war game

/ˈwɔːrˈɡeɪm//wɔːɡeɪm/

معنی: جنگازمون، مانورنظامی، عملیات جنگی اموزشی
معانی دیگر: رجوع شود به: kriegspiel، مانور نظامی دادن، جنگ ورزی کردن، در جنگ آزمون شرکت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a simulated military engagement or action, involving either actual troops or computerized projections.
مشابه: exercise

جمله های نمونه

1. The war game was fought out at Schriever Air Force base in Colorado and was set in space in the year 201
[ترجمه گوگل]این بازی جنگی در پایگاه نیروی هوایی Schriever در کلرادو انجام شد و در سال 201 در فضا تنظیم شد
[ترجمه ترگمان]این بازی در پایگاه نیروی هوایی Schriever در کلورادو به وقوع پیوست و در سال ۲۰۱ به فضا پرتاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many of these were war games which involved the movement of fighting forces and resources over a map on the board.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اینها بازی‌های جنگی بودند که شامل حرکت نیروهای جنگی و منابع بر روی نقشه روی تخته می‌شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اینها بازی های جنگی بودند که شامل حرکت نیروهای رزمی و منابع روی نقشه روی کشتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Generals love virtual reality, war games of any kind.
[ترجمه گوگل]ژنرال ها عاشق واقعیت مجازی، بازی های جنگی از هر نوعی هستند
[ترجمه ترگمان]ژنرال ها واقعیت مجازی را دوست دارند، بازی های جنگی از هر نوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Planned events include a fantasy role-playing war games day, an Easter egg hunt and motorcycle display.
[ترجمه گوگل]رویدادهای برنامه ریزی شده شامل روز بازی های جنگی نقش آفرینی فانتزی، شکار تخم مرغ عید پاک و نمایش موتور سیکلت است
[ترجمه ترگمان]رویداده ای برنامه ریزی شده شامل یک بازی فانتزی و بازی در روز، شکار تخم مرغ عید پاک و نمایش موتور سیکلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But such autopsies, like war games, often bear little resemblance to actual war.
[ترجمه گوگل]اما این گونه کالبد شکافی ها، مانند بازی های جنگی، اغلب شباهت کمی به جنگ واقعی دارند
[ترجمه ترگمان]اما این کالبد شکافی مانند بازی های جنگی اغلب شباهت کمی به جنگ واقعی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had a war game on a piece of waste land.
[ترجمه Nahal 🌱 ♡ ㅤ 🍃] آنها یک مانور نظامی روی قطعه ای از زمین بایر داشتند.
|
[ترجمه گوگل]آنها یک بازی جنگی در یک زمین بایر داشتند
[ترجمه ترگمان]اونا یه بازی جنگی روی یه قطعه زمین بایر گذاشته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Typically, a three day war game takes roughly one month to prepare.
[ترجمه Nahal 🌱 ♡ ㅤ 🍃] به طور معمول، یک مانور جنگی سه روزه تقریبا یک ماه طول میکشد تا آماده شود
|
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یک بازی جنگی سه روزه تقریباً یک ماه طول می کشد تا آماده شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک بازی سه روزه تقریبا یک ماه طول می کشد تا آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The war game prediction machinery figured greater resistance from the Iraqis than the Iraqis actually gave.
[ترجمه گوگل]ماشین‌های پیش‌بینی بازی‌های جنگی مقاومت بیشتری از سوی عراقی‌ها نسبت به عراقی‌ها نشان دادند
[ترجمه ترگمان]ماشین های پیش بینی بازی جنگ مقاومت بیشتری نسبت به عراقی ها نسبت به عراقی ها به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conduct war game exercise ( s ): simulations of likely actions and reactions under specific scenarios and conditions.
[ترجمه گوگل]انجام تمرین (ها) بازی جنگی: شبیه سازی اقدامات و واکنش های احتمالی تحت شرایط و سناریوهای خاص
[ترجمه ترگمان]انجام تمرین بازی جنگ (های): شبیه سازی اقدامات احتمالی و واکنش های تحت شرایط خاص و شرایط خاص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. HUNDSON person authorized to produce the bomb box war game, excellent sound.
[ترجمه گوگل]شخص HUNDSON مجاز به تولید بازی جنگ با جعبه بمب، صدای عالی
[ترجمه ترگمان]HUNDSON فرد مجاز به تولید بمب جنگی جعبه بمب، صدای بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. J 2 ME War game Thank you very much.
[ترجمه گوگل]بازی J 2 ME War خیلی ممنون
[ترجمه ترگمان]\"جی ۲\" از شما خیلی متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a war game.
[ترجمه گوگل]این یک بازی جنگی بود
[ترجمه ترگمان]این یه بازی جنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The unit was one of dozens participating in the Kernel Blitz 97 biennial war game at Camp Pendleton.
[ترجمه گوگل]این واحد یکی از ده ها شرکت کننده در بازی جنگی دوسالانه Kernel Blitz 97 در کمپ پندلتون بود
[ترجمه ترگمان]این واحد یکی از ده ها نفری بود که در جنگ جنگ ۹۷ ساله در اردوگاه پندلتون شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگازمون (اسم)
war game

مانور نظامی (اسم)
war game

عملیات جنگی اموزشی (اسم)
war game

انگلیسی به انگلیسی

• simulated battle carried out in order to test strategies or concepts; military training exercise designed to simulate a genuine battle situation

پیشنهاد کاربران

بازیِ جنگ
مشق نظامی ( تمرین عملیات نظامی )

عملیات نظامی تمرینی
عملیات جنگی تمرینی
عملیات نظامی آزمایشی
عملیات جنگی آزمایشی
مانور جنگی/نظامی
مانور تمرینی آموزشی آزمایشی جنگی/نظامی
مانور نظامی
رزمایش

بپرس