پیشنهادهای عطار، محمد علی (١,٤١٩)
در اوستا: dāy خویشتن، ذات، وجدان، چشم . . .
القُدُس: - الطهور - قدح خاص لمراسم التطهیر القَدَس:السطل یُتطهّر منه ( عند أهل الحجاز ) - إغتسل بالقَدَس القَدِس: المُنَزّه عن العیوب . . . اد ...
در اوستا: Fra - varətar Vra - varətar [ معنی امروزی:باورمندی به دین] . . .
صَخر ( خ ساکن ) : نام أبوسفیان دشمن درجه یک ضدنشر اسلام بود ( وهست پیروانش ) . - نام شرکت تولید نرم افزار اسلام اهل تسنن در عربستان. . . . اگه بس ...
ترکیبی نادر از خرابیها حساب نشده یا سست محاسبه شده که حادثه مخرّب واقع میشه یا به فاجعه جبران ناپذیر میپیوست. و عوام اسمش گذاشتن اتفاق . در مهندسی ...
أنف وفم طویل. کاملاً عربی هست وبس. أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ1 کَفیل : مانند فیل . . . با کَفیل: . . . نیل: نی طویل سر ...
در اکثر نگارشهای بنده، از چند واژه ( کلمه ) در ظاهر یک معنی دارد، استفاده کردم ونوشتم وگفتم ( با مکث انگار لکنه دارم ) . چون در واقع معانی متفاوتی د ...
این تلفظ رایج کلمه: از قبل . . . . . . عَزقب اثقب اضغب عضغب اضقب عظقب . . . اشتباه تلفظ نکنید؛ بیش از حد عربی را تحریف شده؛ ادامه تحریف نکن!
الفَرِس: الأسد المفترس. با فُرس فَرس فَرَس فِرس فِرَس فُرَص فَرِص فَرث فُرث فِرث . . . اشتباه نگیرید.
الهِرس: الأسد الذی یهرس عظمَ ولحمَ الفریسةِ
الصلقام: الأسد ذو الأنیاب الضخمة.
نبرس: الأسد الجسور با نبراس اشتباه نگیرید!
Black Hole زندان مخیف در هند وایرلند وایران و . . . بود سیاه چاله گرته برداری وتحت اللفظی وکاملاً اشتباه هست - زندان سیاه چال، سیاه چال یا زندانی بو ...
در سنسکریت: ruroha در اوستا: rohati rōdhati روییدن - جوانه زدن رشد کردن . . . هیچ پیوندی یا ارتباطی باکلمه "روح" نیست. ( در قرآن عربی مبین )
راء تَرَاءَا ظَهَر تَبَیَّن بان رأی ( در فرهنگ معاصر ) کنایة از ظهور فکر وایده از ذهن=اظهار نظر=اعلان فکر این معنی امروزی دوهزارسال قبل به این معنی ن ...
در اوستا: rata raϑw ( about law - for law ) داور که نتیجه ( رأی ) داوری را اعلام می کند بربنیاد داد فرمان بُردار
رئیس:الذی شُجَّ رأسه ( مانند تندیس سر بدون بدن ) در اصل این معنی در زبان عربی دوهزارسال قبل بود وبا معنی امروزی ( Boss ) تفاوتی زیاد دارد.
مَکَّة المُکَرَّمَة=رأس القُری= رَآی ساکن=رای أسود ساکن وسائد رَاَی: المکان قابل المشاهدة من بعید . . . کلمه" رأی" را مطالعه کنید.
أرای الرجل: ( کنایة ) ظهرت حماقته وتبیّنت الرأوةُ فی وجهه . . . أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّی13 . . . به "رأی" رجوع شود.
الراءِی: الساکن الذی لایتحرّک . . . با رأی راءَی راءَا رااء راعی راوی اشتباه نگیر! به رأی رجوع کنید.
خوشگلِ مَنی؛ تو! جَمالی؛ انتِ! The beauty; You are, Mine! You are the beauty of mine! . . . مُنی مَنی مَنِی
آدم ( علیه السلام ) کشاورز بوده واین ادعاء که انسان نخست شکارچی بوده؛ کاملاً باطل هست وبی دلیل وفرضیه لاغیر هست. بعد از آخرین یخزدگی ( انجماد ) زمین ...
حتی ازدواج فرشته با دانشمند؛ غیر عاقلانه هست
رأی از فعل رءا :رعایت النظر مُشاهدة عینیّة ( بالعین ) نظر بعینه . . . با مرور زمان معنی "پیشنهاد"، "نظر"، "ایده" ، "فکر"، "حُکم" . . . اضافه شده ( ...
حقیقت #1 إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ یَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَیرُ الفاصِلینَ . . . در اوستا: sāngha گفتار دادگری سُخن داور حُکم ( رأی ) داور فرم ...
نظر #6 در اوستا: sima /سِیما/: ترس - وحشت - هدفِ ترس ووحشت کردن - إستخفاف
در اوستا: rāda /رادا/ raδa /رَذا/ =کاردار ( تقریباً "وزیر" به معنی امروزی"معاصر" ) . . . وزیر به معنای امروزی با وزیر در عربی دوهزار قبل تفاوتی زیا ...
رُوح:أرواح:از فعل راح - چون روح وارد بدن فیزیکی ( ماده - جسم ) میشه در زمان تشکیل "مُضغة" وخارج میشه در فوت هست وباقی نمی ماند. =کنایه از عدم بقاء ...
رَاح:یأتی ویذهب بدون ان یمکث. ریح:هواء یأتی ویذهب فهو مُریح: کنایة عن الخفّة ( خفیف ) إستراحة مستراح روح مَروحة مُریح مَرَح استمرح مرحان مرحانة مرح ...
رای آرامش برای آرامش دادن رای آرام کردن برای عیش وطرب آرام دا رام را . . . رأی ( عربی ) با "رای پارثی" هیچ ارتباطی ندارد به را دا رای برای for ab ...
حقیقت #4 نماد اولین شکرگزار انسانی از اسلام بود وهست. یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنّ ...
about God = خدارا about women = زن دا . . . رأی ( عربی ) با "رای پارثی" هیچ ارتباطی ندارد به را دا رای برای for . . . رجوع کنید
یه دزد بااسلحه وارد بانک شد، مردم حاضر بهش گفتن:باشه! أول برو به صف! . . . برگرفته از فیلم طنز"دزد عروسک ها".
زبان استعمار واستعمار زبانی؛ ( دوتا ) زبان نامفهوم برای عموم ودشمن دیرین هست که ازشان بی خبریم!
رای استواری برای حقیقت برای پایداری . . . راسته بازار راست گوشه راستا . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy " هیچ ارتباطی ندارد به : را دا رای برای for a ...
نمیدانم: بی سوادی منجر به بی ادبی هست، یابی أدبی منجر به بی سوادی؟؟؟ انگار دورو یک سکّه هست. امّا آنچه مُسلّمه: دفع ورفع بی أدبی درأولویّت هست نه م ...
رای نشستن برای نشست . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy پهلوی " هیچ وصلتی ندارد به : دا را رای برای for about . . . بپیوست
For God's Sake تو را خدا = تو رای خدا = تو برای خدا . . . خدا را = خدا دا = خدا رو = about God for God . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy پارثی " هیچ ا ...
رای زدند برای "حرف" زدن . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy " هیچ ارتباطی ندارد به : را دا رای برای for about . . . رجوع کنید . . .
دلیر = رای دل = برای دل =دا دل = دل را = جوانمرد . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy " هیچ ارتباطی ندارد . . . را دا رای برای for about . . . مطالعه ک ...
مُؤرِّخ وقتیکه قضاوت میکند ورأی خودبرواقعیت ماجرا تحمیل میکند؛ دیگه اسمش مؤرِخ وتاریخ شناس نیست. وعملاً پاهش فراتاریخ گذاشت! مَؤَرَّخ:dated تاریخ دا ...
for me: بخاطر من = من را home for us = خانه ما = ما را خان this shop for kids only = این فروشگاه فقط برای پچه ها بس کودک دا فروش گا I'm talking abou ...
برای راندن راراندن رای راندن . . . رأی ( عربی ) با "رای rāy " هیچ ارتباطی ندارد به : را دا رای برای for about . . . رجوع کنید
برای ایست را ایستادن رای پایداری را پایدار ماندن . . . رأی ( عربی ) با "رای" هیچ ارتباطی ندارد! به: را دا رای برای for about . . . رجوع کنید
حقیقت#1 مگه شوخیه!! نذررا میدهید ودو میلیون یتیم گشنه!؟؟ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً8
حقیقت #2 عملاً؛ سیاست داخلی یعنی رسیدن به تک صدا هست واز بینبردن تکثُّر. حقیقت #1 با گزارش حذف شد بازنویس خواهدشد. . .
قسمتی از حرز ضدگلوله - ضدانفجار - ضد - شمشیر - ضدموشک. . . : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ أَدْخِلْنِی فِی لُجَّةِ بَحْرِ أَحَدِیَّتِک ...
وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ8 وِزر به معنی ثُقل صحیح نیست چون قرآن عربی مبین دو کلمه مت ...
کامِل العُقول: این مصطلح عُرفی متداول بود میان اعراب دوهزارسال قبل؛ به معنی پرداخت کامل ( بدون کم کردن یا تخفیفگرفتن ) ضرروزیان وارده هست یا دیّه ب ...
هرگز به مال و جاه نگردد بزرگ نام بدگوهری که خبث طبیعیش در رگست قارون گرفتمت که شوی در توانگری سگ نیز با قلادهٔ زرین همان سگست مردی به �ابن سیرین� گ ...