treason

/ˈtriːzn̩//ˈtriːzn̩/

معنی: خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی وفایی
معانی دیگر: (به میهن) خیانت، دغلکاری، دشمن کامی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the betrayal of one's country, esp. by waging war against it or aiding its enemies with strategic information.
مترادف: treachery
متضاد: allegiance, loyalty
مشابه: apostasy, conspiracy, insurgence, insurrection, mutiny, rebellion, revolt, revolution, sedition, subversion

- They were arrested as spies for the other side and charged with treason.
[ترجمه 🌠MM93🌠] آنان به عنوان جاسوسانی برای طرف دیگر دستگیر شدند و به خیانت به کشور متهم شدند.
|
[ترجمه گوگل] آنها به عنوان جاسوس طرف مقابل دستگیر و به خیانت متهم شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها به عنوان جاسوس در طرف دیگر دستگیر شدند و به خیانت متهم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A person who has been found guilty of treason is called a traitor.
[ترجمه آزاد] فردی که گناهش پیمان شکنی با کشورش شناخته شده، خائن نامیده میشود.
|
[ترجمه گوگل] به کسی که به جرم خیانت مقصر شناخته شود، خیانتکار می گویند
[ترجمه ترگمان] کسی که گناهکار شناخته شده است خیانت نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. high treason
خیانت بزرگ

2. we must guard against treason
باید در مقابل خیانت هشیار باشیم.

3. Thirteen people have been charged with treason — an offence which can carry the death penalty.
[ترجمه گوگل]سیزده نفر به خیانت متهم شده اند - جرمی که می تواند مجازات اعدام داشته باشد
[ترجمه ترگمان]سیزده نفر به خیانت متهم شده اند - یک جرم که می تواند مجازات اعدام را به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Richter is accused of committing treason against the state.
[ترجمه گوگل]ریشتر متهم به خیانت به دولت است
[ترجمه ترگمان]Richter متهم به ارتکاب خیانت علیه دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The public prosecutor charged treason against the prisoner.
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی به این زندانی خیانت متهم کرد
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی به خیانت به متهم متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Treason in this country is still punishable by death.
[ترجمه گوگل]خیانت در این کشور هنوز مجازات اعدام دارد
[ترجمه ترگمان]Treason در این کشور هنوز با مرگ قابل مجازات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was charged with treason and beheaded.
[ترجمه گوگل]او به خیانت متهم و سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]او متهم به خیانت و سر بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was arraigned for high treason.
[ترجمه گوگل]او به جرم خیانت بزرگ محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]او را به اتهام خیانت متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was arraigned for high treason.
[ترجمه گوگل]او به جرم خیانت بزرگ محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر خیانت محکوم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The defendant was convicted of high treason and sentenced to death.
[ترجمه گوگل]متهم به خیانت بزرگ محکوم و به اعدام محکوم شد
[ترجمه ترگمان]متهم به خیانت بزرگ محکوم شد و به اعدام محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. to X-ray the charge of treason against sb.
[ترجمه گوگل]به اشعه ایکس اتهام خیانت علیه sb
[ترجمه ترگمان]تا با اشعه ایکس به اتهام خیانت در برابر sb
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was found guilty of high treason.
[ترجمه گوگل]او به جرم خیانت بزرگ مقصر شناخته شد
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر خیانت بزرگ گناهکار شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The couple were tried for treason.
[ترجمه گوگل]این زوج به جرم خیانت محاکمه شدند
[ترجمه ترگمان] اون زوج برای خیانت تلاش کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was beheaded for high treason.
[ترجمه گوگل]او به جرم خیانت بزرگ سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]او را به جرم خیانت اعدام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Could you demean yourself by committing treason?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید با ارتکاب خیانت خود را تحقیر کنید؟
[ترجمه ترگمان]می تونی به خاطر خیانت کردن خودت رو به کشتن بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

غدر (اسم)
perfidy, betrayal, treason, treachery

پیمان شکنی (اسم)
perjury, perfidy, treason, breach of promise, violation of a treaty

بی وفایی (اسم)
adultery, treason, treachery, disloyalty, desertion, unfaith

تخصصی

[حقوق] خیانت

انگلیسی به انگلیسی

• betrayal; the offense of trying to overthrow one's government or harm its leader
treason is the crime of betraying your country, for example by helping its enemies or by trying to overthrow its government.

پیشنهاد کاربران

treason :::: خیانت
traitor::: خائن
وطن فروش
تخصصی حقوق جزا و جرم شناسی : خیانت به کشور ، تعدی و تجاوز به کشور ، جاسوس ، منافق
منافق
تخصصی حقوق کیفری: خلاف ( در مقابل جنحه و جنایت )

بپرس