fetched

جمله های نمونه

1. he fetched home after his long bus ride
پس از سفر طولانی با اتوبوس به منزل رسید.

2. homa fetched a deep sigh
هما آه ژرفی کشید.

3. horses fetched a good price at the market
اسب به بهای خوب در بازار به فروش می رفت (بازار اسب خوب بود).

4. pari fetched a sneeze
پری عطسه کرد.

5. we fetched the harbor before the storm broke
ما پیش از بروز توفان به بندرگاه رسیدیم.

6. he had fetched his analogies from nature
او تشبیه های خود را از طبیعت گرفته بود.

7. her singing fetched tears to my eyes
آواز او اشک به چشمانم آورد.

8. his argument fetched hassan round
استدلال او حسن را مجاب کرد.

9. one shot fetched the bird down
یک تیر پرنده را به زیر آورد.

10. that question fetched the discussion to a close
آن پرسش بحث را به پایان رساند.

11. the souvenirs which he fetched back from europe
هدایایی که از اروپا با خود آورد

پیشنهاد کاربران

far - fetch: improbable
بعید ، غیرممکن
some of the oder accusatiins were very far fatched and ridiculous.

فعل گذشته رفتن و امدن یعنی ترانزیت
فعل به صورت گذشته ینی رفتن و اومدن

بپرس