پیشنهادهای Sunflower (١,٥٦١)
( به درد نخور ) وقتی بود و نبود چیزی فرقی نداره
to have no particular use or function به هیچ دردی نخورن هیچ فایده ای نداشتن ( وقتی بود و نبودش چیزی فرقی نداره ) هیچ کاربردی نداشتن
Noun the ability to manage a machine, vehicle, or other moving object. مهارت و توانایی کار کردن با وسایل نقلیه/ دستگاه ها مهارت هدایت کردن وسایل نق ...
To undergo To experience To go through To suffer To endure
وارد شده damage sustained صدمات وارد شده
instruction or training in military exercises.
عملیات نظامی تمرینی عملیات جنگی تمرینی عملیات نظامی آزمایشی عملیات جنگی آزمایشی مانور جنگی/نظامی مانور تمرینی آموزشی آزمایشی جنگی/نظامی
مخمصه - چالش challenge
an assessment of something as good or bad in terms of one's standards or priorities. ارزیابی / قضاوت/ تصمیمگیری/ برآورد در مورد بد و خوب بودن چیزی ...
to take someone for granted means to take advantage of, show no appreciation for, or undervalue them. بدیهی فرض کردن Take something for granted بد ...
To form an opinion or conclusion about To form the opinion To come to the conclusion To conclude To decide To determine To consider To believe
1. the ability to make considered decisions or come to sensible conclusions. توانایی تصمیم های سنجیده گرفتن یا نتیجه گیری های معقول کردن discernme ...
زیست شناس فضایی !!
miscellaneous mixed
information that is produced by a computer and shown on a screen or on a tape
the aim or purpose Goal هدف مراد مقصود منظور قصد
To trust yourself to something پشتگرمی داشتن !! به چیزی دلگرم بودن !! دل خود را با چیزی گرم کردن !!
Adj : dependent or conditional upon conditional on dependent on منوط به مشروط به مربوط وابسته متکی بر My orders are subject to my interpretation a ...
To give or grant someone اهدا کردن بخشیدن به اعطاء کردن
نبودِ از دست دادنِ
مجوز مجوز بودن در جای مجوز ورود و خروج به جایی مجوز رفت آمد به جایی Have clearance مجوز داشتن مجار بودن Dr. Macoy has clearance throughout the sh ...
= Asking for trouble if doing something is asking for trouble, it is likely to cause you problems or difficulties. دردسر ساز شدن مشکل ساز شدن
. . . کاستی . . . چیزی که کمِ . . . چیزی که کم داره
راهی شدن. . . راهی انجام کاری شدن به راه خود ادامه دادن در راه . . . بودن در مسیر . . . بودن
( در خود ) نگه داشتن - جا دادن ( در جایی قرار گرفتن - قرار دادن )
فضانوردی
1. هماهنگ کردن مطابق کردن To hamonize To coordinate 2. To connect To relate مرتبط کردن وصل کردن
To be entitled Allowed Authorized حق داشتن مستحق چیزی بودن اجازه داشتن I think I am entitled to an explanation. فکر میکنم حق اینو دارم که توضیح ...
to make a judgment or judgments to decide that a particular fact or principle is true according to the information you have been given برداشت کردن ...
To support a cause or principle. To defend To advocate حمایت کردن ( از مبادی/اصول/قواعدهای اخلاقی - اهداف و آرمان ها شخصی یا جمعی )
. . . که فقط به منافع شخصی خودش فکر میکنه!!!
See to someone مواظب کسی بودن مراقب کسی بودن Go, see to him برو پیشش. مراقب اش باش.
idiomatic To intentionally cause a delay; to stop; to wait. از قصد/ از عمد . . . معطل کردن وقت هدر کردن/دادن وقت تلف کردن کاری را طول دادن اتلا ...
remain united. متحد ماندن اتحاد ( خود ) را حفظ کردن /نگه داشتن ( از هم نپاشیدن - فرو نریختن ) ( تثبیت کردن خود - قدرت - اتحاد ) cause somethi ...
تسلط پیدا کردن بر . . . به عهده گرفتن کنترل /قدرت ( کنترل - قدرت رو به دست گرفتن )
a feeling of excitement, happiness, or elation. حسِ هیجان - خوشحالی - شادی و نشاط
To take risky action in the hope of a desired result To take a chance To take a risk
*برای آنها بیشتر نفع داره! منفعت داشتن برای کسی
To take on or assume an attitude or position
Got a point به نکته ی مهم /خوبی اشاره کردن
Have very poor aim Describing a person with very poor aim
the application of energy to something. استفاده از انرژی . . . استعمال انرژی از چیزی/برای چیزی the process in which an atom or other particle ado ...
STATISTICS not adjusted or corrected تصحیح نشده. اصلاح نشده. likely to be only approximately accurate. تنها کمی دقیق تقریبا دقیق نه خیلی دقیق /د ...
به طور محکم و سفت ( که تکان نخوره ) سفت و سخت و یا دقت . . . ( کاملا ثابت بمونه )
امید انجام کاری - تحقق چیزی the prospect for the future. Hopes
unacceptable extremely distasteful غیر قابل قبول غیر قابل پذیرش /تصور فوق العاده / خیلی / بیش از اندازه ناخوشایند حال به هم زن revolting disgusti ...
pressure فشار - زور - اجبار
To see to رسیدگی کردن به . . .
( کاملا ) قابل قبول باور پذیر قابل باور ( که هیچ کس شک نمیکنه! ) capable of causing someone to believe that something is true or real. ( همه رو ...
( of a comment, argument, etc ) shrewd and accurate زیرکانه و دقیق Your point is well taken, doctor. Star Trek TOS