run through

/ˈrənˈθruː//rʌnθruː/

معنی: بسرعت خرج و تلف کردن
معانی دیگر: 1- (با بی فکری یا سرعت) خرج کردن، مصرف کردن، لوطی خور کردن 2- (با چیز تیز) سوراخ کردن 3- (باسرعت) بررسی کردن، دوره کردن، خلاصه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: run-throughs
• : تعریف: a quick review or rehearsal of a sequence of actions, such as a play, musical performance, or dance.

جمله های نمونه

1. I'll just run through these newspapers,and then we'll go out.
[ترجمه گوگل]من فقط این روزنامه ها را می گردانم و بعد می رویم بیرون
[ترجمه ترگمان]من فقط این روزنامه رو اداره می کنم و بعدش میریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'd like to run through these points/questions with you, if that's okay, because you've made several mistakes.
[ترجمه گوگل]من می خواهم این نکات/سوالات را با شما مرور کنم، اگر اشکالی ندارد، زیرا شما چندین اشتباه مرتکب شده اید
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم از این نکات و سوالات با شما فرار کنم، اگر اشکالی ندارد، چون شما چندین اشتباه مرتکب شده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The director wants to run through the whole play this morning.
[ترجمه گوگل]کارگردان می خواهد امروز صبح کل نمایش را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]کارگردان می خواهد امروز صبح تمام بازی را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please run through these names again from the top of the list.
[ترجمه امیرعلی] لطفا این اسامی را از بالای لیست دوباره بررسی کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً دوباره این اسامی را از بالای لیست مرور کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا دوباره این نام ها را از بالای لیست اجرا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt a tremor of fear run through her.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که لرزه ای از ترس او را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]لرزشی از ترس وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Could we run through your proposals once again?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم یک بار دیگر پیشنهادات شما را بررسی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه بار دیگه پیشنهادهای شما رو رد کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It took him just a few months to run through all the money his father left him.
[ترجمه گوگل]او فقط چند ماه طول کشید تا تمام پولی را که پدرش برایش باقی گذاشته بود به دست آورد
[ترجمه ترگمان]فقط چند ماه طول کشید تا تمام پولی را که پدرش او را ترک کرده بود اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I felt a quiver of excitement run through me.
[ترجمه گوگل]احساس کردم لرزشی از هیجان در وجودم جاری شد
[ترجمه ترگمان]احساس کردم لرزشی از هیجان وجودم را فرا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let the rainwater run through this pipe.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آب باران از این لوله عبور کند
[ترجمه ترگمان] بذار بارون آب بارون رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can we run through Scene 3 again, please?
[ترجمه گوگل]لطفاً می‌توانیم دوباره صحنه 3 را اجرا کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه دوباره شماره ۳ رو رد کنیم، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The same themes run through all her novels.
[ترجمه گوگل]همین مضامین در تمام رمان های او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همین themes در تمام رمان های او اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By the end of the year he had run through all the money inherited from his father.
[ترجمه گوگل]در پایان سال، او تمام پولی را که از پدرش به ارث برده بود، به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در پایان سال تمام پولی را که از پدرش به ارث برده بود به ارث برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He felt a quiver of excitement run through him.
[ترجمه گوگل]احساس کرد لرزشی از هیجان در وجودش جاری شده است
[ترجمه ترگمان]لرزشی از هیجان وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She felt a surge of excitement run through her.
[ترجمه گوگل]احساس کرد موجی از هیجان در وجودش جاری شده است
[ترجمه ترگمان]موجی از هیجان وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به سرعت خرج و تلف کردن (فعل)
run up, run through

تخصصی

[سینما] تمرین بازیگران
[ریاضیات] گذشتن، عبور کردن، از میان گذشتن، از ... گذشتن

به انگلیسی

• go over briefly
a run-through of a play or event is a rehearsal of it or practice for it.

پیشنهاد کاربران

تمرین کردن
مرور کردن، بررسی کردن

یه نگاه اجمالی انداختن
Run through your mind
در ذهنت میچرخه
ذهنتو متشوش میکنه.
🤔
زخم عمیق ایجاد کردن با چاقو یا شمشیر
در همه جای چیزی پخش شدن

( مثلا: بوی خشونت در همه جای مذاکرات آنها پخش شده بود )
[ریاضی و آمار] از گذشتن ، گذشتن ، عبور کردن ، از میان گذشتن
[روان شناسی] بسرعت خرج و تلف کردن ، خلا صه کردن
Barsad
1 ) A ripple of applause ran through the crowd
موجی از کف زدن و هلهله در میان جمعیت جریان داشت
2 ) Her words kept running through my mind
حرفاش مدام تو ذهنم بود ( جریان داشت/رد میشد/مرور میشد )
3 ) Electricity is running through ( = moving along within ) this cable
الکتریسیته جریان داره/برقراره تو این کابل
4 ) An angry muttering ran through ( = went through ) the crowd
جمعیت با ناراحتی زیر لب غرغرکنان ( اون وضعیت رو ) تحمل می کردند
5 ) A shiver of fear ran through his ( body )
ترسی افتاده بود به جونش
6 ) He ran ( = pushed ) his fingers through his hair and looked up at me
او انگشتاش رو سریع تو موهاش کشید و به سمت بالا به من نگاه کرد
7 ) A deep creek runs through the property
یه نهر عمیق جاری بود تو اون ملک
8 ) He ran a comb through his hair
پسره موهاش سریع شونه کشید ( شونه رو فرز و سریع می کشید تو موهاش )
جریان داشتن

نقش بازی کردن
dont allow negative thoughts to run through your mind
یعنی اجازه نده افکار منفی از ذهنت بگذره
بررسی کردن
وارسی کردن
بررسی اجمالی کردن
run - through ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تمرین یکسره
تعریف: تمرین بی وقفۀ یک صحنه از فیلم یا یک پرده یا کل نمایش
Scan or read quickly
phrasal verb :
1 - run through something : چیزی را به سرعت شرح دادن/خواندن/ نگاه کردن

به عنوان مثال :
Briefly, she ran through details of the morning’s events

2 - یک ویژگی/کمیت و . . . . در سرتاسر چیزی گسترش یافتن/ هویدا شدن/آشکار شدن

به عنوان مثال :
This theme runs through the whole book
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/run-through
اجرا
بررسی کردن
مرور کردن
جریان داشتن
There's a stream running through the village
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما