تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

عبارت for example به معنای برای مثال عبارت for example یعنی برای مثال یا مثلا است و به هر چیزی از قبیل یک شی، یک جمله، یا یک موقعیت اشاره می کند که چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم university به معنای دانشگاه معادل اسم university در فارسی دانشگاه است. university به مکانی گفته می شود که هدف آن ارائه تحصیلات عالی یا تکمیلی به ...

پیشنهاد
٣

توضیح درباره اصطلاح straight from the shoulder این اصطلاح از بازی بوکس گرفته شده که به ضربه و مشتی که با نهایت قدرت زده می شود straight from the shou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توضیح درباره اصطلاح wildcat strike این اصطلاح با دو معنای واژه strike بازی می کند. یکی از معناهای این واژه ضربه و حمله ناگهانی است و معنای دیگرش اعتص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم snow به معنای برف معادل فارسی اسم snow برف است. به قطعات کوچک، نرم، سفید رنگ و یخزده آب که در هوای بسیار سرد ( معمولا در دمای زیر صفر ) از آسمان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فعل talk به معنای صحبت کردن، حرف زدن، گفتگو کردن معادل فعل talk در فارسی صحبت کردن، حرف زدن، گفتگو کردن است. talk یا صحبت کردن به معنای ارتباط کلامی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم weather به معنای آب و هوا اسم weather در فارسی به معنای آب و هوا است. به شرایط جوی یک مکان بخصوص در یک زمان مشخص، آب و هوا گفته می شود. این شرایط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم river به معنای رودخانه معادل فارسی اسم river رودخانه است. river یا رودخانه به جریان طبیعی آب گفته می شود که از جایی سرچشمه گرفته و مسیری معمولا ط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت first به معنای اولین صفت first به معنای اولین یک صفت شمارشی است و ordinal number نامیده می شود که به معنای اعداد ترتیبی است. اعداد ترتیبی اعدادی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

حرف تعیین کننده some به معنای بعضی و مقداری معادل های فارسی حرف تعیین کننده some بعضی و مقداری هستند. some با اسامی غیر قابل شمارش و شکل جمع برخی اسا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

توضیحاتی درباره pizza pizza یا پیتزا، اسم یک غذای ایتالیایی است که از یک نان مسطح و گرد در زیر و پنیر، گوجه، گوشت و سبزیجات و . . . در روی آن درست می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعل begin به معنای شروع کردن فعل begin به معنی شروع کردن چیزی یا کاری از ابتدا است. مثلا: ?what time does the concert begin ( چه ساعتی کنسرت شروع می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه box به معنای مربع واژه box به معنای مربع یا کادر به مربع یا مستطیل تو خالی و کوچک گفته می شود که روی صفحه کاغذ یا صفحه کامپیوتر قرار دارد و افرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم hair به معنای فرق ( سر ) اسم hair در مفهوم فرق ( سر ) به خطی روی سر انسان گفته می شود که مو از آن خط توسط شانه به دو بخش تقسیم می شود. این اسم د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه inside به معنای درون واژه inside به بخش درونی و داخلی چیزی گفته می شود. مثلا: ?did you clean the inside of the car ( داخل اتومبیل را تمیز کردی؟ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حرف ندای hello به معنای سلام حرف ندای hello حالت رسمی واژه hi ( به معنای سلام ) است که افراد هنگام برخورد اول در ملاقات ها و هنگام همدیگر را دیدن یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت early به معنای اوایل صفت early به معنای اوایل به بازه ابتدایی یک زمان، واقعه، اتفاق و . . . خاصی اشاره می کند. مثلا: the early morning ( اوایل ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اسم trousers به معنای شلوار معادل اسم trousers در فارسی شلوار است. trousers یا شلوار به نوعی از لباس گفته می شود که از کمر تا مچ پا را ( هر پا را بطو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اسم place به معنای خانه اسم place در مفهوم خانه به جایی که فردی در آن زندگی می کند، اشاره دارد. اسم place در این مفهوم، کاربردی عامیانه و غیر رسمی دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

توضیح درباره اصطلاح hot potato اصطلاح سیب زمینی داغ به معنای کار پر دردسر و دشوار از آن جا گرفته شده است که سیب زمینی پخته شده به خاطر داشتن آب فراوا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فعل go out به معنای خاموش شدن فعل go out یک فعل عبارتی جدانشدنی است ( یعنی حرف اضافه اش همیشه بعد از فعل اصلی می آید ) و به معنای این است که وقتی یک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه garden به معنای باغ واژه garden به معنای باغ به قطعه زمینی گفته می شود که کنار یا اطراف خانه ای است و جایی است که شما در آن گل، گیاه، سبزیجات و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم person به معنای فرد معادل فارسی اسم person فرد است. این اسم به معنای انسان است و بخصوص به فردیت او اشاره دارد. مثال: . he's a very dangerous per ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فعل run به معنای قاچاق کردن فعل run در مفهوم قاچاق کردن به معنای چیزی ( کالا، انسان و . . . ) را بصورت غیرقانونی و پنهانی وارد یا خارج یک کشور کردن ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعل teach به معنای درس عبرت دادن فعل teach به معنای درس عبرت دادن به یادگرفتن یا درس گرفتن از تجربه ای معمولا تلخ و ناخوشایند اشاره دارد و این تجربه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت all right به معنای حال خوب صفت all right در مواقعی کاربرد دارد که می خواهیم از حال و وضعیت سلامتی کسی جویا شویم و یا درباره ی حال و وضعیت سلامتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توضیح درباره اصطلاح hard nut to crack ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح فندقی که سخت باز می شود است. برای همین به مسئله یا فردی که کار کردنش با آن دشوار با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحاتی در رابطه با اسم nose به معنای بینی یا دماغ اسم nose یا بینی، اشاره دارد به یکی از اعضای صورت انسان که در بالای دهان قرار دارد و برای تنفس و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تخصیصگر lots of lots of حالت غیر رسمی a lot of است. این تخصیصگر به معنای خیلی و بسیار، اشاره دارد به تعداد یا میزان بسیار زیاد از چیزی یا کسی. کاربرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسم movies اسم movies بطور کلی به سینما یا فیلم هایی که در سینما پخش می شوند و یا به صنعت سینما و فیلمسازی اشاره دارد. مثال: . they go to the movies ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم practice به معنای تمرین اسم practice به معنای تمرین اشاره می کند به تکرار یک فعالیت ( ورزشی بخصوص و . . . ) ، بمنظور بهتر شدن در آن و مهارت و توا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

صفت hard به معنای سفت صفت hard به معنای سفت به اجسامی اطلاق می گردد که جامد و محکم باشند و به راحتی خم یا شکسته نشوند. مثلا: a hard mattress ( یک تش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فعل need به معنای نیاز داشتن واژه need به عنوان یک فعل اشاره دارد به احتیاج به چیزی یا کسی که از اهمیت و نقشی حیاتی برخوردار است. مثال: . he needs a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفت open به معنای باز معادل فارسی صفت open باز است. صفت open یا باز، در این مفهوم می تواند به هرچیزی که بسته یا پوشیده نشده باشد و یا در دسترس و قابل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسم thing به معنای چیز ، وسیله معادل اسم thing در فارسی چیز یا وسیله است. وقتیکه اسم یک شیء، وسیله یا هر چیز دیگر را نمی دانیم و یا نمی خواهیم از اسم ...

پیشنهاد
١٠

توضیح درباره اصطلاح by the skin of one's teeth ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح پوست روی دندان کسی است. دندان پوست ندارد و این اصطلاح ناممکن بودن و دشوار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

صفت sweet به معنای مهربان معادل فارسی صفت sweet در این مفهوم مهربان است. صفت sweet در واقع به مهربانی که در شخصیت یک فرد وجود دارد اشاره می کند، به م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعل plant به معنای کاشتن فعل plant در مفهوم کاشتن اشاره دارد به عمل قرار دادن دانه یک گیاه در خاک، بمنظور رشد و پرورش آن گیاه. مثال: . we planted t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

توضیح درباره اصطلاح beat a dead horse معنای این اصطلاح شلاق زدن به اسب مرده است و منظور از آن این است که هرچقدر که به اسب مرده شلاق بزنید آن اسب نمی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قید as well به معنای هم قید as well به معنای هم زمانی می آید که می خواهیم چیزی یا کسی دیگر را نیز شامل کنیم. مثلا: ?are you going to invite steve as ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

واژه baby به معنای بچه واژه baby به معنای بچه به کودک انسان یا حیوان اطلاق می شود که بسیار کم سن و سال باشد. معمولا از baby برای اشاره به نوزاد انسان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

توضیح درباره اصطلاح face value این اصطلاح به ارزشی که بر روی اسکناس، سکه یا دیگر اوراق بهادار درج شده است اطلاق می شود. منبع: سایت بیاموز