hard liner


(کسی که در سیاست از مشی انعطاف ناپذیری پیروی می کند) آدم سرسخت، آدم سختگیر، آدم افراطی، آدم یکدنده، آدم خمش ناپذیر، آدم تندرو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is unwilling to yield, esp. in regard to ideas or ideology.

جمله های نمونه

1. Unionist hardliners warned the U. S. President he would not be welcome.
[ترجمه گوگل]تندروهای اتحادیه به رئیس جمهور ایالات متحده هشدار دادند که او مورد استقبال قرار نخواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]Unionist به ایالات متحده هشدار داد اس رئیس جمهور از او استقبال نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He needs to persuade the hard-liners in the cabinet.
[ترجمه گوگل]او باید تندروهای کابینه را متقاعد کند
[ترجمه ترگمان]اون باید کشتی های سخت رو توی کابینت تشویق کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hard-liners are expected to be purged from the administration.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود تندروها از دولت پاک شوند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تندروها از دولت پاک سازی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Prime Minister has been criticized by hardliners in his party for giving away too much in the treaty.
[ترجمه گوگل]تندروهای حزب خود از نخست وزیر به خاطر بخشش بیش از حد در این معاهده مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر توسط تندروها در حزب خود به خاطر تسلیم بیش از حد در پیمان مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Since then, factions of moderates and hardliners have battled within the movement.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، جناح‌های میانه‌روها و تندروها در درون جنبش جنگیده‌اند
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، دسته های میانه روها و تندروها در این جنبش مبارزه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cuban-American hardliners continue to reject any dealings with Castro.
[ترجمه گوگل]تندروهای کوبایی-آمریکایی همچنان هرگونه معامله با کاسترو را رد می کنند
[ترجمه ترگمان]پیروان کوبایی - آمریکایی به رد هر گونه معاملات با کاسترو ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hard-liners have not vanished, and the political battles ahead will be intense.
[ترجمه گوگل]تندروها ناپدید نشده اند و نبردهای سیاسی پیش رو شدید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تندروها مفقود نشدند و نبرده ای سیاسی پیش رو نیز شدیدتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This trend of senior hardliners revising their position following Deng's re-endorsement of reformism continued during July.
[ترجمه گوگل]این روند تندروهای ارشد که در موضع خود پس از تأیید مجدد اصلاح طلبی توسط دنگ تجدید نظر می کنند، در ماه جولای ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]این گرایش به تغییر موضع آن ها بعد از تایید مجدد Deng در ماه جولای ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neither had Khrushchev, who also had hard-liners in Moscow pushing him toward the brink.
[ترجمه گوگل]خروشچف نیز که تندروهایی در مسکو داشت او را به سمت لبه پرتگاه هل می‌دادند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها Khrushchev نداشت که در مسکو کشتی های سخت گیری داشت که او را به سوی مرز می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nationalist hardliner Vojislav Seseslj, who controls a large block of seats, refused to take part.
[ترجمه گوگل]وویسلاو سسسل، تندرو ملی‌گرا، که کنترل بخش بزرگی از کرسی‌ها را در دست دارد، از شرکت در آن خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]The Seseslj، تندروی ملی گرا که تعداد زیادی صندلی را کنترل می کند، از شرکت در این انتخابات امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Igor Rodionov, often described as a hardliner opposed to democratic reform.
[ترجمه گوگل]ایگور رودیونوف که اغلب به عنوان فردی تندرو مخالف اصلاحات دموکراتیک توصیف می شود
[ترجمه ترگمان]ایگور Rodionov، که اغلب به عنوان تندرو شناخته می شود، مخالف اصلاحات دموکراتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yesterday's clear-out removed the last of the hardliners from the politburo.
[ترجمه گوگل]پاکسازی دیروز آخرین تندروها را از دفتر سیاسی حذف کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز روشن شد که آخرین نفر از the سیاسی را از دفتر سیاسی خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a pity, the Kuomintang hardliner destroyed this path finally.
[ترجمه گوگل]حیف است که تندرو کومینتانگ این مسیر را در نهایت نابود کرد
[ترجمه ترگمان]حیف است که این راه سرانجام این راه را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Eroglu, a nationalist hardliner who opposes reunification with the Greek part of the island, took 50. 4% of the vote, while the incumbent, Mehmet Ali Talat, trailed with 4 8%.
[ترجمه گوگل]آقای اروغلو، یک تندرو ناسیونالیست که مخالف اتحاد مجدد با بخش یونانی جزیره است، 50 4 درصد آرا را به خود اختصاص داد، در حالی که محمدعلی طلعت، رئیس فعلی، با 4،8 درصد از آرا عقب تر بود
[ترجمه ترگمان]آقای Eroglu، یک تندروی ملی گرا که مخالف اتحاد با بخش یونانی جزیره است، ۵۰ امتیاز گرفت ۴ درصد آرا در حالی که متصدی فعلی، مهمت علی طلعت، با ۴ درصد کاهش به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The culture minister, Limor Livnat, a hardliner from the ruling Likud party, upped and fled.
[ترجمه گوگل]لیمور لیونات، وزیر فرهنگ، از تندروهای حزب حاکم لیکود، برخاست و گریخت
[ترجمه ترگمان]وزیر فرهنگ، Limor Livnat، یک فرد تندرو از حزب حاکم لیکود، بالا رفت و گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who adheres strictly to his ideas or opinions, one who refuses to yield
a hardliner is a person who supports a strict, fixed set of ideas that are often extreme, and who refuses to accept any change in them.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
سخت گیر/تندرو.
کاربر Htm محترم، درست است که کلمه تخصصی برای اصولگرا همان است که فرمودید اما hardliner به صورت عمومی و با نقش صفت دقیقا به معنای اصولگراست.
به تعریف آکسفورد توجه کنید:
a member of a group, typically a political group, who adheres uncompromisingly to a set of ideas or policies.
...
[مشاهده متن کامل]

و مثال آکسفورد:
neither hardliners nor reformers would be likely to want him as their leader
*دقت کنید که principlist اسم فاعل است و hardliner صفت.

کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمیده. درسته رسانه های خارجی به اصولگرای ما میگن تندرو اما این کلمه برای هر ادم تندرویی از هر جناحی به کار میره، مگه اصلاح طلب تندرو نداریم تو کشور ؟
Principlist /// اصولگرا
Reformist /// اصلاح طلب
and Geranmayeh echoed a broad consensus that hardliners looking to derail diplomacy ahead of Iran's presidential elections in June had been "marginalized
CNN. com@
اصول گرا. . . راست سیاسی. . . . برعکس کلمه reformer
( آدم ) تندرو، متعصب

بپرس