پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
1 - noun - countable : دسته گل ( به خصوص دسته گلی که به زیبایی تزیین و آماده شده و به شخصی هدیه داده می شود. ) به عنوان مثال : Throws her bouquet t ...
Noun - countable - American English: سردخانه ( اتاقی بسیار سرد در رستوران ها یا کارخانه ها برای نگهداری مواد غذایی ) به عنوان مثال : In the dayti ...
در پزشکی به تزریق قطره قطره ای یک ماده، مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت، انفوزیون می گویند.
Phrasal verb : Step down استعفا دادن ( از کار یا یک موقعیت رسمی، زیرا فرد فکر می کند میخواهد این کناره گیری را انجام دهد، یا باید انجام دهد. ) کناره ...
Idiom : اجازه یا حق صحبت داشتن در طی یک جلسه عمومی به عنوان مثال : He stepped aside to allow other speakers to have the floor
Phrase : Be in calf آبستن بودن گاو باردار بودن گاو
Phrase : Be with calf آبستن بودن گاو باردار بودن گاو
Phrase - American English - informal: That puppy این چیزه این یارو این چیز ( برای زمان هایی به کار می رود که نام وسیله ای را نمی دانیم یا نامش را ب ...
Noun - countable : Sax ( informal ) ساز ساکسیفون به عنوان مثال : In one corner was a cello; in another a saxophone
Adjective - informal : مضطرب یا عصبی به عنوان مثال : It was probably the tension that made him jittery
Adjective : شوکه شده حیرت زده Verb - simple past : شکل گذشته ساده فعل shock
Phrase : Take necessary steps for doing something انجام دادن اقدامات لازم و ضروری برداشتن گام های اولیه برای شروع کاری به عنوان مثال : I'm taking ne ...
Noun - plural : ساعات کاری موظفی ( ساعت هایی در روز که هر فرد شاغلی موظف به حضور در محل کار و انجام وظیفه اش می باشد. مثلا یک کارگر موظف است از ساعت ...
noun - countable - mainly US : افسر شب افسر کشیک مسئول شب ( فردی نظامی که در ساعات خارج از وقت اداری، انجام امور اداری و غیراداری پادگان یا منطقه ج ...
pherasal verb - spoken : ( خطاب به دیگران ) چند دقیقه کوتاه استراحت کنید ( خطاب به دیگران ) 5 دقیقه استراحت کنید
noun - countable : blow - dryer سشوار مو خشک کن به عنوان مثال : • Let your hair dry naturally instead of using a hairdryer
noun - countable : چادر سیرک ( چادر خیلی بزرگی که سیرک ها در زیر آن به اجرای نمایش می پردازند. ) به عنوان مثال : The activity centres around the b ...
Noun - countable : ظرف کوچک و مسطح حمل مشروبات الکلی که در جیب جا می شود و معمولا فلزی است. به عنوان مثال : He had brought a leather case with him ...
adjective : دل آشوب مضطرب نگران ( به خصوص برای وقتی استفاده می شود که فرد انتظار وقوع اتفاق بدی را دارد. ) به عنوان مثال : The recent violence is ...
verb - intransitive - informal : جستجو کردن ( درباره چیزی که گم شده یا مخفی شده در بین تعداد زیادی از اجسام یا درون کیف، جعبه و . . . . . ) به عنوا ...
phrase - British English - informal : خیلی ناراحت شدن/بودن ( از چیزی ) خیلی مضطرب شدن/بودن ( درباره چیزی ) به عنوان مثال : They had kittens when t ...
idiom - informal - British English : چیزی باعث شود که شخصی سلامت تر دیده شود ( به خصوص مریضی که رو به بهبود است ) ( اصطلاح ) باعث آب دواندن زیر پوس ...
idiom - informal - British English : something is not all roses ( فلان چیز، انجام فلان کار و . . . . . ) هلو، هلو، بپر توی گلو نیست ( این اصطلاح بر ...
noun - countable : گل بگونیا ( نوعی گل که دارای گلبرگ هایی به رنگهای : سفید، زرد، قرمز یا صورتی می باشد و این گونه شامل ۱۷۹۵ گونه مختلف گیاهی است. ...
Idiom - informal - British : انگشت کوچک کسی هم نبودن در خوبی، مهارت، تاثیرگذاری، صداقت و . . . . مانند دیگران نبودن به خوبی و شایستگی دیگران نبودن در ...
با یک حساب سرانگشتی بر اساس یک مقدار تخمینی طبق برآوردهای انجام شده
برآورد تقریبی مقدار تخمینی حساب سرانگشتی به عنوان مثال : 1 - I can't tell you exactly how long it'll take, but I can give you a rough estimate 2 - C ...
