پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٤٣٥)

بازدید
٤٩٤
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی شیرین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه بازی و حیله گری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاسیده مثال: This lettuce is mushy. این کاهو پلاسیده شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مودد مواد غذایی : فاسد شدن. مثال؛ The milk is spoiled. شیر فاسد شده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به خاطر آوردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری نکردن مثال : My memory fails me. حافظه ام یاری نمی کنه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاد نیاوردن مثال Do you remember me? Sorry , I'm draing a blank. منو یادت میادت؟ متاسفم . یادم نمیاد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرگم به هوا مثال: They are playing tag. اونا دارن گرگم به هوا بازی می کنن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیله بازی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی قایم باشک مثال: We are playing hide and seek. ما داریم قایم باشک ، بازی می کنیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستن به گونه ای که به جایی تکیه نکرده باشی. نشستن بدون تکیه کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن بدن به بدن یکی دیگه ، تنه زدن . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let me put it this way. بذار این جوری برات توضیح بدم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به بیان ساده تر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین جا بمون ، از جات تکون نخور

پیشنهاد
٠

انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. مثال: All the students want to be in the teachers good book. همه دانش آموزان می خواهند که باعث خوشحالی معلمان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تموم تلاش رو به کار بستن برای انجام بهینه کاری سنگ تموم گذاشتن از جون و دل مایه گذاشتن. مثال: He went the extra mile to prepare the documents b ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن مثال: It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet. تازه اولین ه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ خواب ، چراغ شب خواب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَنس - موچین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شستن مثال: You don't have to do dishes. مجبور نیستی ظرف ها رو بشوری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگران نباش. مضطرب نباش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اروم بودن ، خونسرد بودن. مثال Hold your horses. آروم باش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی دروغ به مشام رسیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشنا به نظر رسیدن. مثال: Does it ring a bell? ایا اون چیزی رو به بادت میاره؟ واست آشنا نیست؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو مخ کسی بودن ازار دادن دیگران. مثال: My friend drives me up the wall. رفیقم بدجوری رو مخمه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مچ کسی رو هنگام دزدی گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمرویی که زیاد پخته شده باشه. نیمروی نیمسوخته و سفت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ نیمرویی که زرده ش ابکی و سفیده ش کامل پخته باشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که بیش از مقدار کافی پخته شده باشد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که درست به اندازه پخته شده باشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ خاگینه ، خاگینه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک ، بیات مثال The bread is stale. نون بیات شده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیوان بستنی لیوانی ، ظروف کوچک کاغذی و پلاستیکی یکبار مصرف مثل کاسه شله زرد و. . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تموم شدن شارژ گوشی. مثال. Excuse me. My phone died. Do you have a charger? ببخشید. شارژ گوشیم تموم شده. شارژر دارید؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هم زدن و زیر و رو کردن غذاو نوشیدنی یا مایعات دیگر با قاشق و ملاقه و. . . . با کلمه whisk اشتباه نشود. Whisk به معنای هم زدن و مخلوط کردن با هم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زنبور غیر عسلی گفته می شود. زنبورهای نسبتا درشت زهرآلود زرد رنگ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنای شونه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی شانه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مالیدن و پخش کردن چیزهای مایع و نیمه مایع روی سطوح مثل کره و خامه و. . . روی نون. مثال: Spread the butter on the bread. کره رو بمال روی نون.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل عامیانه "نمی دانم"

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از شما عذرخواهی می کنم. عذر منو پذیرا باشید. ( عذرخواهی رسمی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

داخل شدن ، سوار شدن مثال: get on the bus. سوار اتوبوس شید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

برداشتن چیزی از زمین

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشستن. متضاد get up

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست بودن. رابطه خوبی داشتن با کسی I'm down with Mahan. من با ماهان دوستم.

پیشنهاد
٠

خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عبارت معمولا در پاسخ به یک معذرت خواهی بکار می رود.