پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٥,٥٠٨)

بازدید
١٨,٨٢٢
تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - به زندان افتادن - سر از زندان درآوردن - گرفتار زندان شدن - - - 🔸 **تعریف ها** 1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** به زند ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها in large numbers – en masse – by the dozens – in crowds 🔸 مثال ها Fans came in droves to see the concert. طرفداران دسته دسته برای دی ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - سرپوش گذاشتن - موقتاً پنهان کردن - رفع سطحی مشکل - لاپوشانی کردن - - - 🔸 **تعریف ها** 1. ** ( استعاری – اصلی ) :* ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - به حال خود رها کردن - تنها گذاشتن - بی پشتیبان گذاشتن - در معرض آسیب یا شکست رها کردن - - - 🔸 **تعریف ها** 1. ** ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - تنظیم اندازه ی درست ( سازمان یا تیم ) - تعدیل نیرو / کوچک سازی یا بزرگ سازی متناسب - بهینه سازی ساختار - - - 🔸 **تعر ...

تاریخ
٢٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - در پرده ای از راز پوشیده بودن - در هاله ای از ابهام قرار داشتن - رازآلود بودن - - - 🔸 **تعریف ها** 1. ** ( ادبی – ا ...

تاریخ
٢٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مثال ها The private eye followed the suspect through the city. کارآگاه خصوصی مظنون را در شهر دنبال کرد. She hired a private eye to investigate ...

تاریخ
٢٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی** - در فضای محرمانه ی مطلق - - - 🔸 **تعریف ها** 1. ** ( فرهنگی – اصلی ) :** اصطلاحی طنزآمیز که از سریال کمدی آمریکایی *Get S ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

**Takedown** اسم 🔸 معادل فارسی - نقد کوبنده ( در رسانه و نوشتار ) - سرنگونی / پایین کشیدن ( در معنای فیزیکی یا استعاری ) - افشاگری شدید - ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی طبیعی: گرایش عمدتاً زن محور با کشش اندک به مردان کاربرد: برای کسانی که خود را �تقریباً� همجنس گرا یا دوجنس گرا می دانند، اما کشش شان به م ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - بیداری کوتاه - بیداری ریز - بیداری لحظه ای - در محاوره: چشم باز کردن لحظه ای - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( پزشکی خواب – اصل ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - دوباره به خواب رفتن - آرام آرام خوابیدن - چرت زدن دوباره - در استعاره: بازگشتن به حالت بی خبری یا غفلت - - - 🔸 تعریف ه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - مضطرب کردن - نگران ساختن - آرامش کسی را برهم زدن - دستپاچه کردن - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( احساسی – اصلی ) :** باعث اضط ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها disturbing – unsettling – alarming – intimidating 🔸 مثال ها The silence in the empty house was unnerving. سکوت در خانه ی خالی دلهره آ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها 1. ( روزمره – اصلی ) : ساختن کاردستی یا فعالیت های هنری با دست، مثل برش کاغذ، نقاشی، دوخت، یا چسباندن. 2. ( آموزشی – کاربردی ) : فعالی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها 1. ( پزشکی – اصلی ) : بازگشت یا شدت گرفتن ناگهانی علائم یک بیماری یا وضعیت جسمی ( مثل آسم، آلرژی، درد مفاصل ) . 2. ( روزمره – کاربردی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - صاف خوابیدن - درازکشیدن بدون زاویه - خوابیدن به حالت افقی کامل - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( سلامت – اصلی ) :** خوابیدن در ح ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها 1. ( مبلمان – اصلی ) : نوعی صندلی راحتی که قابلیت خم شدن به عقب و بالا آمدن زیرپایی دارد. 2. ( کاربردی – روزمره ) : صندلی مخصوص استراح ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها sleepiness – somnolence – lethargy – doziness 🔸 مثال ها The medicine may cause drowsiness. این دارو ممکن است باعث خواب آلودگی شود. H ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - استراحت سطحی - خواب سبک - آرامش نیم بند - در استعاره: آرامش ناپایدار - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( سلامت – اصلی ) :** حالت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - ماست یونانی - ماست چکیده ( در فارسی رایج تر ) - ماست صاف شده - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( خوراکی – اصلی ) :** نوعی ماست که ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

