تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( شهودی ) subjective::: طرفدارانه ( شخصی ) ، ذهنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

stimulation :::: تحریک simulation ::::: شبیه سازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

طبق لانگمن: ۱ - پخش کردن ، توزیع کردن ۲ - از کار افتادن ۳ - تمام شدن، تمام کردن ۴ - بیرون دادن ۵ - اعلام کردن اما بهتره ترجمه مبنا ، * بیرون دا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣١

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) Tremble:::: لرزیدن ( از شدت ترس ، اضطراب و ناراحتی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

so that ::::: به طوریکه ( بین دو جمله می آید ) such that ::: به گونه ای که ( بعد از فعل می آید )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) Tremble:::: لرزیدن ( از شدت ترس ، اضطراب و ناراحتی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

dull film فیلم کسل کننده dull red قرمز مات dull sky آسمان گرفته ، آسمان کدر ، آسمان تیره dull pain درد خفیف ( اما مزمن و مداوم ) dull blade تیغه ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مقطع critical juncture::::مقطع حساس ( مقطع بحرانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اسم : ۱ - رب ۲ - خمیر ۳ - چسب فعل : ۱ - چسباندن ، چسبیدن ۲ - copy and paste توی کامپیوتر باهاش آشنا هستین. اینجا باز معنی چسبیدن میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

by doing so in doing so on doing so با این کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چون پسوند less داریم ترجمه �بی رحم � بهتر از � سرسخت � است. اگه جمله بار منفی داشت بی رحم ترجمه میشه اما اگه اینطور نبود بیباک یا مصمم معنی میشه. هر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

depression:::: فرورفتگی ridge:::: برآمدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن suppress///سرکوب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Propel ::: پیشبردن Propulsion ::: پیشرانش Propulsive:::: پیشران ، پیشبرنده ( جلوبرنده ) [صفت] Propellant::: پیشران [اسم ]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

streak of violence رگه ای از خشونت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

معنای �حرف تعریف� هم میده حروف تعریف در انگلیسی : a, an, the

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن Coincidence ::: تصادف ، تطابق Coincidental with ::: مصادف با ، منطبق با

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1 - زیر گرفتن 2 - مرور کردن 3 - طول کشیدن 4 - لبریز شدن ( طبق دیکشنری لانگمن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن Coincidence ::: تصادف ، تطابق Coincidental with ::: مصادف با ، منطبق با

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

remainder :::::: باقی مانده reminder:::: یادآور، یادآوری remainer=the rest=residue=باقی مانده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - ?savvy. . . فهمیدی ؟ ۲ - فهم، شم political savvy فهم سیاسی، شم سیاسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فراتر رفتن ، فراتر شدن ، فراتر بردن ( فراتر از حد انتظار رفتن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دادن give

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

called :::: موسوم به so called :::: به اصطلاح ، مثلا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

نامگذاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

treason :::: خیانت traitor::: خائن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمیده. درسته رسانه های خارجی به اصولگرای ما میگن تندرو اما این کلمه برای هر ادم تندرویی از هر جناحی به کار میره، مگه ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرباز صفر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

donate::::::: اهدا کردن donor:::::::: اهدا کننده ، دهنده acceptor::: پذیرنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

in common ::::::وجه مشترک in common with :::: در اشتراک با

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

غیر از

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

peripheral یعنی حاشیه ای نه periphery

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

متصدی ، متولی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

to some extent رو جستوجوکنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

paucity lack shortage کمبود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرفتن، فهمیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

explosion انفجار deflegration انفجار کم شدت detonation انفجار شدید [deflegration یک نوع انفجار است که سرعت سوختن ماده منفجره، کمتر از سرعت صوت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( موضوعی را ) رساندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

well established جاافتاده ، شناخته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف