پیشنهادهای فربد حمیدیان (٧٤٣)
حرف سطحی حرف پیش پا افتاده آدم خسته کننده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) شعار مبتذل The art - for - art bromides شعار مبتذلِ "هنر برای هنر"
وجد
ما الان در دوره ی پروتکشنیزمِ تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی به سر می بریم: قطع همکاری ها و سرمایه گذاری های بین المللی در همه ی حوزه ها. این "پروتکشنی ...
( سیاست، راهبرد، اصلاحات، توسعه. . . ) غیردستوری، اُرگانیک، جامعه نهاد
جلوه a modern patina جلوه ای مدرن
در آلمان: GmbH در آمریکا، انگلیس و حتی ایران: Ltd
به منصه ظهور رسیدن محقق شدن
( معماری ) : اگر در زمینه ی معماری، به این واژه برخوردید، لطفاً آن را به صورت "هستی شناختی" یا واژه های مشابه آن ترجمه نکنید، و سعی کنید مفهوم و فحوا ...
مطلوبیت
راسخ استوار محکم a well - grounded belief عقیده ی راسخ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
درس گرفتن
روح افزا زندگی بخش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
انفعال
زاغه گردی کردن در محله های فقیرنشین پرسه زدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
لباس کار دوبنده بِیلَرسوت
گربه Gooloo ( گویش مردم بخش هایی از فارس و خوزستان، و نیز لُرهای بختیاری و بهمئی ) یا Gooli ( گویش مردم بوشهر )
A burnt child dreads the fire ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
پر زرق و برق شیک و پیک دهان پُر کن Recent graduates are seeking internships in high gloss offices تازه فارغ التحصیلان، به دنبال کارآموزی در شرکت های ...
That job is resume - building fodder آن موقعیت کاری، خوراک رزومه است
کار پروژه ای، کار پیمانی، کار کنتراتی
. . . Empowered by به پشتوانه ی. . .
به نقل از ویکی پدیا: اَبَرشرکت سالاری اَبَرشرکت محوری بنگاه مداری صنف باوری کورپراتیسم
یکدست سازیِ اجتماعی
To model A on B A را الگوی B قرار دادن
زیرپوستی
( نظام، ساختار، سازمان، . . . ) طبقاتی کردن
انحصارگرایی
هرجا به صورت Gulf ( با حرف بزرگG ) نوشته شد، معمولاً منظور "خلیج فارس" است. گوگل ترنسلیت، Gulf را ( اگر تنها آمده باشد ) "خلیج فارس" ترجمه میکند.
کُدنویس، برنامه نویس
. . . challenge with دست و پنجه نرم کردن با . . . سر و کلّه زدن با . . . کلنجار رفتن با . . . ( با یک امر بغرنج )
فزاینده widening gap شکاف فزاینده
آرمانشهر
The measure of exploitation is inequality معیار استثمار، نابرابری است
lesser staff زیردستان
( مجازاً ) غرق در کاری بودن، به شدت سرگرم کاری بودن
پابرهنگانِ انقلابی
Ragpicker
انحطاط
شرافت بخش
کم درآمد
دلالت
( مجازاً ) اهتمام، توجه، اهمیت دادن، ارزش نهادن، ارج نهادن، برجسته نمودن . . . Ruskin’s celebration of ornament اهمیتی که راسکین به تزئینات می داد ...
anxiety and prospect بیم و امید
Anxiety and prospect بیم و امید
سهروردی در "فی حقیقه العشق" می گوید: " اکنون که ما را مهجور کردند، تدبیر آن است که هر یکی از ما روی به طرفی نهیم، به حکم ریاضت سفری برآریم. مدتی در ...
منحصر، محدود
تغییر دادن ماهیت چیزی چیزی را از بیخ و بن دگرگون ساختن از اساس دگرگون کردن It radicalizes the traditional understanding of the work of the architect ...
سه سالانه ( نمایشگاهی هنری که هر سه سال یکبار برگزار می شود )
مصمّم قاطع دارای عزم راسخ عزمش را جزم کرده
A dialog unfolds گفتگویی ( بین آن دو نفر ) آغاز می شود