تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( noun ) : a stupid or careless mistake. "she stopped, finally aware of the terrible blunder she had made" Similar: mistake , error , fault ( verb ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Often abbreviated as c/o, “care of” means through someone or by way of someone. This phrase indicates that something is to be delivered to an address ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Share pushing. Shares were once touted, sometimes from door to door, by share pushers who made unsubstantiated statements regarding the shares. The m ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

British, informal old - fashioned. —used in speech to express anger, frustration, etc. Dash it all! I've forgotten my keys! مثل وقتی که میگن damn it! ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

دودل، مردّد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مقلد، تقلیدکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به عنوان اسم ( نام ) : 1. a long, thin line or mark of a different substance or colour from its surroundings. "a streak of oil" 2. an element of a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - نرده ی محافظ جلوی شومینه یا بخاری ۲ - گل گیر چرخ ماشین ۳ - یک نوع حفاظ ( تشک بادی یا حلقه ی طناب یا تایر چرخ ) که دور تا دور کشتی گذاشته میشه به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

wittedness: adj. Mentally alert and sharp; keen. See Synonyms at intelligent. quick - witted: Some common synonyms of quick - witted are alert, adro ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون تردید، مسرّانه، با اطمینان not wavering; steady or resolute.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. fix in position using a wedge. "the door was wedged open" 2. force into a narrow space. "she wedged her holdall between two bags" "the man was ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 : a comb with close - set teeth used especially for clearing parasites or foreign matter from the hair. 2 : an attitude or system of thorough searc ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

cross out, delete

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم یک بیمارستان روانی که در آن بیماران خطرناک نگه داری می شوند. for housing and treating mentally ill criminals noun. an institution in Berkshire, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی فایده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. the measurement of the duration and intensity of sunlight. 2. the system or process of signaling by reflecting the sun’s rays in a mirror. 3. a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

causing a person or part of the body to become partly or wholly incapable of movement. causing an inability to think or act normally, especially thr ...

پیشنهاد
٠

مورد سوء قصد یک شخص واقع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

آمیخته، همراه danger undefined and tinged with the supernaturel. خطر ناشناخته و آمیخته با ماوراءطبیعه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having or showing courage and spirit in trying circumstances. brave, bold, courageous, daring, fearless, indomitable, unafraid, undaunted, unflinchi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

he rapped sharply on the panel او محکم روی تخته ی چوبی زد ( یا کوبید ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

his eyes lit up . چشماش برق زد ( یا درخشید ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی بازنگری، نگارش، اصلاح، تصحیح اسم یک وبسایت خیلی معروف هم هست که مثل اینستاگرام و توئیتر و یوتیوب میشه عکس و فیلم و مطلب به اشتراک گذاشت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدرسه کانادایی که از روش سریال و برنامه و . . . ساختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگه کسی رو از گذشته تون دوباره ملاقات کنید دوباره میشید همون آدمی که قبلا بودید. مثلا دوست دوران نوجوانی خودتون رو بعد از چند سال میبینید و شما وقتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

stockinged feet جوراب یا جوراب ساق بلند به پا پوشیده باشند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاگَرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

۱_ ( فعل ) نفوس بد زدن؛راجع به یه اتفاق بدی که ممکنه بیفته حرف بزنی، یه جورایی مثلا انرژی منفی بدی. ۲_تو ایران گاهی تو بعضی شهرها وقتی دو نفر همزمان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یه اصطلاح قدیمی و از مد افتاده هستش و برای هر دو جنس ( زن و مرد ) به کار می رود. به معنی آدم خوب، درستکار ، مهربان، با مرام و یا دلنشین است. این اصط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تابیدن، درخشیدن، برق زدن To shine or glow from some thing or place. to shine out of something suddenly or in bursts. نمونه: Hey, I can see the ligh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزهای ناشناخته these are the things that are not yet covered by this study. All studies have a particular scope, location, are conducted at a partic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

The definition of scarlet is something that is a vibrant red color, or is being immoral or sinful. A vibrant red rose is an example of something that ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

hit someone very hard مُشت محکم به کسی زدن ( معمولا سَر شخص )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هم معنی آن tap, prattle هم میتواند باشد. 1_صدایی که ریتمیک و سبک و آرام است. When something patters, it makes a light, rhythmic, tapping sound. ma ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اذیت کردن، آزاردن Gall describes something irritating, like someone very rude. If you barge into a bakery and cut in front of a sweet old lady, then ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( gerund ) اسم مصدر یا همان اسم فعل din میباشد، به معنی سروصدا کردن، غوغا کردن و شلوغ کردن. با diningبه معنی شام خوردن فرق داره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

1. make ( someone ) learn or remember an idea by constant repetition. "a runner - up, he dinned into them, was a loser" Similar: instil, drive, drum ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه معنی آن میشود استهلاک بعضی شرکت های بزرگ به شعبه هاشون مقداری پول بابت هزینه های جانبی می دهند که به آن right off گفته میشود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

confederate flag یک پرچم برای ۱۱ اِیالت جنوبی کشور امریکا است که یک روز خاص جشن میگیرن و این پرچم رو هم می اَفراشَند، اما عده ای آنرا یک نوع نماد و ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

honey in the comb عسل در کندو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر در آوردن , زیر و بم چیزی را شناختن If you get the hang of something such as a skill or activity, you begin to understand or realize how to do it. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال ساده ی سوم شخص مفرد فعل fly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1_having become semi - solid, especially on cooling. 2_changed from a liquid or soft state to a thick or solid state. "congealed fat" "congealed bl ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

a long - handled fork used to toast bread, marshmallows, or other foods usually over an open fire or live coals. یک چنگال بلند هست که معمولا دو تا د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

adjective. If you describe a person as level - headed, you mean that they are calm and sensible even in difficult situations. Simon is level - headed ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

If someone runs rings round you, they are very much better, faster, or more successful at something than you are for example: Our girls' hockey team ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Getting squared away" is a very common American idiom. It means to "put everything in order / get everything under control. " For example: "We're ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ploddingly : To trudge along or over. 1. The act of moving or walking heavily and slowly. 2. The sound made by a heavy step Synonyms & Near Synony ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

mania : 1 ) An excessively intense enthusiasm, interest, or desire: a mania for neatness; a dance mania 2 ) Psychiatry An abnormal psychological stat ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

without turning a hair حتی سر سوزنی ناراحت نشدن و یا نترسیدن این اصطلاح از اونجا اومده که پس از مسابقه ی اسب سواری ، موهای اسب ژولیده میشه