پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
phrase : احساس بدی داشتن ( ناشی از ترس، بیماری، عصبانیت، مشکلات روحی و . . . . ) بدحال بودن ( ناشی از ترس، بیماری، عصبانیت، مشکلات روحی و . . . . ) ...
phrasal verb : feel/be obliged to do something مسئول انجام کاری بودن مسئولیت چیزی را بر عهده داشتن/گرفتن مجبور کردن کسی به انجام کاری چون قانون، قاعد ...
adjective - British English : 1 - سپاسگزار قدردان متشکر به عنوان مثال : I'm obliged to you for all the trouble you've taken 2 - گرامی محبوب عزیز ( ...
phrasal verb : get goose pimple get goose flesh مو به تن انسان سیخ شدن ( بر اثر ترس، هیجان و یا سرما ) به عنوان مثال : I still get goose bumps re ...
noun - plural : ( British English ) gooseflesh ( British English ) goose pimples حالتی موقت که در آن تورم های برآمده کوچکی به دلیل سرما، ترس یا هی ...
Noun - countable - British English: Punching bag ( American English ) ۱ - کیسه بوکس ۲ - آدم توسری خور آدم همیشه مقصر ( آدمی که تحت هر شرایطی و بر ...
Noun - countable - American English: Punch bag ( British English ) ۱ - کیسه بوکس ۲ - آدم توسری خور آدم همیشه مقصر ( آدمی که تحت هر شرایطی و برای ه ...
Phrase : استقلال مالی به دست آوردن از نظر مالی و کسب درآمد، روی پای خود ایستادن به عنوان مثال : I only want to achieve financial independence no mat ...
noun - uncountable - informal : کسی که بیشترِ وقت خود را به خوشگذرانی و تفریح در ساحل می گذراند. به عنوان مثال : I could quite easily become a beac ...
noun - countable - informal : بیرون زدگی شکم زن باردار، معمولاً زمانی که برای اولین بار توسط افراد دیگر قابل مشاهده است. به عنوان مثال : Although ...
Phrase - informal : رابطه عاشقانه یا جنسی پایدار داشتن ( بین دو نفر ) به عنوان مثال: When they realised that he and Lesley were an item, they weren ...
noun - countable : lynx سیاه گوش جانوری از تیره گربه سانان ساکن آمریکای شمالی که دارای خز قهوه ای مایل به قرمز با لکه ها یا راه راه های تیره، دُمی کو ...
noun - countable : shop vacuum cleaner جاروبرقی دومنظوره جاروبرقی دوکاره جاروبرقی کِشنده - دَمنده ( جاروبرقی که هم می تواند هوا را به داخل بمکد ( ک ...
phrasal verb - spoken : spring from something/someone نشات گرفتن از یک مکان/خانواده/ موقعیت خاص ناشی شدن از چیزی/کسی شروع شدن از جایی/کسی/چیزی به عن ...
noun - countable : 1 - گَله ( به خصوص درباره بوقلمون ) flock 2 - کسی که به ورزش rafting یا قایق سواری می پردازد. به عنوان مثال : The rafter almo ...
Noun - countable : اَستَر آهو آهوی ساکن آمریکای شمالی با گوش هایی بلند و لکه ای سیاه رنگ بر روی دُم
noun - countable : trail camera remote camera game camera دوربین خودکار ( دوربین های عکاسی ویژه ای که به حرکت اجسام و یا صدا حساس بوده و در صورت شنا ...
Noun - countable / uncountable - law : جرم بزرگ ( مانند : قتل، تجاوز، دزدی مسلحانه، آتش سوزی عمدی و . . . که مستوجب مجازات قانونی است. ) جرم جدی در ...
mass noun - informal : اخبار اطلاعات موثق به عنوان مثال : The informant was saying: It's griff, guv. The real thing
Noun - countable : Drums kit درام آلت موسیقی ای متشکل از چند طبل، سِنج، چوبک و . . . . در کنار هم به عنوان مثال : how to play guitar, drums, or key ...
Noun - countable : Ice blockage یخ های انباشت شده یخ بندان در ابتدای فصل سرما که آب رودخانه ها به آرامی شروع به یخ زدن می کند، و یا در اوایل بهار که ...
علف خشک لوله شده
noun - uncountable : باروت ( پودری با قابلیت انفجار که از ترکیب نیترات پتاسیم، زغال و گوگرد ساخته می شود و در مهمات سازی، ساخت ترقه ها و فشفشه ها و ...
noun - countable - formal : اسلحه گرم ( معمولا برای اسله های کوچک قابل حمل که در یک دست جای می گیرند، استفاده می شود. ) به عنوان مثال: He was jaile ...
noun - countable : leaflet 1 - پمفلت جزوه یا کتابچه خیلی کم حجم ( با تعداد صفحات بسیار اندک که درباره موضوعی خاص اطلاعات ارائه کرده و یا جنبه آموزشی ...
