پیشنهادهای Htm (١٣٠)
objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( شهودی ) subjective::: طرفدارانه ( شخصی ) ، ذهنی
stimulation :::: تحریک simulation ::::: شبیه سازی
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
طبق لانگمن: ۱ - پخش کردن ، توزیع کردن ۲ - از کار افتادن ۳ - تمام شدن، تمام کردن ۴ - بیرون دادن ۵ - اعلام کردن اما بهتره ترجمه مبنا ، * بیرون دا ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) Tremble:::: لرزیدن ( از شدت ترس ، اضطراب و ناراحتی )
so that ::::: به طوریکه ( بین دو جمله می آید ) such that ::: به گونه ای که ( بعد از فعل می آید )
Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) Tremble:::: لرزیدن ( از شدت ترس ، اضطراب و ناراحتی )
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
dull film فیلم کسل کننده dull red قرمز مات dull sky آسمان گرفته ، آسمان کدر ، آسمان تیره dull pain درد خفیف ( اما مزمن و مداوم ) dull blade تیغه ی ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
مقطع critical juncture::::مقطع حساس ( مقطع بحرانی )
opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف
اسم : ۱ - رب ۲ - خمیر ۳ - چسب فعل : ۱ - چسباندن ، چسبیدن ۲ - copy and paste توی کامپیوتر باهاش آشنا هستین. اینجا باز معنی چسبیدن میده
by doing so in doing so on doing so با این کار
چون پسوند less داریم ترجمه �بی رحم � بهتر از � سرسخت � است. اگه جمله بار منفی داشت بی رحم ترجمه میشه اما اگه اینطور نبود بیباک یا مصمم معنی میشه. هر ...
depression:::: فرورفتگی ridge:::: برآمدگی
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن suppress///سرکوب کردن
Propel ::: پیشبردن Propulsion ::: پیشرانش Propulsive:::: پیشران ، پیشبرنده ( جلوبرنده ) [صفت] Propellant::: پیشران [اسم ]
streak of violence رگه ای از خشونت
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
معنای �حرف تعریف� هم میده حروف تعریف در انگلیسی : a, an, the
Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن Coincidence ::: تصادف ، تطابق Coincidental with ::: مصادف با ، منطبق با
1 - زیر گرفتن 2 - مرور کردن 3 - طول کشیدن 4 - لبریز شدن ( طبق دیکشنری لانگمن )
Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن Coincidence ::: تصادف ، تطابق Coincidental with ::: مصادف با ، منطبق با
remainder :::::: باقی مانده reminder:::: یادآور، یادآوری remainer=the rest=residue=باقی مانده
۱ - ?savvy. . . فهمیدی ؟ ۲ - فهم، شم political savvy فهم سیاسی، شم سیاسی
فراتر رفتن ، فراتر شدن ، فراتر بردن ( فراتر از حد انتظار رفتن )
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
دادن give
called :::: موسوم به so called :::: به اصطلاح ، مثلا
نامگذاری
treason :::: خیانت traitor::: خائن
کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمیده. درسته رسانه های خارجی به اصولگرای ما میگن تندرو اما این کلمه برای هر ادم تندرویی از هر جناحی به کار میره، مگه ا ...
سرباز صفر
donate::::::: اهدا کردن donor:::::::: اهدا کننده ، دهنده acceptor::: پذیرنده
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
in common ::::::وجه مشترک in common with :::: در اشتراک با
غیر از
peripheral یعنی حاشیه ای نه periphery
متصدی ، متولی
to some extent رو جستوجوکنید
paucity lack shortage کمبود
ماندن
گرفتن، فهمیدن
explosion انفجار deflegration انفجار کم شدت detonation انفجار شدید [deflegration یک نوع انفجار است که سرعت سوختن ماده منفجره، کمتر از سرعت صوت ...
( موضوعی را ) رساندن
well established جاافتاده ، شناخته شده
opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف