niggling

/ˈnɪɡl̩ɪŋ//ˈnɪɡl̩ɪŋ/

معنی: ایراد گیر، اندک
معانی دیگر: اندک، ایراد گیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nigglingly (adv.)
(1) تعریف: of little importance; petty.
مترادف: insignificant, nugatory, petty, picayune, trifling, trivial, unimportant
مشابه: inconsequential, meaningless, minor, worthless

- He never seems to mind dealing with these niggling details.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که او هرگز با این جزئیات بی اهمیت برخورد نمی کند
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که او هیچ وقت با این details niggling سر و کار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: giving or demanding excessive attention to details; fussy.
مترادف: fastidious, fussy
مشابه: exacting, finicky, meticulous, picky

- It's hard to please such a niggling supervisor.
[ترجمه گوگل] خشنود کردن چنین ناظر بداخلاقی سخت است
[ترجمه ترگمان] خیلی سخت است که چنین سرپرستی یک نفر را به عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Something's been niggling her all day.
[ترجمه گوگل]چیزی تمام روز او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]انگار تمام روز داشت با او کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop niggling about every penny we spend.
[ترجمه گوگل]از هر پنی که خرج می کنیم غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]در مورد هر پنی که ما صرف می کنیم این کار را نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't waste time on niggling details.
[ترجمه گوگل]وقت خود را با جزئیات بی اهمیت تلف نکنید
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن را هدر ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She still felt the same niggling doubt: was he really telling the truth?
[ترجمه گوگل]او هنوز هم همان شک خنده‌دار را احساس می‌کرد: آیا او واقعاً حقیقت را می‌گفت؟
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم همان تردید را داشت: واقعا راست می گفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had niggling doubts about their relationship.
[ترجمه گوگل]او در مورد رابطه آنها شک داشت
[ترجمه ترگمان]او هیچ شکی در مورد رابطه آن ها نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both players have been suffering from niggling injuries.
[ترجمه گوگل]هر دو بازیکن از مصدومیت شدید رنج می برند
[ترجمه ترگمان]هر دو بازیکن متحمل جراحاتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's been niggling at my mind ever since I met Neville in Nice.
[ترجمه گوگل]از زمانی که نویل را در نیس ملاقات کردم، ذهنم را مشغول کرده است
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که با نویل آشنا شدم خیلی ناراحت بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accounts department is niggling me for ten cents they say I owe them.
[ترجمه گوگل]دپارتمان حسابداری ده سنت به من خجالت می کشد و می گویند به آنها بدهکارم
[ترجمه ترگمان]برای من ده سنت است که می گویند من به آن ها مدیون هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Something was niggling her.
[ترجمه گوگل]چیزی او را عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان]انگار یک چیزی داشت به او می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jack is niggling at bones.
[ترجمه گوگل]جک در حال غر زدن است
[ترجمه ترگمان]جک یک جای خالی از استخوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nor did it remove the niggling suspicion that Isabel was hiding something.
[ترجمه گوگل]همچنین این سوء ظن مبنی بر اینکه ایزابل چیزی را پنهان کرده است برطرف نکرد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که ایزابل چیزی را پنهان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The recurrence of a niggling pelvic injury - plus difficulty in gaining consistent employment - turned McGahan toward the Rising Sun.
[ترجمه گوگل]عود آسیب شدید لگن - به علاوه دشواری در به دست آوردن شغل ثابت - مک گاهان را به سمت خورشید طلوع سوق داد
[ترجمه ترگمان]عود یک آسیب لگنی در لگن - به همراه دشواری در بدست آوردن استخدام سازگار - به سمت بالا آمدن خورشید متمایل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another niggling problem is their inconsistent approach to repeats.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات مهم، رویکرد ناسازگار آنها به تکرار است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از مشکلات niggling، رویکرد متناقض آن ها برای تکرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Almost immediately, the fretting, niggling worries and the sense of fearful anticipation began to return.
[ترجمه گوگل]تقریباً بلافاصله، نگرانی های دلخراش و حس ترسناک انتظار شروع به بازگشت کردند
[ترجمه ترگمان]تقریبا بلافاصله ناراحتی ناشی از نگرانی و ناراحتی ناشی از نگرانی و نگرانی از پیش رو به بازگشت را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایراد گیر (صفت)
fussy, captious, niggling

اندک (صفت)
slight, light, little, frugal, lean, scant, low, niggling, scarce, skimpy, low-test

انگلیسی به انگلیسی

• petty; trifling; nagging

پیشنهاد کاربران

بپرس