reconstruct

/ˌrikənˈstrəkt//ˌriːkənˈstrʌkt/

معنی: از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن
معانی دیگر: دوباره ساختن (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reconstructs, reconstructing, reconstructed
(1) تعریف: to make over or construct again.

- The doctor reconstructed his knee after the accident.
[ترجمه گوگل] دکتر بعد از تصادف زانویش را بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر بعد از حادثه، زانویش را درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make over in the mind or as a function of memory.

- The police reconstructed the crime from their available evidence.
[ترجمه گوگل] پلیس با شواهد موجود جنایت را بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس این جرم را از مدارک موجود خود بازسازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They've decided to reconstruct this building.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند این ساختمان را بازسازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفته اند که این ساختمان را بازسازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government must reconstruct the shattered economy.
[ترجمه گوگل]دولت باید اقتصاد از هم پاشیده را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]دولت باید اقتصاد خرد شده را بازسازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is not possible to reconstruct the complete symphony from these manuscript sketches.
[ترجمه گوگل]بازسازی کامل سمفونی از این طرح های خطی امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود ندارد که سمفونی کامل از این طرح های دست نوشته را بازسازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elaborate efforts were made to reconstruct what had happened.
[ترجمه گوگل]تلاش های مفصلی برای بازسازی آنچه اتفاق افتاده بود انجام شد
[ترجمه ترگمان]تلاش های Elaborate برای بازسازی آنچه رخ داده بود انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Police are trying to reconstruct the sequence of events on the night of the murder.
[ترجمه گوگل]پلیس در تلاش است تا توالی وقایع شب قتل را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تلاش برای بازسازی توالی حوادث در شب قتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They tried to reconstruct the crime from the fragmentary pieces of information.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جنایت را از روی اطلاعات پراکنده بازسازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند جنایت را از تکه های پراکنده اطلاعات بازسازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She actually wanted to reconstruct the state and transform society.
[ترجمه گوگل]او در واقع می خواست دولت را بازسازی کند و جامعه را متحول کند
[ترجمه ترگمان]او در واقع می خواست دولت را بازسازی کند و جامعه را متحول کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He began to reconstruct the events of 21 December 198 when flight 103 disappeared.
[ترجمه گوگل]او شروع به بازسازی وقایع 21 دسامبر 198 کرد که پرواز 103 ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]او شروع به بازسازی رویداده ای ۲۱ دسامبر ۱۹۸ زمانی که پرواز ۱۰۳ ناپدید شد آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The police tried to reconstruct the crime using the statements of witnesses and clues that they had found.
[ترجمه گوگل]پلیس سعی کرد با استفاده از اظهارات شاهدان و سرنخ هایی که پیدا کرده بود، جنایت را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی کرد با استفاده از اظهارات شهود و مدارکی که پیدا کرده بود، این جنایت را از نو بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have tried to reconstruct the settlement as it would have been in Iron Age times.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کرده‌اند این سکونتگاه را همانطور که در عصر آهن بوده بازسازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کرده اند تا این اسکان را که در عصر آهن به طول خواهد انجامید بازسازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The task ahead is to reconstruct the building.
[ترجمه گوگل]وظیفه پیش رو بازسازی ساختمان است
[ترجمه ترگمان]وظیفه بعدی بازسازی ساختمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Investigators are trying to reconstruct the circumstances of the crash.
[ترجمه گوگل]بازرسان در تلاش برای بازسازی شرایط سقوط هواپیما هستند
[ترجمه ترگمان]بازرسان در تلاشند تا شرایط سقوط را بازسازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Resources that might have been used to reconstruct a war-torn world went instead into new armaments.
[ترجمه گوگل]منابعی که ممکن بود برای بازسازی دنیای جنگ زده استفاده می شد، در عوض به تسلیحات جدید رفت
[ترجمه ترگمان]منابعی که برای بازسازی یک جهان جنگ زده مورد استفاده قرار می گرفت به جای سلاح های جدید به سلاح های جدید تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These empowered local authorities to clear and reconstruct unhealthy areas, with powers to purchase compulsorily and to limit compensation.
[ترجمه گوگل]این به مقامات محلی قدرت داد تا مناطق ناسالم را پاکسازی و بازسازی کنند، با اختیاراتی برای خرید اجباری و محدود کردن غرامت
[ترجمه ترگمان]این افراد به مقامات محلی این اختیار را می دهند تا مناطق ناسالم را پاک سازی و بازسازی کنند و قدرت خرید اجباری را داشته باشند و غرامت را محدود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از نو ساختن (فعل)
reconstruct

نوسازی کردن (فعل)
reconstruct

احیا کردن (فعل)
vivify, resuscitate, revive, resurrect, reconstruct

انگلیسی به انگلیسی

• rebuild, construct again, recreate, make again
if you reconstruct a building or a town that has been destroyed or badly damaged, you build it again.
when a system or policy is reconstructed, it is replaced with one that works differently.
if you reconstruct a past event, you obtain a complete description of it by combining a lot of small pieces of information.

پیشنهاد کاربران

reconstruct: بازسازی کردن
reconstruct the debts
برنامه ریزی مجدد بدهی ها/ دیون ( برای بازپرداخت یا تأدیه )
debt reconstruction
بازتقسیط دیون
بازبینی، بازنگری ( یک داستان یا رویداد، رخداد )
بازسازی کردن ( فعل )

بپرس