پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٦٩٦)

بازدید
١٥,٣٨٠
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: Proper etiquette requires you to greet guests politely. آداب معاشرت ایجاب می کنه که با مهمان ها مؤدبانه سلام کنی. He studied business e ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: سر خاراندن از سردرگمی / در فکر فرو رفتن / گیج شدن 🔹 مثال ها: I scratched my head, trying to understand the instructions. سر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: We expect this release to be a real tearjerker. انتظار داریم این اثر واقعاً اشک درآر باشه. That tearjerker video melted even the most h ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: It was a thought - provoking documentary about climate change. مستندی تفکربرانگیز درباره ی تغییرات اقلیمی بود. Her speech was deeply th ...

پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان کامل بودن / آگاه بودن از نبض اتفاقات / همراه با تحولات بودن 🔹 مثال ها: She has her finger on the pulse of youth cu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در ابهام نبودن / ذهن روشن داشتن / آگاه بودن از وضعیت 🔹 مثال ها: After a good night’s sleep, I’m finally not in the fog. بعد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آگاه بودن از چیزی / مسلط بودن به موضوعی / در جریان بودن 🔹 مثال ها: She’s always up on the latest fashion trends. همیشه از آ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در حال پیگیری بودن / درگیر حل مسئله بودن / در حال بررسی بودن 🔹 مثال ها: The IT team is on the case to fix the server issue. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان بودن / در حلقه بودن / در متن ماجرا بودن / همراه با روندها بودن 🔹 مثال ها: She’s really in the swim of things at he ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در تعقیب نزدیک بودن / بلافاصله پس از چیزی رخ دادن / رَد کسی را گرفتن 🔹 مثال ها: The detective was hot on the heels of the s ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در رَد چیزی بودن / در شرف کشف بودن / سرنخ داشتن / بو بردن از چیزی 🔹 مثال ها: The detective is on the scent of the missing h ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در مسیر درست بودن / در جهت صحیح حرکت کردن / در خط درست فکر کردن 1 - ( هوانوردی – ریشه ای ) : اشاره به هواپیمایی که در حال هد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان بودن / آگاه بودن از وضعیت / در حلقه بودن 🔹 مثال ها: Don’t worry — you’re still in the picture. نگران نباش — هنوز د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: هماهنگ شدن با / تنظیم شدن با / سازگار شدن با / حساس شدن نسبت به 🔹 مثال ها: She attuned herself to the rhythm of the forest. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: Be on the lookout for signs of fraud. مراقب نشانه های تقلب باش. She’s always on the lookout for new ideas. همیشه دنبال ایده های جدید می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: بخش کاری زمان بندی شده / قطعه ی زمانی متمرکز برای کار / بلاک کاری 🔸 تعریف: در مدیریت زمان، work block یعنی اختصاص دادن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عبارت **"off the clock"** دقیقا برعکس **"on the clock"** است و به معنای **خارج از ساعات کاری رسمی یا زمانی است که شخص مشغول به کار رسمی نبوده و حقوق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال؛ I can’t answer your call right now because I’m on the clock. الان نمی توانم به تماس ات پاسخ بدهم چون مشغول به کارم ( ساعت کاری ام فعال است ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: Don’t forget to punch out before you leave the office. قبل از ترک دفتر فراموش نکن کارت خروج بزنی. The boxer punched his opponent out w ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: قضاوت کردن رسمی / حکم صادر کردن / داوری کردن در اختلاف 1 - ( حقوقی ) : صدور حکم رسمی درباره ی اختلاف یا دعوی — معمولاً توسط ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تفکر آینده نگر / نگرش پیشرو / ذهنیت تحول گرا 🔹 مثال ها: The company’s forward - thinking strategy helped it survive the rec ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. **در صنایع چاپ و الکترونیک:** *Maskant* به ماده ای گفته می شود که برای محافظت از سطوح خاص استفاده می شود، به طوری که هنگام فرایندهایی مثل حکاکی، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

**Masking effect** یا **اثرات ماسک زدن** در ویرایش تصویر به تکنیکی گفته می شود که به کمک آن بخش هایی از تصویر به طور انتخابی پنهان یا آشکار می شوند ت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. **در عکاسی و فیلم سازی:** - *Mask shot* می تواند به یکی از تکنیک های تصویربرداری اشاره کند که در آن بخشی از تصویر �ماسک� یا مخفی می شود و فقط نو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 **واژه:** **Germanise** ( یا در آمریکایی: **Germanize** ) * ( فعل ) * ### 🔸 **تعریف ها:** 1. ** ( معنای اصلی ) :** *Germanise* به معنای **آلم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

