پیشنهادهای Sunflower (١,٥٦١)
به هم ریخته و عصبی - عصبانی مثل وقتی که میگیم اعصابم به هم ریخته!
To put into a machine وارد کردن ( دیتا، اطلاعات، برنامه و . . . . ) به دستگاه /کامپیوتر The programs are fed into the computer Sensors are feedin ...
Noun lack of feeling بی احساس بودن مثل سنگ بودن ( قلب )
Actual Factual موجود ( در ) واقعی
یک سری علایم و نشانه های پزشکی ( از نوعی بیماری ) ( که با هم در ارتباط هستن و تاثیر متقابل دارند و معمولا مربوط به یک بیماری خاص هستند یا نشان از ی ...
On report ( به مقامات ) !!! ریپورت کسی را دادن کسی را ریپورت کردن گزارش کسی را دادن گزارش کار کسی را دادن Consider yourself on report !
a thing that may be chosen or done out of several possible alternatives Hope Option Alternative Choice Course of action Solution امید انتخابِ ممکن ...
straight directly مستقیم مستقیما Ahead full مستقیم به جلو ! مستقیم رو به جلو ! She looked full into his face مستقیم به چشماش نگاه کرد!
To Play intuition از شم ( پلیسی - کاپیتانی . . . خود ) استفاده کردن I'm playing intuition Star Trek TOS
To Play intuition از شم ( پلیسی - کاپیتانی . . . خود ) استفاده کردن I'm playing intuition Star Trek TOS
Formed on تشکیل شده ساخته شده My haemoglobin is based on copper not iron ( ساختار ) هموگلوبین من از ( عنصر ) مس تشکیل شده نه آهن. Star Trek TOS
Seal something off مسدود کردن راه برای جلوگیری از ورود یا خروج چیزی جلوی ورود یا خروج چیزی را گرفتن راه چیزی را مسدود کردن جلوی راه چیزی را بستن
To Undergo دستخوش چیزی شدن دچار ( چیزی ) شدن When suddenly faced by the unknown or imminent danger, human will invariably experince a split second ...
به اندازه ی یک چشم به هم زدن
in every case or on every occasion; always. without exception همیشه / در همه ی مواقع بدون استثنا در هر حالتی / شرایطی بی چون و چرا
به هم ریخته
سرزنش کردن خود
To argue or discuss ( a subject ) in excessive detail To drag out To overdo بحث را به درازا کشاندن
Well organized Well ordered coherent سازمان یافته
وقتی به چیزی شلیک کنی و به هدف بخوره هم استفاده میشه! یا وقتی رد چیزی را بزنی موقع تعقیب یا چیزی را پیدا کنی که دنبالش بود زدییم به هدف ! زدم به هدف ...
because of that if that is the situation اگه وضعیت اینه . . . . پس اگه اینجوریه . . . پس با این شرایط/ وضعیت. . . indicate that what you are go ...
To be heavier, greater, or more significant than ارجحیت داشتن بر چیزی بیشتر بودن بهتر بودن برتر بودن - برتری داشتن مهمتر یودن پر اهمیت تر بودن بیش ...
To understand or accept as valid Do I take it that . . . you consider me unfit درست فهمیدم/درست متوجه شدم که شما فکر میکنید من فاقد صلاحیت هستم؟
Unfit فاقد صلاحیت بی صلاحیت فاقد شرایط لازم نالایق نا شایسته نا مناسب غیرمقبول
LAW deprive someone of their legal capacity سلب صلاحیت شده رد صلاحیت شده
worthy of or eliciting admiration admirable Worthy قابل ستایش قابل تحسین ستودنی تحسین برانگیز شایسته He is the finest captian of all time ! A fi ...
( فرد - موجود - وسیله یا هر چیز ) مخرب تخریب کننده از بین برنده ( ساختار چیزی ) نابود کننده
Also Get a crack at To make an attempt to do something To try to do something You'll get a crack at what killed him. Star trek TOS
To ask for information from someone To Inquire از کسی اطلاعات پرسیدن در مورد چیزی از کسی سوال کردن پرسیدن سوال کردن
1. Covered Spread all over کاملا پوشیده شده از چیزی Smothered in honey Smothered in whipped cream 2. Suffocated Chocked خفه شده درون /در / با چیز ...
محفوظ محفوظ شده
To Present danger ( خطر ) ایجاد کردن به وجود آوردن
a feeling or guess based on intuition rather than fact Intution حس و حدسی که بر اساس شم و دریافت درونی باشه نه حقایق و واقعیت و استدلال و دلیل! حس ...
To make a decision based on instinct, intuition, or an educated guess. بر اساس حس درونی / حدس و گمان ( بدون استدلال، منطق یا دلیل ) انتخاب کردن / ...
متمرکز شده ( بر روی کانون ) ( بر روی یک نقطه ) A focused beam
Extremely خیلی به شدت
خشک و سرد - بی احساس، بی روح Dont give me anymore dispassionate logic, Mr Spock ! Star Trek TOS
= Invaliluable extremely useful key vital بسیار مفید بسیار به درد بخور حیاتی کلیدی Valuable = با ارزش ، گران بها
سفینه فضایی یا همون بشقاب پرنده تخیلیِ و وجود ندارد! وسیله ای که ( به طور کلی ) انسان به آدم فضایی ها نسبت دادن که باهاش سفر میکنند و به زمین می آن: ...
( in science fiction ) navigation in outer space. در ژانر علمی تخیلی - نورد / رفت و آمد / سفر در فضا فضانوردی با ( کشتی فضایی ) An uninhabited p ...
خوشایند
اختیارِ خود They always believe they come of free will. Star Trek TOS همشون همش فکر میکنند با اراده ی خودشون می آیند! ( پیش من )
To succeed in influencing or having an effect on تاثیر گذاشتن رو کسی نفوذ کردن ( به اعماق وجود/قلب کسی ) To influence To get to There must be som ...
مملو از - پر از - آکنده از . . . حیله /تزویر / نیرنگ/ مکر /فریب / دغل بازی / تقلب / . . . Love! It's a tricky business! A balance of power, ...
زیاده روی کردن در انجام کاری افراط کردن در چیزی به تفریط کشیدن ( کشیده شدن ) در کاری تفریط کردن در کاری افراط کردن A splendid custom if not carried ...
Expressing annoyance Almost like Damn لعنتی! Blast! It doesn't work Blast you! Blast it!
امن و امان - ( در امن و امان بودن ) دور از خطر
تحسین برانگیز قابل تحسین/ستایش
you cannot afford to do something, you must not do it because it would cause serious problems for you: وقتی نباید کاری را انجام بدی یا نمیتونی یا تو ...
توسعه پیدا کردن ( یافتن ) گسترش پیدا کردن ( یافتن )