تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

توضیح درباره اصطلاح get one's feet wet اصطلاح پاهای خود را خیس کردن به این معنا است که مردم قبل از وارد شدن به جایی برای شنا اول پاهای خود را به آب م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

قید together به معنای با هم معادل قید together در فارسی با هم است. - وقتیکه در نزدیکی یا کنار چیزی یا کسی عملی انجام شود. مثال: . we grew up toge ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قید really به معنای واقعا و براستی معادل فارسی قید really واقعا و براستی است. - قید really در واقع برای بیان حقیقت واقعی چیزی یا امری بکار می رود. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صفت bad به معنای فاسد صفت bad به معنای فاسد هر گاه قبل از خوراکی یا نوشیدنی قرار بگیرد اشاره به این دارد که آن خوراکی یا نوشیده قابل استفاده نیست و خ ...

پیشنهاد
٨

توضیح درباره اصطلاح cut off one's nose to spite one's face ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح بریدن بینی خود برای خراب کردن صورت است و منظور از آن این است ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فعل meet فعل meet در فارسی به معنای ملاقات کردن، دیدن و دور هم جمع شدن است. - ملاقات کردن بیشتر جنبه رسمی دارد و اشاره به قرار ملاقاتی دارد که از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ضمیر them به معنای آنها را ، برای آنها ضمیر them در فارسی به معنای آنها را ، برای آنها است. them ضمیر مفعولی سوم شخص است و به انسان ها، حیوانات و چیز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه friend به معنای دوست واژه friend به معنای دوست به شخصی گفته می شود که شما به خوبی می شناسید و دوستش دارید و کسی است که معمولا خارج از اعضای خانو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم television به معنای تلویزیون معادل اسم television در فارسی تلویزیون است. television یا تلویزیون یک دستگاه الکتریکی است که از آن برنامه های تلویزی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

توضیح درباره اصطلاح thumb one's nose معنی دقیق این عبارت گذاشتن شصت دست روی بینی و شکلک در آوردن است که به نشانه بی احترامی یا شوخی به کار می رود. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

واژه a به معنای یک در زبان انگلیسی از واژه a به عنوان حرف تعریف نامعین یا به نشانه شمارشی ( یک ) استفاده می شود. a در این کاربرد معنای مشابهی با یک د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه bread به معنای نان واژه bread به معنای نان به نوعی غذای اصلی گفته می شود که از آرد، آب و معمولا مخمر درست می شود و در تنور یا فر پخته می شود. ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه band به معنای کش واژه band به هر چیز صاف و منعطف گفته می شود که به دور چیزی بسته می شود. مثلا به دور پول، دور مو، دور کلاه و . . . hair band ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توضیح درباره اصطلاح cross one's fingers ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح انگشتان را به شکل صلیب درآوردن است. وقتی فردی انگشت میانی را روی انگشت اشاره می گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

صفت white به معنای سفید پوست صفت white در این معنا اشاره دارد به نژادی از انسان ها که رنگ پوستشان سفید است. به عنوان مثال: . he had a black mother a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل die به معنای مردن فعل die به معنای دیگر زنده نبودن و مردن است. این فعل حالت خنثی دارند و کلی است یعنی برای انسانها، حیوانات و گیاهان اطلاق می گرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه city به معنای شهر واژه city به معنای شهر یکی از تقسیمات کشوری و واحدی کوچکتر از استان و بزرگتر از روستا است. مثلا: the city center ( مرکز شهر ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت six به معنای شش معادل صفت six در فارسی شش است. شش جزء اعداد زوج و یک صفت شمارشی است که قبل از عدد 7 و بعد از عدد 5 است. مثال: five, six, seven ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فعل date به معنای تاریخ گذاشتن فعل date به معنای تاریخ گذاشتن به معنای نوشتن تاریخ روی چیزی ( مثلا نامه، فرم، سند و . . . ) است. مثلا: ?have you dat ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت cheap به معنای ارزان صفت cheap به معنای ارزان به چیزهایی اطلاق می گردد که قیمت و هزینه کمی داشته باشند. مثلا: children and the elderly can get t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

توضیح درباره اصطلاح with flying colors واژه color در این اصطلاح به معنای پرچم است. وقتی در گذشته ها یک کشتی با پرچمی برافراشته و در اهتزاز وارد شهری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

توضیح درباره اصطلاح go bananas وقتی به میمون ها موز می دهند، میمون ها به شدت خوشحال می شوند انگار که دیوانه شده اند. هر کسی هم که به شدت چه از عصبانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیح درباره اصطلاح have an itching palm اصطلاح کف دست خاریدن از این خرافه گرفته شده است که اگر کف دست بخارد نشانه پول است. اگر دست راست بخارد پول به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توضیح درباره اصطلاح duck soup ریشه مشخصی برای اصطلاح مثل سوپ اردک وجود دارد اما بیشتر شواهد این را نشان می دهد که این اصطلاح به زمان کاوش طلا برمیگرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت exciting به معنای هیجان انگیز صفت exciting به معنای هیجان انگیز به چیزها یا افرادی اطلاق می گردد که موجب علاقه یا هیجان زیادی در بین مردم می شود. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم son به معنای ( فرزند ) پسر یا مذکر معادل فارسی اسم son ( فرزند ) پسر است. son یا فرزند پسر، یکی از دو جنسیت فرزند انسان است که به مذکر بودن آن اش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه homework به معنای تکلیف منزل واژه homework به معنای تکلیف منزل به فعالیت هایی گفته می شود که معلم برای کار در خانه به دانش آموزان می دهد. مثلا: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فعل name به معنای اسم کسی را گفتن فعل name در این مفهوم اشاره دارد به گفتن اسم کسی و در واقع شناختن او. مثال: . he couldn't name his attacker ( او ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیح درباره اصطلاح shot in the arm ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح تزریق به بازو است. آمپول های نیروزا را به بازو تزریق می کنند. منبع: سایت بیاموز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت thirteen به معنای سیزده معادل صفت thirteen در فارسی سیزده است. سیزده جزء اعداد فرد و قبل از عدد 14 و بعد از عدد 12 است. از این صفت برای شمارش است ...

پیشنهاد
٣

توضیح درباره اصطلاح take with a grain of salt در طب گذشته بر این باور بودند که مقداری نمک همراه با غذا خوردن می تواند اثرات مضر و سمی غذا را خنثی کند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم rice به معنای برنج معادل فارسی اسم rice برنج است. rice یا برنج به دانه های کوچک و باریک سفید یا قهوه ای رنگی گفته می شود که در آب و هوایی بسیار م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

توضیحاتی در رابطه با ad به معنای آگهی واژه ad مخفف advertisement ( به معنای تبلیغ ) است. این واژه معمولا به صورت جمع استفاده می شود و به محتوای منتشر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توضیحاتی در رابطه با mom معادل اسم mom در فارسی مامان است. به والد مونث یک کودک بصورت عامیانه mom یا مامان گفته میشود. در انگلیسی بریتانیایی واژه mom ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

حرف ندای dear به معنای ای وای حرف ندای dear به معنای ای وای وقتی به کار می رود که بخواهیم تعجب، ناراحتی، عصبانیت یا نگرانی خود را ابراز کنیم. اغلب او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اسم picnic به معنای پیک نیک معادل فارسی اسم picnic همان پیک نیک است. به مناسبتی که افراد برای صرف غذا و تفریح به مکانی باز و سر سبز معمولا در حومه شه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف ندای good morning به معنای صبح بخیر حرف ندای good morning زمانی به کار می رود که مردم همدیگر را در زمان صبح یا غروب و اول صبح می بینند و می خواهن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعل pay به معنای حقوق دادن فعل pay در مفهوم حقوق دادن به معنای به کسی پول دادن در ازای انجام کاری بخصوص است. مثال: . she gets paid twice a month ( ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه age به معنای سن واژه age معادل واژه سن در فارسی است. age از لحاظ معنی با فارسی مشابه است اما از لحاظ دستوری با هم تفاوت هایی دارند. یکی از ساختا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

صفت late به معنای آخر صفت late به معنای آخر یا اواخر به بازه زمانی نزدیک به آخر چیزی ( مثلا اوقات روز، عمر کسی، سال و . . . ) گفته می شود. مثلا: it ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

صفت possible به معنای امکان پذیر، ممکن، مقدور صفت possible در مفهوم امکان پذیر، ممکن و مقدور برای توصیف عملی که قابل انجام است و یا هدفی که رسیدن به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

توضیحاتی در رابطه با atavism اسم atavism اشاره دارد به ظهور یک ویژگی در یک جاندار پس از نسل ها غیبت. ویژگی که در نیاکان آن وجود داشته داشته است. من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیح درباره اصطلاح black list این اصطلاح به دوره کمونیسم و علی الخصوص مک کارتی بر می گردد که نام هر کس را که تصور می شود فردی کمونیست است در لیستی م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

توضیح درباره اصطلاح water under the bridge ترجمه تحت اللفظی این اصطلاح آب زیر پل است. وقتی آب از زیر پل رد می شود دیگر قابل برگشتن نیست. برای همین ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم pair به معنای جفت، دو نفر اسم pair در مفهوم جفت. - به معنای دو چیز که از یک نوع هستند و کاملا مشابه به یکدیگرند. ولی بصورت مجزا هستند یعنی به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم quarter به معنای یک چهارم یا چهار اسم quarter در مفهوم یک چهارم یا چهار اشاره دارد به بخش های یک چیز که به چهار قسمت مساوی تقسیم شده است یا یکی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه writing به معنای دستخط یکی از معانی واژه writing دستخط است. دستخط به معنای نحوه نوشتن است. برای مثال: . i don't recognize the writing ( دستخط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ضمیر anything به معنای هیچ چیز ضمیر anything به معنای هیچ چیز در جملات منفی و سوالی استفاده می شود و این مفهوم را می رساند که هیچ چیزی از اسم یا فعل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توضیحاتی در رابطه با اسم page معادل فارسی اسم page صفحه است. به یک طرف یا دو طرف یک ورقه از کتابی را page یا صفحه می گویند. مثال: . now turn to page ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فعل swim به معنای شنا کردن معادل فعل swim در فارسی شنا کردن است. فعل swim یا شنا کردن هم برای حیوانات و هم برای انسان ها بکار می رود. به عمل حرکت افق ...