**Germanism** به معنی **واژه، عبارت، ساختار دستوری یا اصطلاحی است که از زبان آلمانی وارد زبان دیگری شده باشد**. به طور کلی، Germanism به تاثیر زبان آ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: واگذار کردن ( کار یا مسئولیت ) / سپردن به دیگران برای انجام / برون سپاری کردن 🔹 مثال ها: We farmed out the writing to a spe ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: التهاب نای و حنجره در کودکان / سرفه پارس مانند کودکان / لارنژیت ویروسی کودکان ( پزشکی ) : Croup یک عفونت ویروسی دستگاه تنفس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پرستار اتاق عمل ( زن ) / پرستار جراحی / یار جراح در اتاق عمل 🔹 مثال ها: The scrub sister handed the scalpel to the surgeon. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پزشک مسئول / پزشک ارشد بیمارستان / پزشک ناظر درمان 🔹 مثال ها: The attending physician approved the surgery after reviewing ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: She’s been ill, but she’s finally on the mend. مریض بود، ولی بالاخره داره بهتر می شه. Their friendship went through a rough patch, but ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: مراقب / پرستار غیررسمی / یار مراقبتی / همراه درمانی ( حرفه ای ) : شامل پرستاران خانگی، دستیاران مراقبت شخصی، یا کارکنان مرا ...

پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: اختلال شخصیت تقویت شده / اختلال شخصیت با شدت بالا / اختلال شخصیت با ریسک بالا 1 - ( در روان شناسی قانونی یا نظامی ) : به افر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: کله پودینگی! / کله خراب / آدم کودن و بی فکر 🔹 مثال ها: Don’t be such a pudding - head — think before you speak! این قدر کل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

/ɡaɪt/ 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: دیوانه، از خود بی خود، آشفته / بچه ی لوس و بی ادب 🔹 مثال ها: He’s gone gyte with rage. از شدت عصبانیت دیوانه شده. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: یه فرار کوچولو کردن / یواشکی در رفتن / زدن به چاک با شیطنت ( عامیانه و استعاری ) : یعنی کسی بی سروصدا و سریع محل رو ترک کنه ...

پیشنهاد
١

🔸 تعریف ها: 1 - ( معنای تحت اللفظی – ضربه زدن فیزیکی ) : عبارت kick someone in the shin به معنای زدن ضربه با پا به قسمت جلوی پای شخص، یعنی ساق پا ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( معنای اصلی – بیان کردن احساسات یا افکار ) : ابراز کردن، بیان کردن یا مطرح ساختن یک ایده، احساس، نظر یا نگرش است که ممکن است قبلاً پنهان، سرکوب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - ( معنای تحت اللفظی – واقعی ) : به معنای آتش زدن یا سوزاندن عمدی یک شخص است؛ یعنی باعث شدن شعله ور شدن بدن کسی. این عبارت در توصیف رویدادهای تراژی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کیش ( خوراک پنیر و گوشت و اسفناج که در لایه ای از خمیر ماکارونی پیچیده و طبخ شده است ) است که به جای پوسته ی سنتی خمیری، از پوسته یا پایه ی سیب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Paraissait ( فعل – زبان فرانسه، سوم شخص مفرد زمان گذشته ساده یا گذشته استمراری فعل �para�tre� ) 🔹 مثال ها: Elle paraissait tr�s calme malgr� la sit ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: “This book is amazing!” she enthused. �این کتاب فوق العاده ست!� با شور گفت. He tried to enthuse the team before the match. تلاش کرد تی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 مثال ها: Let’s charge up the camera before the trip. بیایید دوربین رو قبل از سفر شارژ کنیم. Her speech really charged up the audience. سخنرانی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: جمع کردن نیروها / بهبود یافتن از ضعف، بیماری یا ناامیدی / دور هم جمع شدن برای حمایت یا اقدام/ افزایش قیمت پس از افت بازار/ د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: به شدت هیجان زده یا باانگیزه شدن / آتش گرفتن از شور و اشتیاق / به وجد آمدن برای انجام کاری 🔹 مثال ها: The coach’s speech g ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: They finally prevailed upon him to attend the ceremony. بالاخره با اصرار زیاد راضیش کردن که در مراسم شرکت کنه. She prevailed upon her ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آوردن ( کسی یا چیزی ) به این طرف / بردن به خانه یا محل دیگر / دعوت کردن یا انتقال دادن ( کاربردهای رایج ) : دعوت از دوست ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: چاپلوسی برای متقاعدسازی / چرب زبانی اغراق آمیز / با نرمی و تعریف، کسی را راضی کردن 🔹 مثال ها: He started treating us as gr ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: She wheedled her way onto the guest list. با چرب زبانی خودش رو وارد لیست مهمان ها کرد. He wheedled a new phone out of his parents. با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: Don’t try to butter me up — I’m not changing my decision. سعی نکن با چرب زبونی منو نرم کنی — تصمیمم عوض نمی شه. He buttered up the man ...