پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
٩٤٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

phrase - informal : get/got the blues غمگین/ناراحت/عصبانی بودن به عنوان مثال : I have ( a case of ) the blues

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

phrase - informal : have the blues got the blues عصبانی بودن ناراحت بودن غمگین بودن به عنوان مثال : I've got ( a case of ) the blues

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

adjective : اندوهگین غمگین عصبانی به عنوان مثال : she felt a little melancholy

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : سوت سوتَک ( سوت کوچک ) فوت فوتَک ( وسیله کاغذی شیپورک مانندی است که تخت و صاف بوده و در حالت عادی به صورت جمع و پیچیده است و وقت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase - informal : in the dumps افسرده و ناراحت خشمگین ناامید به عنوان مثال : She's feeling a bit down in the dumps and needs cheering up

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : لباس و تجهیزات ضد شورش ( مانند: سپر، باتوم، شوکر برقی، اسپری فلفل، گاز اشک آور، لباس مخصوص و . . . . که پلیس ها یا زندان بان ها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

phrase - informal - British : lay something on with a trowel lay something on a bit thick بزرگنمایی کردن غلو کردن گزافه گویی کردن مبالغه کردن به ع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

adjective : close - minded کوته فکر کوته بین ( کسی که دارای عقاید خیلی سفت و سخت و دیدگاه محدود می باشد و حاضر به امتحان کردن چیزهای جدید و فکر کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase - informal - British : پلیس ( به خاطر یونیفرم پلیس انگلستان که به رنگ آبی می باشد، این نام به آنها داده شده است. ) به عنوان مثال : two dozen ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Idiom : Have it your own way هر کاری دلت میخواد بکن هر جور که راحتی ( برای نشان دادن موافقت اجباری شما با کاری که دیگران انجام میدهند و باعث ناراحتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - plural : گوش گیر محافظ گوش ( به دو صورت صنعتی و غیر صنعتی وجود دارد، که از نوع اول برای محافظت گوش در برابر صداهای ناهنجار محیط کار استفاده م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - uncountable : شرایط بی وزنی ( شرایطی که درآن نیروی جاذبه زمین نزدیک به صفر است و باعث شناور شدن اجسام در فضا می شود. مانند حالتی که فضانوردان ...

پیشنهاد
٣

idiom : get off on the wrong foot بد شروع کردن ( یک کار، یک رابطه و . . . . . به دلیل انجام کارهای اشتباهی که باعث ناراحتی طرف مقابل می شود. ) به ع ...

پیشنهاد
٣

idiom : start off on the wrong foot بد شروع کردن ( یک کار، یک رابطه و . . . . . به دلیل انجام کارهای اشتباهی که باعث ناراحتی طرف مقابل می شود. ) به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 - noun - countable : کتابِ جلد مقوایی کتابِ جلد نازک ( کتابی که جلد آن فقط کمی از ورق های داخل کتاب ضخیم تر است. در مقابل این نوع کتاب، کتابهایِ ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - noun - countable : hardback گالینگور کتاب دارای جلد ضخیم ( که این جلد خیلی ضخیم تر از برگ های کاغذی خود کتاب است. برعکس این نوع از کتابها، کتابها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - noun - countable : hardcover گالینگور کتاب دارای جلد ضخیم ( که این جلد خیلی ضخیم تر از برگ های کاغذی خود کتاب است. برعکس این نوع از کتابها، کتابه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Phrase - informal : باشه قبوله حله موافقم ( برای نشان دادن موافقت خود با یک مساله در یک چالش یا یک شرط بندی به کار می رود. ) به عنوان مثال : ‘I th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

noun - countable - North American English : ( dumper truck ( British English دامپتراک کامیون کمپرسی ( کمپرسی های بزرگ و غول پیکر که معمولا قابلیت ح ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : آدم معمولی ، اما صادق و خوب به عنوان مثال : These folks are the salt of the earth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : سایه بان حفاظی که در بالای درها، پنجره ها و . . . نصب شده تا ساختمان را از تابش نور مستقیم خورشید، برف و باران و . . . حفظ کند. ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : Suffer the consequences Accept the consequences با عواقب کار خود روبرو شدن نتیجه کار خود را دیدن به عنوان مثال : He broke the law, and h ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : سیب زمینی ترشی کنگر اورشلیمی به عنوان مثال : The main components of Jerusalem artichoke powder, more dietary fiber and sugar

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable - British English : artichoke ( American English ) کنگر فرنگی به عنوان مثال : Cut globe artichoke hearts in half and add to soup; ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

noun - countable : globe artichoke ( British English ) کنگر فرنگی به عنوان مثال : The best deal was an appetizer of a garlicky baked artichoke dip ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

superlative adjective : عاشق ترین فرد نسبت به کلمات ( wordy - wordier - wordiest )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable - adjective : عاشقِ کلمه/کلمات ( کسی که کلمات زیادی را شناخته و معانی و کاربردهای آن ها را به خوبی می داند و از این کار لذت می برد. ...

