hellish

/ˈhelɪʃ//ˈhelɪʃ/

معنی: خبیی، جهنمی، دوزخی
معانی دیگر: (عامیانه) بسیار ناخوشایند، نفرت انگیز، بسیار بد، وابسته به عالم سفلی، شیطانی، اهریمنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hellishly (adv.), hellishness (n.)
• : تعریف: pertaining to or having attributes of hell; dreadful; miserable; wicked.
متضاد: heavenly
مشابه: heinous, inhuman

- Hellish scenes from the battlefield kept entering his mind.
[ترجمه گوگل] صحنه های جهنمی از میدان جنگ مدام به ذهنش خطور می کرد
[ترجمه ترگمان] صحنه های hellish از میدان جنگ به ذهنش وارد می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. without robab, life was hellish for him
بدون رباب،زندگی برایش بسیار ناگوار بود.

2. he was determined to overcome what he termed his hellish selfishness
او مصصم بود بر آنچه که آن را خودخواهی جهنمی می نامید چیره شود.

3. It was a hellish thing to do.
[ترجمه گوگل]این یک کار جهنمی بود
[ترجمه ترگمان]این کار جهنمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We've had a hellish time lately.
[ترجمه گوگل]ما اخیراً اوقات جهنمی را سپری کرده ایم
[ترجمه ترگمان]این اواخر خیلی وقت جهنمی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a hellish problem.
[ترجمه گوگل]این یک مشکل جهنمی است
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل جهنمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've had a hellish day at work.
[ترجمه گوگل]من یک روز جهنمی را در محل کار سپری کردم
[ترجمه ترگمان]یک روز جهنمی سر کار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chilly mornings stretched into hellish afternoons as temperatures hovered around 100 degrees.
[ترجمه گوگل]صبح‌های سرد تا بعدازظهرهای جهنمی ادامه یافت، زیرا دما در حدود 100 درجه بود
[ترجمه ترگمان]صبح های پر از سرما و گرما در حدود ۱۰۰ درجه به هوا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rehearsals were hell - although not quite as hellish as the first performances in Cambridge.
[ترجمه گوگل]تمرینات جهنمی بود - البته نه به اندازه اولین اجراها در کمبریج
[ترجمه ترگمان]گرچه این اولین اجرای در کمبریج بود، اما جهنم به اندازه اولین اجرا در کمبریج نیز وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The New York Rangers had a hellish December, playing 17 games in 31 days, and now are coasting in comparison.
[ترجمه گوگل]نیویورک رنجرز دسامبر جهنمی را پشت سر گذاشت و 17 بازی در 31 روز انجام داد و اکنون در مقایسه با این تیم در حال پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]نیروهای ویژه نیویورک در ماه دسامبر جهنمی را بازی کردند و ۱۷ بازی را در ۳۱ روز انجام دادند و اکنون در حال مقایسه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are heading directly back towards the hellish towers of Castle Drachenfels.
[ترجمه گوگل]آنها مستقیماً به سمت برج های جهنمی قلعه دراخنفلز برمی گردند
[ترجمه ترگمان]اونا مستقیما دارن به سمت برج های جهنمی قلعه \"کستل Drachenfels\" برمیگردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And he had put himself through a hellish ordeal this morning.
[ترجمه گوگل]و امروز صبح خود را در یک مصیبت جهنمی قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]و امروز صبح او را در یک آزمایش جهنمی جهنمی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After, they sank into a spiral of hellish best intentions.
[ترجمه گوگل]پس از آن، آنها در مارپیچی از بهترین نیات جهنمی غرق شدند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، آن ها در یک مارپیچی از حسن نیت جهنمی فرو رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His schooldays were hellish.
[ترجمه گوگل]روزهای مدرسه اش جهنمی بود
[ترجمه ترگمان]مدرسه آموخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why does Venus have a hellish hothouse of an atmosphere and the Moon have no atmosphere at all?
[ترجمه گوگل]چرا زهره یک گرمخانه جهنمی از جو دارد و ماه اصلا جو ندارد؟
[ترجمه ترگمان]چرا زهره یک خانه جهنمی از اتمسفر دارد و ماه هیچ فضایی ندارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبیی (صفت)
abominable, devilish, evil, hellish, malicious, mischievous, miscreant

جهنمی (صفت)
hellish, damned, tartarean, tartarian

دوزخی (صفت)
hellish, damned, tartarean, tartarian, infernal, plutonian

انگلیسی به انگلیسی

• horrible, dreadful, diabolical, accursed, monstrous
if something is hellish, it is extremely unpleasant; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس