subcontractor

/səbˈkɑːnˌtræktər//ˌsʌbkənˈtræktə/

معنی: مقاطعه کار فرعی
معانی دیگر: مقاطعه کار، مجری ثانوی قرارداد، مجری دست دوم، پیمانکار فرعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an individual or company engaged by a contractor to fulfill some or all of the commitments made by that contractor.

جمله های نمونه

1. The company was considered as a possible subcontractor to build the aeroplane.
[ترجمه گوگل]این شرکت به عنوان پیمانکار فرعی احتمالی برای ساخت این هواپیما در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]شرکت به عنوان یک پیمان کار ممکن برای ساخت این هواپیما در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Subcontractor, Woodward Governor, also provided an interesting display with the Netcon 500 gas turbine monitoring and control system.
[ترجمه گوگل]پیمانکار فرعی Woodward Governor نیز نمایش جالبی را با سیستم نظارت و کنترل توربین گازی Netcon 500 ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]Subcontractor، استاندار وودوارد نیز یک نمایشگر جالب با سیستم نظارت و کنترل توربین گاز ۵۰۰ Netcon ارایه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Moreover, surveyors are sometimes pressurised by the subcontractor to overpay, particularly when output has been restricted during adverse weather conditions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاهی اوقات نقشه برداران توسط پیمانکار فرعی برای پرداخت اضافی تحت فشار قرار می گیرند، به ویژه زمانی که خروجی در شرایط نامساعد جوی محدود شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، surveyors گاهی توسط پیمان کار فرعی به overpay تحت فشار قرار می گیرند، به خصوص هنگامی که خروجی در طول شرایط نامساعد آب و هوا محدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Weiner also operates through a subcontractor, Adspecs Imagexpress.
[ترجمه گوگل]وینر همچنین از طریق یک پیمانکار فرعی به نام Adspecs Imagexpress فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین وینر از طریق یک پیمان کار فرعی به نام Adspecs Imagexpress عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead it will hire a subcontractor in San Mateo County to handle that part of the operation, Silver said.
[ترجمه گوگل]سیلور گفت که در عوض یک پیمانکار فرعی در شهرستان سن ماتئو برای انجام این بخش از عملیات استخدام خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سیلور گفت که به جای آن، یک پیمان کار فرعی را در شهرستان سن ماتیو استخدام خواهد کرد تا به این بخش از عملیات رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Forty-four percent listed subcontractor quality and pricing as the most significant operational problem or challenge.
[ترجمه گوگل]چهل و چهار درصد کیفیت و قیمت پیمانکاران فرعی را مهمترین مشکل یا چالش عملیاتی ذکر کردند
[ترجمه ترگمان]چهل و چهار درصد از کیفیت و قیمت گذاری پیمان کار فرعی به عنوان مهم ترین مساله یا چالش عملیاتی فهرست شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Spent part of the morning talking to a subcontractor about practical matters.
[ترجمه گوگل]بخشی از صبح را صرف صحبت با یک پیمانکار فرعی در مورد مسائل عملی کردید
[ترجمه ترگمان]من قسمتی از آن روز را صرف صحبت با یک پیمان کار فرعی در مورد مسائل عملی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The conflicting interests of client, contractor and subcontractor have provided the basis for numerous court cases.
[ترجمه گوگل]منافع متضاد کارفرما، پیمانکار و پیمانکار فرعی زمینه را برای پرونده های قضایی متعدد فراهم کرده است
[ترجمه ترگمان]علایق متضاد مشتری، پیمان کار و پیمان کار فرعی مبنایی را برای پرونده های متعدد دادگاهی فراهم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is a nominated subcontractor really likely to perform better than the subcontractor's own subcontractor?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً یک پیمانکار فرعی معرفی شده احتمالاً بهتر از پیمانکار فرعی خود پیمانکار فرعی عمل می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک پیمان کار فرعی نامزد شده واقعا به احتمال زیاد عملکرد بهتری نسبت به پیمان کار فرعی خود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The subcontractor shall not use such verification as evidence of effective control of quality.
[ترجمه گوگل]پیمانکار فرعی نباید از این راستی آزمایی به عنوان شواهد کنترل مؤثر کیفیت استفاده کند
[ترجمه ترگمان]پیمان کار فرعی نباید از این تاییدیه به عنوان مدرک کنترل موثر کیفیت استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With this movement type you provide the subcontractor with the components required for subcontract orders. The quantity is posted into unrestricted-use stock of material provided to vendor.
[ترجمه گوگل]با این نوع حرکت، اجزای مورد نیاز برای سفارشات قرارداد فرعی را در اختیار پیمانکار فرعی قرار می دهید این مقدار در انبار استفاده نامحدود از مواد ارائه شده به فروشنده ارسال می شود
[ترجمه ترگمان]با این نوع حرکت، شما پیمان کار فرعی را با مولفه های مورد نیاز برای سفارشات subcontract، تامین می کنید این کمیت به مقدار نامحدود مواد ارایه شده برای فروشنده در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The project participants -- owner, designer, general contractor, subcontractor, material - supplier, etc. differ for each project.
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان پروژه - مالک، طراح، پیمانکار عمومی، پیمانکار فرعی، مواد - تامین کننده و غیره برای هر پروژه متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان پروژه - مالک، طراح، پیمان کار کل، پیمان کار فرعی، تامین کننده مواد، و غیره برای هر پروژه تفاوت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An impediment suffered by the subcontractor shall discharge defaulting party from liability only if subcontracting from another source is not possible without unreasonable costs.
[ترجمه گوگل]مانعی که برای پیمانکار فرعی متحمل می شود تنها در صورتی که قرارداد فرعی از منبع دیگری بدون هزینه های غیرمنطقی امکان پذیر نباشد، طرف متخلف را از مسئولیت معاف می کند
[ترجمه ترگمان]یک مانعی که توسط پیمان کار فرعی آسیب دیده است باید حزب بدهکار را از مسئولیت تخلیه کند فقط در صورتی که دست دوم از یک منبع دیگر بدون هزینه های غیر منطقی امکان پذیر نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Subcontractor : Are subcontractors involved at any stage of your organic handling?
[ترجمه گوگل]پیمانکار فرعی: آیا پیمانکاران فرعی در هر مرحله از کار ارگانیک شما درگیر هستند؟
[ترجمه ترگمان]Subcontractor: آیا پیمانکاران فرعی در هر مرحله از کنترل ارگانیک شما دست دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Monitor and help subcontractor on EHS management, audIt'subcontractors.
[ترجمه گوگل]نظارت و کمک به پیمانکار فرعی در مدیریت EHS، پیمانکاران فرعی حسابرسی
[ترجمه ترگمان]نظارت و کمک به پیمان کار فرعی در مورد مدیریت \"اچ اس ای\"، پیمانکاران فرعی audit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقاطعه کار فرعی (اسم)
subcontractor

تخصصی

[حقوق] پیمانکار فرعی، پیمانکار جزء

انگلیسی به انگلیسی

• one who enters into a subcontract, individual or company that is hired to perform part of the work of a principal contractor
a subcontractor is a person or firm that has a contract to do part of a job which another firm is responsible for.

پیشنهاد کاربران

مثلا "گچکار" یا "برقکار" ، از پیمانکاران فرعی ساختمان هستند
پیمانکار درجه 2 ، 3
subcontractor ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: پیمانکار فرعی
تعریف: پیمانکاری که با پیمانکار اصلی پروژه برای انجام تمام یا بخشی از تعهدات او پیمان بسته است

بپرس