پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٨٨)
مشارکت کننده بازیگر ( نه به معنای سینمایی اش، بلکه به معنای کسی که در انجام کار یا پروژه ای، نقشی دارد )
( شهرسازی ) exponential urban growth رشد تصاعدی شهری
the stratospheric costs هزینه های سرسام آور
به طور مفصّل، به طور وسیع، به طور گسترده
Panoply of contributors خیل عظیمی از مشارکت کنندگان، گروه بزرگی از مشارکت کنندگان
امتیاز
( معنی دیگر تازه در جملات ) در عین حال، با این وجود، همزمان at the same time مثال: او تازه طلبکار هم هست! ( یعنی با وجود تمام اعمال ناخوشایندش، هم ...
حمایتی security structures ساختارهای حمایتی ( اتحادیه ها، اصناف، قوانین کار، . . . )
تقلیل to limit aspirations to ( mere ) formal exploration تقلیل اهداف و آرمان های معماری، به کاوش های صرفاً فرمالیستی
سر باز زدن، رویگردان شدن The artists didn’t abdicate their social responsibility هنرمندان از مسئولیت اجتماعی خود، سر باز نزدند
( مجازاً ) بی توجه، بی اعتنا، بی تفاوت to become deaf to sth نسبت به چیزی بی توجه شدن
( مجازاً ) سنگینی کردن بار خاطرات، مسئولیت، . . . Past memories are still weighing on me خاطرات گذشته، هنوز بر من سنگینی میکند
مثلا "گچکار" یا "برقکار" ، از پیمانکاران فرعی ساختمان هستند
. . . separated from فارغ از. . .
( مجازاً ) غارت، به تاراج بردن، تباه کردن
نادرستی
چروک چروکیده چین خورده موج دار ( مو ) تاب خورده، فِردار، مجعّد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
Keep up with the Joneses ( محاوره، به طعنه ) چشم و همچشمی کردن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تنگ نظری ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
هراسان دلواپس معذّب زجردیده بلا کشیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( هنر و معماری ) عامه پسند populist forms فرم های عامه پسند
محل بحث و مناقشه
به واقع در عمل در واقعیت
درهم شکسته نابودشده ورشکسته شکست خورده مغلوب له و لورده
( مجازاً ) اهتمام، توجه
تهدید کردن موجودیت چیزی
( هنر، معماری ) تجسم یافته Plastic surface سطح تجسّم یافته ( از مدل غیرمادیِ دیجیتالش ) ( معنی دیگر ) : plastic artist هنرمند تجسمی
اهتمام داشتن به
در حکم
لازمه
در نگاه اول
جاه طلبانه
بی محابا
بدون روتوش
شمایل پردازی نمادگرایی
نشانه ( sign )
( مجازاً ) خلاء، نبود Desertion of a discourse خلاء یک گفتمان
لاف زنی زبان بازی گزافه سرایی لاف و گزاف a persuasive or impressive speaking, which is often regarded as lacking in sincerity or meaningful content
پیچیده کردن در هاله ای از ابهام پیچیدن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) سنجه، معیار، میزان
( مجازاً ) بی مایه، کم مایه، سست
گریزپا
flatter
( مجازاً ) گذشته نگر، واپسگرا، محافظه کار، ارتجاعی، گذشته اندیش، عقب نگر، پس نگر Arts and Crafts movement’s rearguard position موقعیت واپسگرایانه ی ...
. . . In hindsight we can claim that با نگاهی به گذشته می توان ادعا کرد که . . .
پیشگام، پیشوا
برزخ بلاتکلیفی
( مجازاً ) موشکافی، بررسی دقیق، ژرف نگری، مداقه . . . By excavating history more deeply با بررسی عمیقتر تاریخ. . . =scrutinize
در جامعه شناسی و سیاست: مفهوم autonomy در مقابل مفهوم authority قرار میگیرد.
ابراز عشق و علاقه مفرط، ابراز عشق بیش از حد، بمباران عشق، ابراز محبت بی حد و حصر ( هم دارای بار منفی می تواند باشد ( مثلاً برای انقیاد طرف مقابل ) ، ...