پیشنهاد
٥

phrase : get a kick out of ( someone or something ) از چیزی واقعا لذت بردن از چیزی بی نهایت هیجان زده شدن با چیزی سرگرم شدن به عنوان مثال : Even as ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase - informal : فرصت انجام کاری را یافتن به عنوان مثال : We got to meet all the stars after the show

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

phrase - informal : have a thing for/about something/ somebody داشتن احساسات قوی ( علاقه یا عدم علاقه ) به کسی/چیزی ( به خصوص بدون داشتن دلیل منطقی ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

phrase - American English - informal - used humorously : نمونه ی بهتر/ بزرگتر/ قوی تر/ پیشرفته تر و . . . . . . . از چیزی ( این عبارت برای مقایسه بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - American English: لوکوموتیو ران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

phrasal verb : با هم همخانه شدن ( بدون ازدواج کردن ) در یک خانه مشترک با یکدیگر زندگی کردن به عنوان مثال : John and I are moving in together

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

phrase : get a raise حقوق و دستمزد کسی را افزایش دادن به کارگری حقوق بیشتری نسبت به قبل پرداخت کردن به عنوان مثال : I haven't gotten a raise in two ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

phrasal verb - formal : eat out شام را بیرون از خانه ( در رستوران یا منزل دیگران ) خوردن به عنوان مثال : They would dine out together once a month

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

phrase : i wouldn't mind something / doing something بدم نمیاد که . . . . . . . . دوست دارم که . . . . . . . به عنوان مثال : 1 - Can I get you an ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : گوشی پزشک ( که برای شنیدن صدای ضربان قلب یا صدای نفس کشیدن بیماران از آن استفاده می کنند. ) به عنوان مثال : After the video, chi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : 1 - سرنگ به عنوان مثال : He says it's vital that drug users have access to supplies of clean syringes 2 - نازِل ( هر وسیله ی کو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

noun - countable : 1 - بند انگشت و همچنین برآمدگی محل اتصال هر انگشت به دست به عنوان مثال : Her knuckles whitened as she gripped the gun 2 - verb ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

If you settle for less it means that you agree to a deal on the basis that you receive less money than you had asked for به مقدار کم راضی بودن با حقو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - uncountable - informal : همراهی کننده جذاب ( مرد یا زنی زیبا و جذاب و یا معروف که فرد دیگری، وی را همراه با خود به مجالس و مهمانی های معتبر م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مخففِ you had better تو بهتره که . . . . بهتره که تو . . . . . بهتره که . . . . به عنوان مثال : 1 - you'd better hurry up 2 - you'd better help h ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

adverb - informal British : شکل تاکیدی یا طنزآمیز ِ قیدِ absolutely به عنوان مثال : The songs were abso - bloody - lutely terrible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable - British English : jump rope ( American English ) طنابِ طناب زنی به عنوان مثال : She was holding a suspender in each hand like s ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable - usually plural : کرامپون یخ شکن ( وسیله ای فلزی دارای میخ های فلزی نوک تیز که کوه نوردان آن را زیر کفش های کوهنوردی خود می بندند ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

noun - countable - informal : page - turner کتاب خیلی جذاب و مهیج به عنوان مثال : It's an extraordinarily compelling page - turner that also happen ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : کیف دستی کوچک و مسطح زنانه ( که معمولا بانوان برای حمل وسایل شخصی خود در مجالس رسمی از آن استفاده می کنند و معمولا بدون دسته یا بن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase : grasp at straws خود را به این در و آن در زدن به هر چیزی چنگ انداختن ( در عین ناامیدی و استیصال ) تمام تلاش خود را کردن به عنوان مثال : Th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : کفش اسکی ( یک نوع بوت مخصوص اسکی کردن که روی تیغه اسکی بسته می شود. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - noun - countable : کفش اسکیت ( همانطوری که سایر دوستان نیز اشاره کردند، تفاوت این کلمه با roller blades یا inline skate در این است که در roller ...