پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٣,٩٩٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Phrase - British : خوش بگذره اوقات خوشی داشته باشی به عنوان مثال : He's too busy enjoying himself to get much work done

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : میکسر سیمان ماشین بتن ساز و بتن ریز کامیون بتن ساز و بتن ریز خودرویی که دارای یک مخزن گِرد چرخان است و با مخلوط کردن سیمان، ماسه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : میکسر سیمان دستگاه بتن ساز دستگاهی که دارای یک مخزن گِرد چرخان است و با مخلوط کردن سیمان، ماسه و آب، بُتُن تولید می کند. چرخش مخزن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable - adjective : تندرو افراط گرا افراطی کسی که دارای عقاید سیاسی یا مذهبی افراط گرایانه است و برای تحقق بخشیدن به این عقاید، تمایل به ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

adjective : ضد گلوله bullet - proof به عنوان مثال : Extra security staff are now being employed after the 20 - strong gang smashed panes of bullet ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : جلیقه ضدگلوله bulletproof jacket bulletproof vest به عنوان مثال : If you decide to follow your own inclination wear a skuddsikker ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : جلیقه ضدگلوله bulletproof jacket skuddsikker vest به عنوان مثال : If you decide to follow your own inclination wear a bulletproof ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : کوسه سرچکشی گونه ای از کوسه است که به خاطر ساختار غیرعادی و متفاوت سرش که به دو طرف پهن شده به کوسه سرچکشی معروف است و چشمانش نیز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - uncountable : بی درایتی بی تدبیری بی اندیشه به عنوان مثال : I winced at his tactlessness

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - uncountable : سوء مدیریت مدیریت نادرست مدیریت به روش غلط به عنوان مثال : the government’s mismanagement of the crisis

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adjective : بی درایتی کم هوشی بی خردی بی ملاحظه گی نابخردانه به عنوان مثال : I thought it would be tactless to ask about her divorce

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : حماقت نادانی رفتار احمقانه به عنوان مثال : the stupidity of the dialogue between the two romantic leads had movie audiences gig ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : تنبلی کاهلی تن پروری به عنوان مثال : He had no justification for his laziness

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : Delay تاخیر به عنوان مثال : Do you realize the lateness of the hour?

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : تخته موج سواری ( تخته ی بلند و شناوری است که انسان بر روی آن به صورت نشسته یا ایستاده، به پارو زدن می پردازد و این کار هم به عنوان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Phrase : شروع به انجام کاری کردن ( حتی اگر انجام آن کار دشوار باشد یا فرد تمایلی به انجام آن نداشته باشد. ) دست به کار شدن آستین همت را بالا زدن آما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

noun - countable : بیل بَکهو کج بیل مکانیکی بیل مکانیکی ( که معمولا علاوه بر یک بیل مکانیکی در جلوی خودرو، یک کج بیل هم در عقب خودرو نصب شده که به کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : شِنی زنجیر شنی چرخ ممتد چرخ به هم پیوسته زنجیری که در برخی خودروهای سنگین ( مانند : تانک های جنگی، لودر، بولدوزر و . . . ) دور چرخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : تری سراتوپس دایناسور سه شاخ چهره دایناسور سه شاخ دایناسوری گیاه خوار بوده که در آخرین عصر دوره زمین شناسی ( کرتاسه ) یعنی بین 66 ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : stegosaur استوگوسور استگوساروس دایناسوری به طور میانگین حدود ۹ متر طول ، ۴ متر ارتفاع و وزنی در حدود ۵ تن که حدود 150 تا 155 میلیو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : تروسور گونه ای از دایناسورهای پرنده که در دوران زمین شناسی کرتاسه تا ژوراسیک ( حدود 220 میلیون سال قبل ) بر روی زمین می زیستند. دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrase : Be/work/count in someone's favour 1 - به نفع کسی به سود کسی به عنوان مثال : The delay might actually work in our favour 2 - در وجهِ ( مبلغ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adjective : Arguable تردید برانگیز دارای قابلیت بحث بحث برانگیز مناقشه برانگیز شک برانگیز تردیدآور چیز غیر قطعی ( زیرا مردم نظرات مختلفی درباره آن د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Noun - countable : بولدوزر خودرویی سنگین که تیغه فلزی بزرگی در جلوی خود دارد و از آن برای تخریب ساختمان، خاکبرداری، مسطح کردن زمین و . . . . استفاده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

idiom : شروع بدی داشتن کاری را با ناموفقیتی آغاز کردن به عنوان مثال: Their marriage got off to a bad start

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

idiom : شروع خوبی داشتن در ابتدای امر خوب بودن کاری را با موفقیت شروع کردن به عنوان مثال : Their marriage got off to a good start.

