پیشنهادهای العطّار، محمّد علی (١,٩٩٣)
در شکوائیّه علیه قاضی حلّ إختلاف در حُکم شرعی صادره که طبق قانون وشرع مطابقت ندارد؛ رد شده چون دلائل غیر شرعی برای دادگاه عالی شکات علیه قُضات مردود ...
عُذرٌ غیر مُوجّهٌ: بهانه قابل پذیرفتتی نیست؛ بهیچ وجه پذیرفتنی نیست. . . . . أعذار واهیّه: حرف بی دلیل. . . . أُذر آزر عضر اظر أُوزُور عُذُور
مفهوم واژه با مدلول تفاوتی دارد: مدلول نیاز به دلیل یا شواهد وقرائن واثبات هست. مفاهیم مجازی وشخصی وخاص وساختگی ووهمی وخیالی و. . . داریم. مفهوم ها ...
کسی بیگناه یا تُهمت وارده کافی ثابت نشده و دلیل از دید دادگاه یا قاضی یا قانون پسند ندارد؛ منع تعقیب وی صادر میشود.
ذالک ( ذلک ) هو الخُسران المُبین
خلا فی: فرغ فی؛ بقی وحده فی . . . خلافی: نسبت الی خلاف: یُخالف خلف إختلف إستخلف خُلفاء . . . حلافی - حلا فی هلافی - هلّ لا فی خلّ فی أخلل فی إخلالً ...
أصحاب العُقول ذوُو العقول أُلُو العقول صاحب العقول . . . این عبرات ١٤٥٠ سال قبل معنی نداشتند ونبودند وکاملاً نو ومُعاصر وشباهت والگو گرفته از تعابیر ...
تشابُهات لفظی: عنبر آن بُر عمبر آمپر عبیر آب بر أبر عنتر ان طُر أُنطُر أمطر عمّ مرّ اعمر أعبر Amber Amoer Upper Unbure Inpure Imper Limper . . . .
السفیه والجاهل لا یقبلان العقول. ویفرّون من المسئُولیّات الواجبة والمُهمّة.
نشانی وسرنخ را اشتباه نده! آدرس غلط نده. آدر س درست را إشتباه نشان نده. آدرس وعنوان الکی ندع. آدرس را اشتباهاً نگو. آدرس غلط به جای درست ننویس. ...
تقبُّل العقول: برعهده گرفتن قیمومیّت ومخارج و. . .
نقض ونقیض: باطل ومُبطل فاسد ومُفسد لاغی ومُلغی راد ومردود . . .
قُبح شکستن با نظریه "قورباغه پزی" در حال إجراست! . . . لا تتبعُوا خُطُوات الشیطان
چقدر این بدجنس ها وبی وجدان دیگران را زجر میدن وتمسخُّ و. . . وکاسبی میکنند ولذّت میبرند! نگو که نگو. . . هزار هزار فعل شنیع را انجام میدن وعین خیا ...
عُذر: بهانه درست؛ ظنُّ حسن؛. . . عُذر میخوام: لطفاً کوتاه بیاد واز تقصیر یا إشتباه یا سوء تفاهم . . . بگذر!
قیّم:کسیکه أُمورمالی بر عهده دارد مسؤول تکالیف وحقوق مالی ( لهُ وعلیه مُوکّل ) پرداخت ودریافت گرفتن ودادن بدهی وبازدهی سود وزیان هزینه ها مخارج جاری ...
مُلث: مُحکم ومُبرم . . . بقیّت معانی در دهخدا هم بخوانید! . . . مُلثّم: شال یا پارجه را دور سر خود پیچیدوصورتش را مخفی کرد. ( معمولاً بجز دوچشم )
وصیّت میکنم أموال را در أمانت دارم به صاحبش برگرده. در دادگاه حقوقی وحلّ إختلاف این جمله "وصیّت نامه" تلقّی میکند علی رغم صراحتاً عبارت موال را در ...
بما یُلزم. . . طبق. . . حسب. . . بما أُستند إلیه. . . ماهوی: بتمام ماأُستند إلیه فی الشکوی . . . کاملاً بما هو مُستند. . . بالإستدلات المذکورة. ...
دیگران ( همه زبانها واقوام و. . . ) از واژه ها وتلفظات وعبارات وکلمات عربی را با معانی در ذهن دارند ومتداول وبر حسب لحن وموقعیّت مکانی وزمانی ومناسبت ...
هور:خور:خورشید آ هور: غیر خورشیدی از نور دوراست ( تاریک )
رحمت إختصاار این جمله: رحمتُ الله تشملکُم. مانند: أهلاً: أتیتم أهلاً ونزلتم سهلاً مرحباً : نُرحبُّکُم مرحباً لیش: لأیّ شئ بسمل: قُل" بسم الله الرحما ...
الحماقةُ مرضٌ مُعدیٌّ؛ فاجتنب الحمقی ومجالسهُم.
منابع ومصادر این علوم: ۱. شیاطین وجن ودیو وعفریت پرستان ورئیسشان إبلیس والدجّال هستند؛ وبدون مزد کاری إنجام نمیدهند: در هر خواسته باید مُنکررا إنجام ...
صرع ( درد که تورا غلبه میکندومسلّط میشه ) صدع - صُداع: بعداً شد: وجع راس ( ألم الرأس ) : سردرد ( ترجمه تحت اللفظی headache ) صمع:ضربا متفاوتهوغیر م ...
