تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

۱_ ( فعل ) نفوس بد زدن؛راجع به یه اتفاق بدی که ممکنه بیفته حرف بزنی، یه جورایی مثلا انرژی منفی بدی. ۲_تو ایران گاهی تو بعضی شهرها وقتی دو نفر همزمان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣١

در دستشویی های عمومی به هر کدوم از اتاقک های توالت هم گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

ساطع شده، منتشر شده، بیرون داده شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به عنوان اسم ( noun ) : ۱ - طره یا تاج از جنس پر ، خز یا پوست روی سر یک پرنده یا نوعی جانور. ۲ - قلّه یا نوک تپه ( کوه ) ۳ - قسمت بالای موج که پیچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

to see sth or someone out of context در برخی از جمله ها بَرابَرِ دقیقی در فارسی ندارد ولی این سه تا معنی رایج تر هستند: " بی ربط" "غیر معمول" "سوءِ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

از ریخت افتاده، از شکل طبیعی خود خارج شده، تاب برداشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هِنگُفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بازبینی، بازنگری ( یک داستان یا رویداد، رخداد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

folded hands یعنی انگشت های دو تا دستت رو به هم قفل کنی، طوری که انگشتان دو دست یکی در میان قرار بگیرند. To interlace the fingers of one's hands, wi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با سوال پرسیدن کسی را تشویق کنی تا صحبت کنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

it was very peacful here with the lap of the waves breking over the rocks. صدای ( شلپ شلپ ) امواج هنگام برخورد با صخره ها آرامش بخش بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

far - fetch: improbable بعید ، غیرممکن some of the oder accusatiins were very far fatched and ridiculous.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به طور پیوسته، دائماً، مرتباً، به مراتب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

adverb قید برفرض گرفتن، گمان کردن در ۳ مورد استفاده می شود: ۱ - guess حالتی که در آن دارید حدس میزنید کسی با خودش چه فکری می کند یا چه اتفاقی قرار اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

in such a way that the upper and lower parts are in their usual or principal position and not reversed یعنی اینکه مثلاً یک مَجَله یا یک کتاب رو بر ع ...

پیشنهاد
١١

If you say that two things are two sides of the same coin, you mean that they are different ways of looking at or dealing with the same situation. د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

1. دلهره داشتن، مضطرب بودن act nervously. "an anxious student who jittered at any provocation" 2. تکان، لرزش، خَش ( در دستگاه ) ( of a signal or d ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

without turning a hair حتی سر سوزنی ناراحت نشدن و یا نترسیدن این اصطلاح از اونجا اومده که پس از مسابقه ی اسب سواری ، موهای اسب ژولیده میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در جایگاه فعل دو تا معنی ( چَم ) دارد: ۱_ضربه یا تحریک یک جسم به وسیله ی انگشت و یا شیء تیز ۲ - تکان دادن و رانش سر به یک سمت و سوی خاص "I poked my h ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

it strikes me دو معنی ( چَم ) دارد: ۱ - وقتی میخواهیم بگیم که موضوعی را میدانیم و از آن آگاهیم. ۲_وقتی که از چیزی شوکه شده ایم. آن چیز از نظرمان غیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آمیخته، همراه danger undefined and tinged with the supernaturel. خطر ناشناخته و آمیخته با ماوراءطبیعه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یه قرار مداری هست بین یک زوج که حق برقراری رابطه رو با یک نفر خاص ( معمولا یه ادم معروف مثل خواننده یا بازیگر ) میده. یعنی استثنائاً با اون یک نفر اگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برابر آن در فارسی: "از من به تو نصیحت" از این اصطلاح ( واژاک ) برای آغاز گفتن نصیحت استفاده می شود، بدین شیوه؛ A word to the wise: never sign a contr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگه صفت باشه یعنی: مشخص، نمایان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مقلد، تقلیدکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

his eyes lit up . چشماش برق زد ( یا درخشید ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

دودل، مردّد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

معنی ( چَم ) :تا ابد untill kingdom comes. یک عبارت مبالغه آمیز است. معادل عبارات زیر در فارسی: " تا زیر پاهات علف سبز بشه" "تا قیامت" "وقت ظهور" خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

گذشته آن mowed down کشتن ، کله پا کردن، قتل به طرز فجیح و آنی ( مثل زیر گرفتن با ماشین )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

"School is in session": Schools are teaching classes online or in person. در حال برگزاری "School is not in session": Classes are closed and there is ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

واژه ی "سوق" در عربی به معنای مغازه و market میباشد و با پسوند جمع عربی "ات" میشود سوقات به معنی " بازار" که مانند دیگر واژگان عربی در فارسی دچار دگر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - نا آگاه، نا هوشیار ۲ - نابودی، انقراض ۳ - به فراموشی سپرده شده ۴ - عفو ، بخشش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

"sling a few things into your knapsack" "don't start slinging accusations" اگر فعل باشد معنی " آویزان کردن" یا "پرت کردن" میدهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Often abbreviated as c/o, “care of” means through someone or by way of someone. This phrase indicates that something is to be delivered to an address ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. a ticket given for later use when a sporting fixture or other outdoor event is interrupted or postponed by rain. 2. a coupon issued to a customer ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

قیژ قیژ سقف یا کفپوش چوبی هم چَم ( مترادف ) : squeak

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر در آوردن , زیر و بم چیزی را شناختن If you get the hang of something such as a skill or activity, you begin to understand or realize how to do it. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برابرِ take about کسی یا چیزی را همه جا با خودت ببری این ورو اون ور To physically carry someone or something all around; to tote someone or something ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کارواژه ( verb ) : ۱ - دور جایی رو گشتن یا از لبه ی جایی رفتن. go round or past the edge of. مانند: "he did not go through the city but skirted it" ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

a very old text or document in which writing has been removed and covered or replaced by new writing. something such as a work of art that has many ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بندر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اگر بعد از hold out از حرف اضافه ی on استفاده شود و بعد اسم شخصی با چیزی آورده شود به معنی " پنهان کاری" ، " رازی رو مخفی کردن" می باشد. hold out on ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به عنوان اسم ( نام ) : 1. a long, thin line or mark of a different substance or colour from its surroundings. "a streak of oil" 2. an element of a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

این پا و اون پا کردن، با عجله سر پا شدن she scrambled on her feet.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

he stroked his chin روی چانه اش دست کشید ( مثلا موقع فکر کردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مترادف "emit " ۱ - "تولید صدا" ، "ایجاد صدا کردن" نمونه: "I uttered an exclamation " فریاد زدم. ۲ - به جریان انداختن ( به گردش انداختن ) پول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

هُل دادن با انگشت یا یک چیز تیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

hamper: hinder or impede the movement or progress of. to hold back. صفت یا حالت گذشته ی فعل hamper "مهار شده" تقریبا مترادف" restrained"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پوشانده شده، تحت پوشش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

honey in the comb عسل در کندو