گِلایسیمیک - - - 🔸 معادل فارسی - مربوط به قند خون - وابسته به گلوکز خون - در ترکیب ها: �شاخص گلیسمیک� = *Glycaemic Index* → شاخص قند خون ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( استعاری – فرهنگی ) : محرک نرم یا عامل غیرمستقیم برای تغییر رفتار یا عملکرد. Think of cinnamon as a gentle nudge to help your body use insulin more ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - آموزش متقاطع - تمرین مکمل - آموزش چندمهارتی - در ورزش: تمرین جانبی برای تقویت بدن - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( ورزشی – اص ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها run into – bump into – encounter – meet by chance 🔸 مثال ها I hope we cross paths again someday. امیدوارم روزی دوباره راه مان به هم ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفت 🔸 معادل فارسی - چندسکویی - چندسامانه ای - قابل اجرا در پلتفرم های مختلف - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( فناوری – اصلی ) :** نرم افزار یا ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - رگه دار متقاطع ( در چوب ) - ناسازگار / سرسخت ( در استعاره ) - ناهماهنگ با جریان اصلی - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( فنی – اصل ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها strike through – delete – cancel – scratch out 🔸 مثال ها Please cross out the wrong answer. لطفاً پاسخ اشتباه را خط بزن. He crossed ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - تیر عرضی - تیر متقاطع - تیر افقی ( در سازه ها ) - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ( معماری – اصلی ) :** تیر یا قطعه ی افقی که به ط ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی - به شدت ناهماهنگ - خیلی نامتوازن - به طور آشکار ناهموار - در محاوره: خیلی ناجور یا خیلی نامساوی - - - 🔸 تعریف ها 1. ** ...

پیشنهاد
٠

به رفتارهای تغذیه ای مختل شده با گرایش به عضلانی شدن به الگوهای ناسالم غذا خوردن و ورزش اشاره دارد که هدفشان افزایش حجم و وضوح عضلات است. این رفتارها ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی - بدریخت انگاری - تصور تحریف شده از بدن - در پزشکی: اختلال بدریخت انگاری بدن ( *Body Dysmorphic Disorder – BDD* ) - - - 🔸 ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

اگنورکسیا یا Bigorexia که به آن muscle dysmorphia یا reverse anorexia هم می گویند، یک اختلال روان شناختی است که فرد به طور وسواس گونه فکر می کند بدنش ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 مترادف ها motivational speech – morale booster – encouraging words – rallying talk 🔸 مثال ها She gave me a pep talk before the interview. او پی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. ( فرهنگی – کاربردی ) : اشاره به این که استعداد، شخصیت یا توانایی های فرد ناشی از خانواده یا ریشه های اوست. 2. ( محاوره ای – استعاری ) : گاهی برا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها 1. ( علمی – اصلی ) : شبیه سازی یا مدل سازی همزمان چند پدیده ی فیزیکی و تعامل آن ها. 2. ( کاربردی – مهندسی ) : استفاده در نرم افزارهای ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 نکته ی فرهنگی این عبارت بیشتر به خاطر ترانه ی Jingle Bells شناخته می شود. در فرهنگ غربی، نماد شادی زمستانی و جشن کریسمس است. همچنین عنوان یک ف ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: My father is in the hospital after surgery. پدرم بعد از عمل در بیمارستان بستری است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I'm at the hospital visiting my friend. من در بیمارستان هستم و دوستم را ملاقات می کنم.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح رسمی تر در روان شناسی Seasonal Affective Disorder ( SAD ) است. 🔸 مترادف ها seasonal depression – seasonal affective disorder ( mild ) – wint ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - دفترنویسی شکرگزاری - یادداشت نویسی قدردانی - نوشتن روزانه ی چیزهایی که بابتشان سپاسگزاریم - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( ا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - اتهام وخیم - اتهام جدی - مسئولیت سنگین ( در معنای استعاری ) - در محاوره: اتهام سنگین - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( حقوقی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی - یافتن - پیدا کردن - قرار گرفتن - مستقر کردن - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( اصلی – عمومی ) :** پیدا کردن یا مشخص کردن محل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

دینامِنِیشَنال - - - ## 🔸 معادل فارسی - وابسته به فرقه یا مذهب - فرقه ای - مذهبی ( در ارتباط با شاخه های دینی خاص ) - در محاوره: وابسته ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی - آیین ویکا - دین نئووِیچ کرافت ( جادوی نوین ) - کیش مدرن طبیعت محور - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( دینی – اصلی ) :** یک دین ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 مترادف ها ancestor – progenitor – patriarch – predecessor 🔸 مثال ها We honor the wisdom of our forefathers. ما خرد نیاکانمان را گرامی می داریم ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی نوشیدنی بدون الکل کوکتل غیرالکلی ترکیب نوشیدنی های میوه ای و طعم دار بدون الکل 🔸 مثال ها The bar serves a variety of mocktails. بار ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی - دیدار بامزه - ملاقات شیرین و غیرمنتظره - آشنایی دلنشین ( در داستان یا فیلم ) - در محاوره: اولین دیدار جذاب و بانمک - - - ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی - بی تفاوت - خونسرد - بی اعتنا - در محاوره: انگار نه انگار - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( اصلی – عمومی ) :** نشان دادن بی ت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٢

🔸 مترادف ها excessive – unnecessary – unjustified – inappropriate – unwarranted 🔸 مثال ها She took undue advantage of his kindness. او از مهربانی ...