری ارقام بود - در فواصل زمانی بین کلنجار رفتن با سرنخ‌های جدول کلمات متقاطع تلگراف
[ترجمه ترگمان]اکنون به طور کلی خود را به طور متناوب تنظیم کرده بود و در فواصل بین tussling و نخ های تلگراف را در فواصل معین به هم وصل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cloud swirled up from the valleys, clearing spasmodically to reveal distant peaks, ice-cold lakes and the long ridge in front.
[ترجمه گوگل]ابرها از دره‌ها بالا می‌آیند، و به‌طور اسپاسم پاک می‌شوند تا قله‌های دوردست، دریاچه‌های سرد یخ‌زده و خط الراس طولانی روبرو را نمایان کنند
[ترجمه ترگمان]ابر از دره ها دور می شد و به خودی خود شروع به آشکار کردن قله های دور، دریاچه های یخی و صخره های بلند در جلو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His hand jerked spasmodically.
[ترجمه گوگل]دستش به طرز اسپاسمی تکان خورد
[ترجمه ترگمان]دستش به طور نامنظم تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As he choked, Gazzer's right hand jerked spasmodically behind him, clutching at Simon's jacket.
[ترجمه گوگل]همانطور که او خفه می‌شد، دست راست گازر به شکلی اسپاسم پشت سرش تکان می‌خورد و کت سایمون را چنگ می‌زد
[ترجمه ترگمان]همان طور که نفسش می گرفت، دست راستش به طور غیر ارادی در پشت سر او تکان می خورد و کت سایمون را چنگ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Robins and blackbirds also sang spasmodically, welcoming the pale March sunshine.
[ترجمه گوگل]رابین‌ها و پرنده‌های سیاه نیز با خوش‌آمدگویی از آفتاب کم‌رنگ ماه مارس، به‌صورتی اسپاسم آواز می‌خواندند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن علاوه بر آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These warriors move spasmodically, sometimes moving far and sometimes not moving at all.
[ترجمه گوگل]این رزمندگان به صورت اسپاسم حرکت می کنند، گاهی دور می شوند و گاهی اصلا حرکت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این جنگ جویان به طور نامنظم حرکت می کنند، گاهی حرکت می کنند و گاهی حرکت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She opened and clenched her hands spasmodically.
[ترجمه گوگل]دستانش را با حالتی اسپاسم باز کرد و روی هم فشار داد
[ترجمه ترگمان]او باز شد و دست هایش را به طور spasmodically گره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The muscles of the Duke's face jerked spasmodically.
[ترجمه گوگل]ماهیچه های صورت دوک به شکلی اسپاسم تکان خوردند
[ترجمه ترگمان]عضلات چهره دوک به طور عصبی تکان خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I began to write intermittently and spasmodically.
[ترجمه گوگل]شروع کردم به نوشتن متناوب و اسپاسم
[ترجمه ترگمان]من شروع به نوشتن کردم و به طور متناوب و نامنظم شروع به نوشتن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bed load particles move spasmodically, perhaps at long intervals, and are at rest on the stream bed most of the time.
[ترجمه گوگل]ذرات بار بستر به صورت اسپاسمیک حرکت می کنند، شاید در فواصل زمانی طولانی، و بیشتر اوقات در بستر جریان ساکن هستند
[ترجمه ترگمان]ذرات بار به طور ناگهانی و شاید در فواصل طولانی حرکت می کنند و بیشتر اوقات در بس تر رود قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tremor occurred in Bucharest, where buildings trembled spasmodically for forty-five seconds or so.
[ترجمه گوگل]این زمین لرزه در بخارست رخ داد، جایی که ساختمان ها به مدت چهل و پنج ثانیه یا بیشتر لرزیدند
[ترجمه ترگمان]این زمین لرزه در بخارست به وقوع پیوست که در آن ساختمان ها به طور ناگهانی برای چهل و پنج ثانیه در نوسان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rune's whole body shivered as her cool palms moved spasmodically over his heated flesh.
[ترجمه گوگل]تمام بدن رون می لرزید وقتی کف دست های خنکش به طرزی اسپاسم روی گوشت داغ شده اش حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام بدن او به لرزه افتاده بود کف دستش به طور غیرعادی روی پوست گرمش حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Classics early days has a headache to be the expression of catatonia of classics early days more,(Sentence dictionary) have a headache show periodic bilge spasmodically painful or jump painful.
[ترجمه گوگل]کلاسیک روزهای اولیه سردرد دارد تا بیان کاتاتونیا کلاسیک روزهای اولیه بیشتر باشد، (فرهنگ جملات) سردرد نشان می دهد ادویه دوره ای اسپاسم دردناک یا پرش دردناک است
[ترجمه ترگمان]آثار کلاسیک در روزه ای اولیه دارای سردرد برای بیان آثار کلاسیک در روزه ای اولیه و غیره است (فرهنگ لغت جملات)دارای سردرد به صورت تناوبی، به طور تناوبی، دردناک یا دردناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• convulsively; fitfully, irregularly

پیشنهاد کاربران

/sp�zˈmɒd. ɪ. kəl. i/
for short periods of time and not in a regular way
قید/ برای مدت زمان کوتاه و نه به طور منظم
Letters from my sister arrived spasmodically and rarely in the right order.
...
[مشاهده متن کامل]

During the next sixteen years, minor earthquakes continued to shake the area spasmodically.
John sat down in front of the television and changed the channels spasmodically.
He has worked only spasmodically in the past ten years but always manages to keep going financially.
From the age of nine, Proust suffered spasmodically but severely from asthma.
You won't find success if you train only spasmodically.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/spasmodically
به طور نامنظم ، به طور پراکنده ، گاه به گاهی ، هراز گاهی، به طور گهگاهی، به طور متناوب
� نقل از فرهنگ معاصر هزاره �
تشنج وار
به تفاریق؛ جسته گریخته
انقباضی - اسپاسمی
pertaining to or of the nature of a spasm; characterized by spasms.
مثال:
her fingers worked spasmodically.

بپرس