پیشنهادهای مالک میرزائی (٤٣٥)
حضور کسی رو نادیده گرفتن به قصد بی محلی و بی احترامی مثال: I'm sorry. I didn't mean to cut you اوه ببخشید. قصدم این نبود که حضور شما رو نادیده بگی ...
وای نه. . . وای. . . معادل oops
کجای. . . ؟ برای پرسیدن آدرس دقیق یک محل استفاده می شود. مثال: Whereabouts in Isfahan do you live دقیقا کجای اصفهان زندگی می کنی؟
سفید کردن جرم گیری کردن ( در مورد دندان )
خیلی و بیش از حد و اندازه مثال: I ate way to much بیش از اندازه غذا خوردم.
خیلی سیر ، تا خرخره خوردن مثال: I'm stuffed از بس خوردم دارم می ترکم.
سیر ( در مقابل گرسنه ) I'm full من سیر سیرم.
آب کشیدن. مثال I rinse off my hands دستامو اب می کشم
کیفی که به صورت قطری از روی دوش ها عبور می کند و جلوی بدن قرار می گیرد
کیف لوازم آرایشی
کیف زنانه دسته زنجیری
نوعی کیف یا کوله که دهانه آن با نخ یا کش، تنگ و گشاد و باز و بسته می شود.
چای صاف کن
به معنای دستگیره درِ گرد و توپی شکل است. با door handle به معنای دستگیره در اهرمی معمولی اشتباه نشود
پیاده کردن مثال: Drop me off there اونجا پیاده ام کن.
کوبیدن و له کردن ، پوره کردن مثل له کردن سیب زمینی آب پز با گوشت کوب
هر چیزی رو به صورت نوار و باریکه های هم اندازه بریدن ، رشته رشته کردن مثل کاغذ ، سیب زمینی ، رشته آشی
بریدن به قطعات کوجک ، خلال کردن مثلا سیب زمینی رو ریز کنی واسه سرخ کردن
ریز ریز کردن و خرد کردن. مثل خرد کردن خیار و گوجه برای سالاد شیرلزی خرد کردن پیاز و سیر برای پیازداغ و سیر داغ
از پیش باخته محکوم به شکست قطعی به هر برنامه ، نقشه ، طرح و. . . محکوم به شکست که حتی ارزش صحبت کردن و به بحث گداشتن را ندارد می گویند
عبور از میان چیزی مثل walking through the gate عبور از گیت
اسپری ای که بیماران آسمی از آن برای بهبود تنفس خود استفاده می کنند
هیچی به یاد نیاوردن
فراموش کردم. خاطرم نیست
به خاطر نیاوردن ، فراموش کردن مثال: It slipped my mind فراموش کردم
مخفف body odor یعنی بوی عرق بدن
بی اعتنا ، بی تفاوت ، بی مسئولیت کسی که نسبت به مسائل اطرافش عین گاو می مونه و هیچی حالیش نمیشه
ظروف مایع ظرفشویی ، مایع دستشویی و امثالهم
خالی کردن آب تانک دستشویی
وسیله ای که گرفتگی دستشویی را با آن باز می کنند.
محل شستن در دستشویی
محل شستن دست ها در دستشویی
دستشویی فرنگی سرپایی برای ادرار
دور جایی دور زدن و چرخیدن. مثال : Wallking arround the square دور میدان دور زدن.
عبور کردن از روی چیزی. مثال : I am walking across the bridge من دارم از روی پل عبور می کنم.
پشت در موندن. مثال: She was locked out او پشت در موند.
شوکه شدن ، از تعجب خشک شدن ، مات و مبهوت موندن. مثال: I was left speechless از تعجب خشکم زد.
نوعی نمایش انگشتان دست برای لایک کردن موسیقی راک. به این صورت که انگشت اشاره و انگشت کوچک رو به حالت شاخ در می اوررند و دو انگشت وسط رو جمع می کنند. ...
نشان دادن انگشتان به حالت V
نوعی دست دادن که به معنای مصافحه نیست. بیشتر برای بیان موافقت ، همدلی ، قول و قرار مردونه و . . . . به کار می رود. دست ها رو بالا می اوردند ، با هم ...
چیزی رو با پیچوندن و غلتوندن پایین اوردن. مثال: I roll down my sleeves من آستین هام رو پایین میارم.
یکی از معنی هاش ترکیدن از فشار ادراره. مثلا میگه: I'm burtsting. دارم می ترکم [مثانه م داره می ترکه]
بیرون زدن چیزی از جای واقعی خودش. مثلا شورت بزنه بیرون از شلوار می گیم: The shorts are sticking out
برچسب ، اتیکت مثل اتیکت راهنمای چسبیده به لباس
بالا امدن مثال He popped up his collar. او یقه ش رو بالا اورد
اشتباه وصل کردن دو چیز. بالا و پایین بودن مثال: The buttons are misaligned دکمه ها بالا و پایین بسته شدن.
در مورد لباس معنی لنگه به لنگه می دهد. مثال: The shoes are mismatches. کفش ها لنگه به لنگه ان.
زیپ
در هاون کوبیدن و له کردن