الصدیق من صادق أخلاقک ولیس من صاد أموالک! الصدیغ ( غین ولیس قاف ) : الضعیف النحیل.
مطالب خوب را ذکر میکنی واشاره ویادآوری میشن. . . . این عارضه به صداهای دیگه هم منتقل میسه؛ مانند صدای در؛ سروصدا بازی کودمان . . .
تناثُر رذاذ إنفجارات ضربات النیازک علی القمر قبل ۱۴۵۰ سنة . . . یُمکن رؤیتها بالناظور العادی بقدرت تکبیر ٥٠ ضُعفاً. طالع: شقّ القمر إنشقاق
إنخمش القمر خراشیدن ماه أثرات خراش را ( باقی مانده از برخورد باران عظیم شهاب سنگ ۱۴۵۰ سال قبل ) با تلسکوپ آماتوری یا دوربین شکاری قدرت زوم 50X . . . ...
إنفصل القمر عن الأرض: جدا شدن ماه از زمین؛ این یه فرضیه هنوز به نظریه تبدیل نشده.
لغتنامه هارا که ذکر کردم بخرید وازخودتان مایه بگذارید. به لقمه آمده عادت نکنید هزینه ها که خرج کردم بجاش میتوانستم صد برج میلاد را درست کنم. سرنخ ک ...
چون این کلمه عربی فصیح نیست؛ پس هرجور تلفُّظ باشد؛إشتباه هست. هوائی - هوُو ی - هُو وی هُوی - هوئی. . . نسبت به هُو ( با فتح و ) میشه: هُوئی ! واین ...
UFO وآدم فضائی و. . . فقط در فیلمهای تخیلی ودر اذهان وعقائد کودکان هست. نیست که نیست؛ وآنجه نیست نمیتوانید ثابت کنید نیست هست. دنبال چی میگردی! هفت ...
بعداز اثبات ضرر وارده ( مانند سرقت خودرو یا تصّرف غیر قانونی . . . ) ؛ میتوانی درخواست جبران ضرر وزیان إقدام کنید وفقط به استرداد أموال مسروقه یا غصب ...
عملاً؛ شاهدیم قاضی بدون رعایت أصل" بی طرفی" به مضمون جزئی پرونده تمرکّز میکند وبه هر مدرکی در ظاهر قوی یا رسمی یا منطقی . . استناد میکند وبقیّت دلائل ...
سنسورها ( حسّگرها ) که همه جا هست حتّی گوشی وخودرو شما . . . از این علم آمد.
قرآن عربی مبین نفرمود: حوراءات العین! در قرآن زن ( النساء ) - المرأة ) نماد لذّت وشهوت نیست. حور عین؛ نمادیاإستعاره یا وصف زیبائی چشم بزرگ هست. ومُ ...
البوز: الفم ظاهر للأنام کالمعزة أو القرد. . . پُزدادن بوس دادن بوز دادن بُزدادن بوذ دادت بذ دادن بد ذات بذّات بظّاد بوت دادن بوط پوت . . .
وکلّ شئ خلقناهُ بقدر. در ظاهر بی نظمی وبی هوده وبی ربطی . . . أمّا نه برای دانشمندان واقعی هست؛ نه تحصیل کرده وپشت مدارک دانشگاهی پناه میبرند وکاس ...
احترام وستایش وقددردانی به همه دانشمندان واقعی وفداکار مانند نیوتن خم میشم وسجده ( طاعت نه عبادت ) کنم. لکنّ آینشتاین دانشمند نیست ونبود نضریّه ( خی ...
خیالی نیست؛ پنجاه سال دارند ازش بهره میبرند با فراهم شدن ابررایانه ها دارد بزرگتر وهیولاتر نیسه! کامپیوتر کوانتومی دیگه آخرشه!
عنوان را حذف کنید واصلاحش کنید وبازنشر کنی تا دیگران بهره ببرند یا در عنوان اصلیش منتشر کنید: Od of
مردم شکرگزار دانشمندان را نیستند! همه أنواع خودرو لوکس وگوشی سمارت ومشخصّات أجناس غیر ضروری . . . میدانند وحفظند؛ أمّا از دانشمندان واقعی وفداکار هی ...
إن شاء اللهُ ( ضم هاء ) : فقط این درسته بقیّت تلفُّظ ها إشتباه وغلط هستند ومعانی معکوس میدهند وأثربخش ندارند. این در" قرآن عربی مبین" ذکرشده رجوع وم ...
طرّار: المُحتال. طرار: طراوت الفکر والکلام والإستنباط؛ یتکلّم بالإبداع الذاتی مثل الإمام علیّ علیه السلام؛ یتکلّم من طراره
بنای تازه ونو!؟! این هم یه إشتباه تایپی در همه این لغتنامهای اینترنتی غیر قابل إعتماد واتکاء وریفیرنس! چقد زیادند!؟ . . . الطرث: نبات ( گیاه؛نه بناء ...
ربُّ الأرض: مصطلح طبّی للعُشب الطریّ الغضّ الطازج
( با فتح ط ) : مُتفاخر بالباطل والحماقة طُرطُر: ملازمة الکعبة المشرّفة حتی الإستجابة.
ترس الوعاء: ملأهُ کاملاً طرس: محاه؛ حذفه . . . طرّس: أنعم فی المحو والإزالة الطرث: نبات طریّ غضّ ترث:بطر ألفاض مقترنه: ترص ذرس شرص خرص ثرس ثرص ضرس د ...
الکبد المریض.