Phrasal verb : پا پس کشیدن از زیر انجام کاری ( که قبلا قول انجامش را داده بودیم ) شانه خالی کردن عقب نشستن از قول و پیمان خود به عنوان مثال : After ...
phrase - informal : کسی را مجبور به انجام کاری کردن دیگران را در موقعیتی قرار دادن که فرد هیچ انتخابی برای کاری که می خواهد انجام دهد، نداشته باشد. ...
Noun - countable - British : Sun lounger صندلی دراز، پشتی دار، تاشو و قابل حملی که برای استفاده در بیرون از خانه و عموما برای آفتاب گرفتن، مورد استفا ...
Phrasal verb - informal : Nod off Drop off چُرت بردن ناگهان به خواب رفتن به عنوان مثال : The office was so hot I nearly dozed off at my desk
Noun - countable : کفش زنانه پشت باز که بند نازکی در اطراف پاشنه دارد. به عنوان مثال : Miss Selfridge, kitten - heeled slingbacks with elastic fro ...
Noun - countable : مدارگَرد ( فضاپیمایی که در مدار اطراف اجرام آسمانی جهت جمع آوری اطلاعات می چرخد و فقط حاوی تجهیزات بوده و سرنشینی به همراه ندارد. ...
noun - countable : بانک اطلاعاتی مشاغل ( بانک اطلاعات کامپیوتری حاوی فهرست و جزییات مشاغل موجود، که به وسیله یک موسسه کاریابی یا یک شرکت بزرگ تهیه شد ...
noun - informal : دزدی با برنامه ریزی دقیق از یک بانک به عنوان مثال : The money from the bank job was quickly taken out of the country
adjective : دارای بو یا مزه قوی و شیرین ( در مورد عطرها و نوشیدنی ها. مانند : heady drink , heady perfume ) به عنوان مثال : 1 - The wine was making ...
Adjective : کسی که هرگز مشروبات الکی مصرف نمی کند. به عنوان مثال : I do not know if he was teetotal, but my guess would be that he was
Idiom - British English - informal : If/when the balloon goes up بدتر شدن شرایط خطرناک شدن موقعیت ها و شرایط نامطلوب شدن/بودن اوضاع و احوال پَس شدن ه ...
Noun - uncountable : ۱ - رویه مبل پارچه مبلی روکش مبل ۲ - رویه کوبی مبل ( دوختن یا متصل کردن رویه مبل بر روی آن )
Phrase - informal : دو صد گفته چو، نیم کردار نیست ( موقعیتی است که در آن، تعداد افرادی که ادعا می کنند می دانند که روش درست انجام کاری چگونه است، بس ...
Idiom - informal - used humorously: همه کاره و هیچ کاره ( کسی که کارهای زیاد و مهمی را انجام می دهد، اما به خاطر اینکه انجام آن کارها به نوعی به وظی ...
1 - adjective : مضطرب یا ترسیده ( بدون دلیل ) به عنوان مثال : He seemed a neurotic, self - obsessed man 2 - noun - countable : عصبی به عنوان مثال ...
Noun - countable : پناهگاه موقت کمپ اسکان موقت ( محل اسکان موقتی که از تعدادی چادر اسکان یا تعدادی کانتینر اسکان و چیزهایی مانند اینها تشکیل شده است ...
Noun - countable - American English: چادر کوچک دو نفره به عنوان مثال : You have to set up a pup tent for the time being
noun - countable - British English : pick زخمه مضراب ( ابزاری است که برای تولید صدا از سازهای زهی استفاده می شود. جنس زخمه و مضراب در سازها متفاوت ا ...
دستگاه بالابر ( دستگاهی که در ساختمان های مرتفع که دسترسی به نمای آن ها کاری دشوار و یا غیرممکن است استفاده شده و کارگران با سوار شدن بر آن می توانن ...
adjective : پر حرف و وراج ( به خصوص درباره کسی که در مورد موضوعات بی اهمیت پرحرفی می کند. ) پرنده آوازه خوان ( پرنده هایی که با سرعت زیاد و به صورت ...
noun - countable - journalism : کاری که مردم آن را برای کسب درآمد انجام می دهند. کاری که برای بسیاری از مردم محبوب است و تمایل دارند که به آن کار مش ...
Noun - uncountable : ورزش کایتینگ ورزشی آبی که در آن ورزشکار بر روی تخته موج سواری ایستاده و به یک کایت بزرگ متصل است و با وزیدن باد و به کمک نیروی ک ...
noun - countable : سنگ کوارتز ماده معدنی طبیعی سختی که به دلیل خاصیت پیزوالکتریکی که دارد، در ساخت قطعات الکترونیکی مانند ساعت های الکترونیکی به کار ...