mismanagement


سوء اداره، سوء تدبیر، بى ترتیبى

جمله های نمونه

1. his mismanagement drove the company into the red
سو مدیریت او شرکت را به بدهکاری کشاند.

2. their mismanagement left the country impoverished
سو مدیریت آنان کشور را به فقر و فلاکت کشید.

3. An investigation uncovered mismanagement and a lack of proper financial controls.
[ترجمه گوگل]یک تحقیق سوء مدیریت و فقدان کنترل های مالی مناسب را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]یک تحقیق از سو مدیریت و عدم وجود کنترل های مالی مناسب پرده برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His economic mismanagement has lost him the support of the general public.
[ترجمه گوگل]سوء مدیریت اقتصادی او حمایت عموم مردم را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]سومدیریت اقتصادی او را به حمایت مردم عمومی از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The whole affair smacks of mismanagement and incompetence.
[ترجمه گوگل]کل ماجرا بوی سوء مدیریت و بی کفایتی می دهد
[ترجمه ترگمان]تمام ماجرای عدم کفایت و عدم صلاحیت و عدم صلاحیت و عدم صلاحیت را در بر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mismanagement had brought the company to the brink of bankruptcy.
[ترجمه گوگل]سوء مدیریت شرکت را به مرز ورشکستگی کشانده بود
[ترجمه ترگمان]Mismanagement شرکت را به آستانه ورشکستگی کشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results of economic mismanagement were magnified by a series of natural disasters.
[ترجمه گوگل]نتایج سوء مدیریت اقتصادی با یک سری بلایای طبیعی بزرگتر شد
[ترجمه ترگمان]نتایج سو مدیریت اقتصادی با مجموعه ای از فجایع طبیعی بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Charges of government mismanagement were compounded by reports of corruption among food wholesalers, lorry owners and trawlermen.
[ترجمه گوگل]اتهامات سوءمدیریت دولت با گزارش‌هایی مبنی بر فساد در میان عمده‌فروشان مواد غذایی، مالکان کامیون و کشتی‌رانان تشدید شد
[ترجمه ترگمان]اتهامات سو مدیریت دولتی با گزارش ها فساد در میان عمده فروشان غذایی، مالکان کامیون و trawlermen ترکیب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet economic mismanagement at home will often be the guiltier party. % % Rrrrrrrrecession?
[ترجمه گوگل]با این حال سوءمدیریت اقتصادی در داخل اغلب طرف مقصر خواهد بود % % ررررررررسی؟
[ترجمه ترگمان]با این حال سو مدیریت اقتصادی در خانه اغلب حزب guiltier خواهد بود % % s Rrrrrrrrecession؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through successive administrations, corruption, nepotism and fiscal mismanagement remained the order of the day.
[ترجمه گوگل]از طریق دولت های متوالی، فساد، خویشاوندی و سوء مدیریت مالی در دستور کار روز باقی ماند
[ترجمه ترگمان]از طریق ادارات پی درپی، فساد، انتصاب های فامیلی و سو مدیریت مالی به ترتیب روز باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Milton's mismanagement of the company occasioned the loss of thousands of jobs.
[ترجمه گوگل]سوء مدیریت شرکت میلتون باعث از دست رفتن هزاران شغل شد
[ترجمه ترگمان]مدیریت نادرست میلتن باعث از دست دادن هزاران شغل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Levy headed an investigation into the fund mismanagement.
[ترجمه گوگل]لوی سرپرستی تحقیقات درباره سوء مدیریت صندوق را بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]لوی فیلیپ را به تحقیق درباره سو مدیریت مالی هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was not a case of government mismanagement but of adverse factors beyond its control.
[ترجمه گوگل]این یک مورد سوءمدیریت دولت نبود، بلکه عوامل نامطلوب خارج از کنترل آن بود
[ترجمه ترگمان]این مورد سو مدیریت دولتی نبود بلکه از عوامل نامساعد فراتر از کنترل آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many are in a vicious circle of mismanagement and underfunding, as governments, fed up with incompetence, squeeze their cash.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها در یک دور باطل سوء مدیریت و کمبود بودجه قرار دارند، زیرا دولت ها که از بی کفایتی خسته شده اند، پول نقد خود را فشرده می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری در یک دایره وحشی از سو مدیریت و سو مدیریت هستند، چرا که دولت ها با عدم صلاحیت غذا می خورند، پول نقد خود را فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• improper management, poor management
if there is mismanagement of something such as a system or organization, it is being organized or dealt with badly.

پیشنهاد کاربران

بپرس