periphery

/pəˈrɪfəri//pəˈrɪfəri/

معنی: پیرامون، دوره، محیط، حدود، جنب، سطح بدن
معانی دیگر: مرز، حد، کران، حاشیه، سطح خارجی، برونه، رویه، حول و حوش، اطراف، جوانب، کناره، حوالی، محیط (perimeter هم می گویند)، چنبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: peripheries
(1) تعریف: the outer boundary or edge of an area or surface, or the region directly inside or outside of this.
مشابه: border, brow, fringe, margin, outside

- Trees mark the periphery of our property.
[ترجمه سینا] اطراف ملک ما را درختان فرا گرفته است.
|
[ترجمه fara] دختران محدوده ملک ما را مشخص می کنند.
|
[ترجمه گوگل] درختان حاشیه اموال ما را مشخص می کنند
[ترجمه ترگمان] درختان حاشیه اموال ما را نشانه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the nonessential area or aspect of something.
مشابه: fringe

جمله های نمونه

1. the periphery of a car tire
رویه ی تایر اتومبیل

2. the periphery of an orange
برونه (سطح خارجی) یک پرتقال

3. the fixed stars at the periphery of the universe
ستاره های ناجنبا در حاشیه ی کیهان

4. Geographically, the UK is on the periphery of Europe, while Paris is at the heart of the continent.
[ترجمه گوگل]از نظر جغرافیایی، انگلستان در حاشیه اروپا قرار دارد، در حالی که پاریس در قلب این قاره قرار دارد
[ترجمه ترگمان]از لحاظ جغرافیایی، انگلستان در حاشیه اروپا قرار دارد، در حالی که پاریس در قلب قاره قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Houses have been built on the periphery of the factory site.
[ترجمه گوگل]خانه هایی در حاشیه محل کارخانه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]خانه ها در اطراف محل کارخانه ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other animals were depicted on the periphery of the group.
[ترجمه گوگل]حیوانات دیگر در حاشیه گروه به تصویر کشیده شدند
[ترجمه ترگمان]حیوانات دیگری در حاشیه این گروه به تصویر کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Extensive new planting is taking place around the periphery of the site.
[ترجمه گوگل]کاشت جدید گسترده در اطراف محل در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]کاشت جدید گسترده در اطراف محل این سایت برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Homeopathy is on the periphery of medical practice.
[ترجمه گوگل]هومیوپاتی در حاشیه عمل پزشکی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]Homeopathy در حومه عمل جراحی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Invertebrates sometimes use local circuits in the periphery, but many actions demand an integrated response of many parts of the body.
[ترجمه گوگل]بی مهرگان گاهی اوقات از مدارهای محلی در محیط اطراف استفاده می کنند، اما بسیاری از اقدامات نیاز به پاسخ یکپارچه بسیاری از قسمت های بدن دارند
[ترجمه ترگمان]Invertebrates گاهی اوقات از مدارهای محلی در محیط استفاده می کنند، اما بسیاری از اعمال نیاز به پاسخ یکپارچه بسیاری از قسمت های بدن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Motor racing had featured on the periphery of her life as far back as she could remember.
[ترجمه گوگل]مسابقات اتومبیل رانی تا آنجایی که به یاد می آورد در حاشیه زندگی او برجسته شده بود
[ترجمه ترگمان]ضربان موتور در محیط زندگی او تا جایی که می توانست به خاطر بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Larger granules form a continuous fringe around the periphery of the disk.
[ترجمه گوگل]دانه های بزرگتر یک حاشیه پیوسته در اطراف دیسک تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]دانه های بزرگ تر، حاشیه ای در اطراف لبه دیسک را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moss moved on the broken trees at the periphery of the golf grass.
[ترجمه گوگل]خزه روی درختان شکسته در حاشیه چمن گلف حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]روی درختان شکسته در حاشیه چمن گلف حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sociological study of religion moved from the centre to the periphery of sociology.
[ترجمه گوگل]مطالعه جامعه شناختی دین از مرکز به پیرامون جامعه شناسی حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]جامعه شناسی مذهب از مرکز به محیط جامعه شناسی منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The condition makes it difficult for patients to see objects at the periphery of their vision.
[ترجمه گوگل]این عارضه دیدن اشیاء در حاشیه دید را برای بیماران دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]این شرایط برای بیماران دشوار است که اشیا را در محیط دید خود ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ideas are also expressed by minor poets on the periphery of the movement.
[ترجمه گوگل]این عقاید نیز توسط شاعران کوچک در حاشیه جنبش بیان می شود
[ترجمه ترگمان]این ایده ها توسط شاعران کوچک در حاشیه این جنبش بیان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیرامون (اسم)
perimeter, circumference, ambit, periphery, environs, skirt, apis, outline

دوره (اسم)
space, course, age, era, period, term, cycle, set, periodicity, periphery, stretch, spell, circuit, stadium, epoch, felly

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

حدود (اسم)
limit, range, run, ambit, periphery, precinct, scantling, gamut, verge, tether, module, purview

جنب (اسم)
side, periphery

سطح بدن (اسم)
periphery

تخصصی

[ریاضیات] محیط، پیرامون

انگلیسی به انگلیسی

• perimeter, circumference; outer border, outer edge
the periphery of an area is the edge of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. حاشیه. کنار. اطراف ۲. {پزشکی} اندامهای پیرامونی ۳. سطح خارجی، رویه، محیط
مثال:
The tanks reached the periphery of the city.
تانکها به اطراف و حاشیه شهر رسیدند.
the periphery of an orange.
سطح خارجی یک پرتقال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : periphery / peripheral
✅️ صفت ( adjective ) : peripheral
✅️ قید ( adverb ) : peripherally
peripheral یعنی حاشیه ای نه periphery
حاشیه - پیرامون
🗣️پریٖ فِریٖ
سطح خارجی دایره - دوره چیزی دایره ای شکل - محیط
💠 Prior to checking alignment the Coupling Hub Runout must be checked by mounting the
magnetic base of the dial indicator on each hub in turn and placing the dial indicators against the coupling periphery and face, keeping the hub on which the magnetic base is
...
[مشاهده متن کامل]

mounted and rotating the hub under the dial indicator.
🔷🔷🔷
حاشیه
The ring road runs around the periphery of the city centre
جاده کمربندی حاشیه مرکز شهر رو دور میزنه
( از اطراف/بیرون مرکز شهر رد میشه )

حاشیه ای
پیرامون

بپرس