پیشنهادهای العطّار، محمّد علی (١,٩٩٣)
شدید البُخل الضُماضُم: الأسد الغاضب له صوتٌ مُخیف.
ضمّام: البخیل الذی یضُّم الأشیاء والأموال : من یضُُّمّ الأُمور . . . الفاظ مُشابه: ذمّام زمّام زمّان ضمّان ثمّان سمّان
مضموم از فعل ضمّ:حوی وأخفی ( یحتوی ) - السرُّ مضموم . . . مضمون: از فعل ضمن. . . . با این کلمات إشتباه نگیرید: مضنون مذموم مظمون مزه نان مذ مون ...
مشک ( مسک ) - عطر . . . با: مظنون مضموم مضمون مظموم مذموم مظمون . . . إشتباه نگیرید
ما عندهم ضمیر ( عامیانه ) لیس عندهم ضمیراً یرجعون إلیه لیحاسبوا أنفسهم: وجدان ندارند بهش رجوع کنند وخودشان را سرزنش کنند! ضمیر میّت: بی وجدان؛ صاحب ...
دارای . . . حاوی. . یحتوی. . . مدعوم ب. . . یشمل . . . با. . . . . . Contains. . With. . .
این هم عربی فصیح نیست ومصطلاح إبداعی حوزوی. ماهو فی المحتوی والمظمون . . .
مار ( عربی ) : مرور شده ؛ ذکر شده؛ طی شده؛ خواتده شده. . . مار الذکر: ما قد مرّ وذُکر. ( مصطلح نو وعربی فصیح نیست ) ! با مار: أفعی ذکر:با فتح ذال: ...
موتور بیشتر از اتوبوس وکامیون جا دارد حدّش فقط آسمان هست ودر آینده جای کشتی وقطار وهواپیما و. . را خواهدگرفت. دیدم وحتماً دیدی که میگم!
همه میخون زمین را تک سرنشین خودشان باشد. به ده میلیارد زمین نو نیاز داریم.
همیشه بلاهت وحماقت ودروغ وتحریف وتهمت وشایعه و. . . ؛ "تازه از آب آمده" هست ومشتری زیادی دارد.
زر زور تزویر ( دکتر شریعتی ) خودا - خودم - بازهم خودم ( فرزندان خورشید . . . ) الله - روح القدس - مسیح ( نصاری ) الله - عُزیر - بنی اسرائیل ( یهود ...
عملاً؛ داریم أُف کیک بدون قندونقد میخوریم. Fake - Off Fake truth Off mind آُف مغز . . . أُفٍ لهُم ومایعبدون!
انتظار شروق از غروب.
عنوان فریبنده تعهُّدی أخلاقی دوستانه رفاقتی بین ما . . . در عمل سند برده داری.
بعضی ها کارشان محنت سازی واز محنت دیگران خوب کاسبی راه إنداختن ولذّت میبرند. لذّت وثروت.
بار زیر بال بار رو بال رود بال بال شکن دار بال بال سواری بال لیدن . . . بال در بال کجاست؟
فقط فرمایش شما واجب الإطاعه!
قدیما پچه ها پای پدرشان را بعد از آمدن ازسرکار مساژ میدادند و. . . بعد از ورود وسائل رفاهی وفرهنگ غربی بچه سالاری و. . . این أمر ضروری منسوخ شده إمر ...
بدون قناعت وراضی بودن وسپاسگزاری وصبر وتلاش؛ صفا - بودن؛إمکان ندارد ناممکن مستحیل به هیچ وجه . این قانون "لایزول لایتغیر" روزگار هست.
متأسِّفانه هنوز کسی باإنصاف درباره قوم شریف کُرد تحقیق دقیق وشفّاف نکرد: بعد از تقسیم سیاسی کشورها توسّط غارتگرها غربی ( به اصطلاح غلط إستعمار ) قوم ...
وقتیکه نیست؛ چطور میشه ثابت کرد که نیست! این مغلطه را دیگران از من میخون ثابت کنم! چطور ممکن ثابت کنم: عقل سالم در مغزتان وراستی در وجدانتان هست وقتی ...
بازهم خودم را اینقدر کوچیک کنم و در این حرفهای چرت پرت ( لغو ) شریک میشم. ( سعی کنم ساکت بمانم چون جواب بعضی ها بددهان و. . . باید خاموشی باشد ) تور ...
عبارت کاملاً غلط هست! مگه یه نفر چندتا مغز ( عقل ) دارد؟؟ عقول: التزامات مالی:قوّامیّت
إنشاء وإملاء: مشق نوشتن. ( کلاس مدرسه ) إنشاء لله: مفهومی ندارد؛ مگه خدا درس ومشق را دارد! درستش: إن شاء اللهُ ( با فتح ه نه سکون نه کسر نه فتح )
إن شاء اللهُ . . . إنشاء الله ( با فتح ه ) : إنشا کردن الله را ! ( کفرآمیز ) إنشلّه: الشلل له: معلول بشه فلج بشه ( نفرین کردن کسی را ) . . . با ...
إنتبه! إلتفت! أُنظر! . . . توجّه لما یقول اللهُ: والعصر! الطارقُ ماالطارق! الحاقّةُ ماالحاقة! . . .
مصداق این آیه: ألّا تزرُ وازرة وزرة أُخری . . . آنچه به عهده داری ومسئولیّت داری قبالش هست؛ شانه خالی نکنید وبه دیگران واگذار نگنید. خودت باید إنجا ...
افراد مسئولیّت را شانه خالی میکنند لا تزرُ وازرة وزرة أُخری
آنچه نمیتوانی بهش برسید؛ آسمانو وآسمانه وسمانه! اون هم بعضیها بهش رسیدند. پس سعیتو بکن. . .
Society ache is from foolnish; selfnish; holynish . . . and so onish! تنذ ( طنز ) گفتاری nish nich ness Selfesh holyness
The truth justice must be achieved Ache ive: درد آیو
لی لک: ماعندی لک لی علیک: سأنتقمُ منک. . . . تشابه لفظی دلیل بر إرتباطدو واژه متفاوت نیست
اسپانی وپرتغالی و. . . J ( ی ) را خ تلفظ میکنند. Julio خولیو
مؤثّرترین مانستررا تاریخ دیده: تحریف کننده کلام. ریز ودرشت داره. قیافتش هیلی ( خیلی ) هم قشنگه؛ باین خاطر غیر قابل تشخیص وشناسائی هست؛ بر خلاف تعری ...
دفاع لر از میهن ومهمان نوازیشان به غریبه ها وأجنبیه قابل ستایش وإجترام وتقدیر هست. متأسفانه در طول تاریخ شاهدیم از خوب أخلاق این قوم باعزّت سوء استف ...
بدون وطن؛ یعنی زندگی در جنگل ومجبور میشی از قانون بقاء پیروی کنید.
إلهام؛ لیش تپچین؟! الهام ( نام برای دخترها ) ؛ چرا گریه میکنی؟! ( میگن برای دلداری ) إلهام المدفعی: شاعر عراقی مُعاصر ( رجل - مرد )
سرپرست جرّاحی مغز
دگمه لایک ( like combo ) اسمش میگذارم ( سلام کن ) بهتر هست. یه مطلب طولانی میخونی وفقط یه نکته جالب توش هست ومیپسندی بقیه نظر را نمیپسندی؛ پس به ن ...
فرز لقمه
فصط فوط فاسد فود فسد الفود فسطوط فتّوت قسط فود قسط فوت فث فوث فیرست فود The fast food is the 1st food And First food is the fast food . . . فارسی ل ...
ساده لوح به جوان نادانا برپیر دل برنا ترجیح میده.
عشق زیبائی؛ شیدائی دارد. شیدائی زیبائی عشق ومحبّت به هرکسی مُفت ندهید.
مُحکم ثابت Smart phone گوشی مانا :ای مُحکم ( نه باهوش ) Smart soldiar سرباز مانا
تو ری ست: در پارثی؛ برای این جمع یا مجموعه.
همه ما در این کشتی فرسوده شده؛ مُسافر إلی الله هستیم.
در شرایطی خاص أعم از زمان ومکان وحالت های گوناگون در گیتی. أتم در بعض مواقع رفتار نا مفهوم وخارج از کنترل قوانین معروف از خودش نشان میده؛ غیر قابل ...
Some times clever; most dump
عدالت إنسانی موجُودیّتی ندارد وفقط آرمان برای جذب مُخاطب ضعیف. لا وجود للعدل ألإنسانی؛ ویبقی شعاراً یحلم به الضعفاءُ.