پیشنهاد
٤

phrase : شروع بدی داشتن کاری را به بدی شروع کردن به عنوان مثال : The relationship got off to a rocky start when he turned up late for their first d ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : موقعیت ناپایدار وضعیت ناپایدار وضعیت سخت و دشوار به عنوان مثال : i have a rocky situation at my work

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : رابطه ناپایدار رابطه پر از مشکلات به عنوان مثال : The couple have a notoriously rocky relationship and both have been accused of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

idiom : take a jab at somebody/something take a punch at someone انتقاد کردن از کسی/چیزی متلک انداختن مسخره کردن به عنوان مثال: In his speech, he ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - spoken : ترسو بزدل کسی که توانایی یا آرزوی انجام دادن کارهای هیجان انگیز و یا خطرناک را ندارد. به عنوان مثال : I am not a wuss; ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase - US - informal : A drop in the ocean ( British ) a very small amount that will not have much effect مقدار بسیار اندک بسیار ناچیز قطره ای از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : قایق سوار ( کسی که به کمک قایق، مسافرت می کند. ) کلاه حصیری لبه دار که قسمت بالایی آن مسطح است. به عنوان مثال : The men wore bo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Idiom : Against someone's wishes contrary to a person's choice or desire in a particular situation علیرغم میل باطنیِ کسی برخلاف سلیقه و باورِ شخصی اج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : تُنگ شیشه ای ظرف شیشه ای با گردنی پهن که برای حمل و نگهداری مایعات از آن استفاده می شود. به عنوان مثال: The soup arrived, a ric ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

noun - uncountable : آب لوله کشی ( آب بهداشتی و تصفیه شده که از طریق لوله کشی به دست مصرف کنندگان رسانده می شود. ) آبِ جاری ( مانند آب رودخانه ها ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrase : Come under the hammer حراج شدن یک کالا در حراجی به عنوان مثال : A collection of prints and paintings by Picasso came under the hammer at So ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : توپ یخی پدیده ی آب و هوایی نادر که در هوای سرد و در سواحل شنی دریا پدید می آید و در طی آن، وجود هوای سرد باعث تشکیل گلوله هایی گِر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

noun - countable - formal : چاشنی پودر یا مایعی ( مانند: نمک یا سس کچاپ ) که برای دادن مزه ای خاص، به خوراک ها اضافه می شود. به عنوان مثال : Soya ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

noun - countable : نان شیرین هِلالی شکل که معمولا در صبحانه مصرف می شود. به عنوان مثال : I put an almond croissant in a low oven for him

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Phrase : the elephant in the living room مشکل یا موضوع مهمِ نادیده گرفته شده مشکل یا موضوع مهم و عمده ای که علیرغم وجود آن، مردم سعی می کنند به آن تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase - informal - old fashioned : Hell's teeth ( British English ) عبارتی برای نشان دادن ناراحتی و شگفت زدگی می توان آن را معادل با این اصلاحات دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom : To work very hard به شدت کار کردن به سختی تلاش کردن به عنوان مثال : We've all worked our socks off to produce this show

پیشنهاد
٤

Phrase - informal : به صورت های زیر نیز گفته می شود: pull the rug ( out ) from under someone pull the rug ( out ) from under somebody/sb’s feet به طو ...

پیشنهاد
١

Idiom - American English : پیشگیری بهتر از درمان است. معادل این idiom در British English به این صورت است : prevention is better than cure

پیشنهاد
١

Idiom - British : پیشگیری بهتر از درمان است. معادل این idiom در US به این صورت است : an ounce of prevention is worth a pound of cure

پیشنهاد
٤

idiom : I/you wouldn't wish sth on anyone/my/your worst enemy not wish something on anybody​/​on your worst enemy خدا به سر دشمن هم نیاورد. این چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

idiom - old fashioned : be in a pretty pickle to be in a very difficult situation and not know what to do دچار مشکل شدن توی دردسر افتادن در موقعیت خی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : a mobile phone that has a top part which folds over the bottom part موبایل تاشو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - uncountable : اولویت بندی درمان بیماران ( روش تصمیم گیری در مورد اینکه چه کسی ابتدا تحت درمان پزشکی قرار می گیرد، با توجه به شدت آسیب دیدگی ه ...