laziness

/ˈleɪ.zi.nəs//ˈleɪ.zi.nəs/

تنبلی، کاهلی

جمله های نمونه

1. laziness and greed were his downfall
تنبلی و آز باعث شکست او شد.

2. laziness foredoomed him to failure
تنبلی از پیش او را محکوم به شکست کرد.

3. laziness will be your undoing!
تنبلی موجب فلاکت تو خواهد شد!

4. his laziness exasperated his teacher
تنبلی او آموزگارش را از کوره بدر برد.

5. the very image of laziness
نمونه ی کامل تنبلی

6. they accused her of laziness
به او تهمت تنبلی زدند.

7. foremost among the causes was laziness
عمده ترین علت،تنبلی بود.

8. i am tired of your laziness and from now on i'm finished with you!
از تنبلی تو خسته شده ام و دیگر من و تو با هم کاری نخواهیم داشت !

9. the trouble with him is his laziness
عیب او تنبلی است.

10. he used to curse his sons for their laziness
به پسران خود به خاطر تنبلی آنان دشنام می داد.

11. the teacher corrected him severely for being late and for laziness
معلم او را به خاطر دیر آمدن و تنبلی سخت موآخذه کرد.

12. It's laziness, pure and simple.
[ترجمه گوگل]تنبلی است، خالص و ساده
[ترجمه ترگمان]این تنبلی است، پاک و ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As rust is to iron,so is laziness to man.
[ترجمه حسن] تنبلی با آدمی آن می کند که زنگ با آهن.
|
[ترجمه گوگل]همانطور که زنگ برای آهن است، تنبلی نیز برای انسان است
[ترجمه ترگمان]چون زنگ اهن به آهن زنگ زده است، این تنبلی برای انسان تنبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've no time for lazy people/laziness.
[ترجمه حسن] من وقتم را با تنبلی / آدم تنبل هدر نمی دهم.
|
[ترجمه گوگل]من برای افراد تنبل/تنبلی وقت ندارم
[ترجمه ترگمان]من برای تنبلی \/ تنبلی وقت ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One of his frailties of human nature is laziness.
[ترجمه گوگل]یکی از ضعف های او در طبیعت انسان تنبلی است
[ترجمه ترگمان]یکی از ضعف های او تنبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His laziness really ticked me off.
[ترجمه گوگل]تنبلی او واقعاً مرا آزار می داد
[ترجمه ترگمان]تنبلی او واقعا مرا از خود بی خود می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Don't encourage her laziness by doing things for her.
[ترجمه گوگل]با انجام کارهایی برای او تنبلی او را تشویق نکنید
[ترجمه ترگمان]این تنبلی را با انجام دادن کارها به او تشویق نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Her laziness showed in her exam results.
[ترجمه گوگل]تنبلی او در نتایج امتحانش نمایان شد
[ترجمه ترگمان]تنبلی او نتایج امتحان را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• slothfulness, idleness, indolence

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : laze
✅️ اسم ( noun ) : laziness
✅️ صفت ( adjective ) : lazy
✅️ قید ( adverb ) : lazily
Hi like me معنیش میشه تنبلی
Noun - uncountable :
تنبلی
کاهلی
تن پروری
به عنوان مثال :
He had no justification for his laziness
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/lazy#lazy__4• https://www.merriam-webster.com/dictionary/lazy
معنیش میشه تنبلی

بپرس