Phrase : تحت نظر تحت مراقبت زیر نظر به عنوان مثال : His orders were to keep the men under observation
Phrase : تحت بررسی در حال رسیدگی در حال بررسی به عنوان مثال : The project is under discussion as a possible joint venture
Phrase - mainly journalism : To be under siege تحت محاصره ( نیروهای نظامی ) بودن به صورت همزمان، تحت انتقاد، تهدید یا حمله تعداد زیادی از مردم بودن ...
Phrase : To be under someone's thumb کاملا تحت کنترل کسی بودن به شدت تحت تاثیر کسی بودن در مشت کسی بودن به عنوان مثال : He was still under his fath ...
Phrase - mainly American : Under pressure تحت فشار زیاد بودن ( و عدم اطمینان از موفقیت در کارها ) به عنوان مثال : I would encourage you all to sup ...
Phrase - informal : Go down the aisle To get married Tie the knot Say i do Take the plunge Get hitched ازدواج کردن به عنوان مثال : As she walked do ...
Phrase - informal : To get married Tie the knot Get hitched ازدواج کردن به عنوان مثال: It's 3 years since we said i do
Phrase - informal : To get married Tie the knot ازدواج کردن به عنوان مثال : They got hitched without telling their parents
Phrase - informal : To get married ازدواج کردن به عنوان مثال : They tied the knot in a romantic ceremony on the banks of a fjord
Noun - countable : ترامپولین تشک فنری وسیله ای با چهارچوب فلزی که روی آن از فنر پوشیده شده و انسان برای تفریح یا ورزش بر روی آن بالا و پایین می پرد. ...
Adjective : خیلی خوشحال خیلی هیجان زده مشعوف به عنوان مثال : We were so thrilled to hear about the baby
Noun - countable : 1 - American English - old fashioned informal : یک زن یک خانم 2 - British English : خانم ( فامیلی خنده دار است که در پانتومیم ها ...
Phrase : چرا زحمت کشیدی اصلا لازم به زحمت شما نبود راضی به زحمت شما نبودم ممنونم از شما ( از این عبارت هنگام تشکر از کسی که به طور غیرمنتظره کاری سخ ...
Phrase - British : خوش بگذره اوقات خوشی داشته باشی به عنوان مثال : He's too busy enjoying himself to get much work done
Noun - countable : میکسر سیمان ماشین بتن ساز و بتن ریز کامیون بتن ساز و بتن ریز خودرویی که دارای یک مخزن گِرد چرخان است و با مخلوط کردن سیمان، ماسه ...
Noun - countable : میکسر سیمان دستگاه بتن ساز دستگاهی که دارای یک مخزن گِرد چرخان است و با مخلوط کردن سیمان، ماسه و آب، بُتُن تولید می کند. چرخش مخزن ...
Noun - countable - adjective : تندرو افراط گرا افراطی کسی که دارای عقاید سیاسی یا مذهبی افراط گرایانه است و برای تحقق بخشیدن به این عقاید، تمایل به ا ...
adjective : ضد گلوله bullet - proof به عنوان مثال : Extra security staff are now being employed after the 20 - strong gang smashed panes of bullet ...
noun - countable : جلیقه ضدگلوله bulletproof jacket bulletproof vest به عنوان مثال : If you decide to follow your own inclination wear a skuddsikker ...
noun - countable : جلیقه ضدگلوله bulletproof jacket skuddsikker vest به عنوان مثال : If you decide to follow your own inclination wear a bulletproof ...
noun - countable : کوسه سرچکشی گونه ای از کوسه است که به خاطر ساختار غیرعادی و متفاوت سرش که به دو طرف پهن شده به کوسه سرچکشی معروف است و چشمانش نیز ...
Noun - uncountable : بی درایتی بی تدبیری بی اندیشه به عنوان مثال : I winced at his tactlessness
Noun - uncountable : سوء مدیریت مدیریت نادرست مدیریت به روش غلط به عنوان مثال : the government’s mismanagement of the crisis
Adjective : بی درایتی کم هوشی بی خردی بی ملاحظه گی نابخردانه به عنوان مثال : I thought it would be tactless to ask about her divorce
Noun - uncountable : حماقت نادانی رفتار احمقانه به عنوان مثال : the stupidity of the dialogue between the two romantic leads had movie audiences gig ...