coder

/ˈkodər//coder/

رمز گذار

جمله های نمونه

1. The susceptibility of coders handling large quantities of technical data is self-evident.
[ترجمه گوگل]حساسیت کدگذارانی که مقادیر زیادی از داده های فنی را مدیریت می کنند بدیهی است
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیری of با حجم زیاد از داده های فنی به خودی خود بدیهی و بدیهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The coder then selects the codes to apply.
[ترجمه گوگل]سپس کدگذار کدهایی را برای اعمال انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]سپس رمز کد را انتخاب می کند تا اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Since the video coder is at energy-saving mode when not transmits video data, the invention can save energy.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که رمزگذار ویدئویی در حالت صرفه جویی در مصرف انرژی قرار دارد، وقتی که داده های ویدئویی را انتقال نمی دهد، این اختراع می تواند در مصرف انرژی صرفه جویی کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کدگذاری ویدئو در حالت صرفه جویی در انرژی است وقتی داده های ویدئو را انتقال نمی دهد، اختراع می تواند انرژی را ذخیره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the implementation of the voice coder, this paper proposes a method to computing the ratio of packet losing based on RTP protocol, and brings forward a.
[ترجمه گوگل]در اجرای رمزگذار صوتی، این مقاله روشی را برای محاسبه نسبت از دست دادن بسته بر اساس پروتکل RTP پیشنهاد می‌کند و الف را ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]در پیاده سازی کدگذاری صدا، این مقاله روشی را برای محاسبه نسبت شکست بسته مبتنی بر پروتکل RTP پیشنهاد می دهد و a را به جلو می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is key we get an experienced coder to help us with other games.
[ترجمه گوگل]مهم این است که یک کدنویس با تجربه به ما کمک کند تا در سایر بازی ها به ما کمک کند
[ترجمه ترگمان]کلیدی است که یک coder با تجربه دریافت می کنیم تا به ما در بازی های دیگر کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First, the theoretical foundations of wavelet based video coder as well as a new video coder for low bit rate video compression used in this research are presented.
[ترجمه گوگل]ابتدا، مبانی نظری کدگذار ویدئویی مبتنی بر موجک و همچنین یک کدگذار ویدئویی جدید برای فشرده‌سازی ویدئو با نرخ بیت پایین مورد استفاده در این تحقیق ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]ابتدا، اصول نظری coder ویدیویی مبتنی بر موجک و همچنین یک کد گذار ویدیو جدید برای فشرده سازی ویدیوی بیت کم استفاده شده در این تحقیق ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Optional equipment: hot-melt coder, inflatable (nitrogen) device, packing bags hanging hole devices, packaging films perforated exhaust.
[ترجمه گوگل]تجهیزات اختیاری: رمزگذار ذوب داغ، دستگاه بادی (نیتروژن)، دستگاه های سوراخ دار بسته بندی، فیلم های بسته بندی اگزوز سوراخ شده
[ترجمه ترگمان]تجهیزات اختیاری: کدگذاری داغ - ذوب، دستگاه inflatable (نیتروژن)، بسته بندی وسایل سوراخ دار، تجهیزات سوراخ دار و لوله اگزوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coder, Tutorial Editor, and map editor.
[ترجمه گوگل]کدنویس، ویرایشگر آموزشی و ویرایشگر نقشه
[ترجمه ترگمان]Coder، ویرایشگر آموزشی، و ویرایشگر نقشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The design and realizing of H. 264 video coder becomes a hotspot in video communication area.
[ترجمه گوگل]طراحی و پیاده سازی کدگر ویدئویی H 264 به کانونی در حوزه ارتباط تصویری تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]طراحی و درک H ؟ کدگذاری ویدئو یک نقطه کانونی در حوزه ارتباطات ویدئویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hardware implementation of video coder and decoder is the precondition to process and transmit the digital video, so it is important to research the video process system based on the DSP.
[ترجمه گوگل]پیاده سازی سخت افزاری رمزگذار و رمزگشای ویدئو پیش شرط پردازش و انتقال ویدئوی دیجیتال است، بنابراین تحقیق در مورد سیستم پردازش ویدئو بر اساس DSP بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی سخت افزاری کد کننده ویدیو و رمزگشا، پیش شرط پردازش و انتقال ویدیو دیجیتال است، بنابراین مهم است که براساس سیستم پردازش ویدیو براساس DSP ها تحقیق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Open source, commercial - grade real fast arithmetic coder, I have used in large - scale remote sensing image compression.
[ترجمه گوگل]منبع باز، تجاری - کدگذار حسابی سریع واقعی، من در فشرده سازی تصویر سنجش از راه دور در مقیاس بزرگ استفاده کرده ام
[ترجمه ترگمان]یک منبع باز، یک coder ریاضی سریع واقعی، من در فشرده سازی تصویر سنجش از راه دور استفاده کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compared with traditional image coder, the Wavelet image coder can compress image effectively and produce easily the embedded bit stream.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با رمزگذار تصویر سنتی، رمزگذار تصویر Wavelet می تواند تصویر را به طور موثر فشرده کند و جریان بیت تعبیه شده را به راحتی تولید کند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با کدگذاری تصویر سنتی، کدگذاری تصویر ویولت می تواند تصویر را به طور موثر فشرده سازی کرده و به آسانی جریان بیتی جاسازی شده را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A shaft position coder is necessary in order to control the rotary robot precisely.
[ترجمه گوگل]برای کنترل دقیق ربات دوار، یک کد کننده موقعیت محور ضروری است
[ترجمه ترگمان]کدگذاری موقعیت شفت به منظور کنترل دقیق ربات rotary ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the approach of winter the weather came coder.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به فصل زمستان، آب و هوا کدگذاری شد
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن زمستان هوا به coder رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Static error mostly includes shafting error, coder error, time-lag error by TV sensor, measure distortion by optics structure and atmosphere refraction error etc.
[ترجمه گوگل]خطای استاتیک بیشتر شامل خطای شفت کردن، خطای کدگذار، خطای تاخیر زمانی توسط سنسور تلویزیون، اندازه گیری اعوجاج توسط ساختار اپتیک و خطای شکست اتمسفر و غیره است
[ترجمه ترگمان]خطای ایستا اغلب شامل خطای shafting، خطای کدگذاری، خطای تاخیر زمانی توسط سنسور تلویزیون، اندازه گیری اعوجاج توسط ساختار نوری و خطای انکسار فضا و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] رمز گذار، برنامه نویس، کد گذار .
[برق و الکترونیک] رمز گذار 1. وسیله ای که با تولید پالسهای با طول و با فواصل متغیر، رمزهایی را تولید می کند، مانند رمز گذارهای مورد استفاده در سیستمهای پسشگر و راهنمای رادیویی 2. وسیله ای که رشته ای از دستورالعملهای کامپیوتری را به رمز های قابل قبول توسط دستگاه ترجمه می کند .
[ریاضیات] کدگذار، رمز گذار، به رمز درآور، رمز کن

انگلیسی به انگلیسی

• person who puts messages in code; person who designs and writes and tests computer programs

پیشنهاد کاربران

کُدنویس، برنامه نویس
coder ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کُدگذار
تعریف: وضع‏کنندۀ قواعدی برای انطباق عناصری از یک مجموعه بر عناصری از مجموعۀ دیگر و معمولاً با تناظر یک‏به‏یک

بپرس