appalled

/əˈpɒl//əˈpɒl/

(verb transitive) ترساندن، وحشت زده شدن

جمله های نمونه

1. the dirt and the poverty of the children appalled them
کثیفی و فقر کودکان،آنان را به رقت آورد.

2. The idiocy of his behaviour appalled her.
[ترجمه سید حامد رضوانی] احمقانه بودن رفتارش ( مرد ) وی ( زن ) را مبهوت کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]حماقت رفتار او او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]حماقت رفتارش او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was appalled by what I saw.
[ترجمه گوگل]از چیزی که دیدم وحشت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از چیزی که دیدم وحشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was appalled at/by the lack of staff in the hospital.
[ترجمه گوگل]من از کمبود پرسنل در بیمارستان وحشت کردم
[ترجمه ترگمان]من از عدم وجود کارمندان بیمارستان به وحشت افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The brutality of the crime has appalled the public.
[ترجمه گوگل]وحشیانه این جنایت افکار عمومی را به وحشت انداخته است
[ترجمه ترگمان]وحشیگری این جنایت مردم را به وحشت انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am appalled that children can mount up debts unbeknown to their parents.
[ترجمه گوگل]من از اینکه بچه ها می توانند بدون اطلاع والدین خود بدهی بدهند، وحشت دارم
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که بچه ها بتوانند بدهی های خود را به والدین خود تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were appalled by the reports of the nuclear war.
[ترجمه گوگل]آنها از گزارش های مربوط به جنگ هسته ای وحشت زده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از گزارش ها جنگ هسته ای به وحشت افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He felt appalled by the whole idea of marriage so we broke up.
[ترجمه گوگل]او از کل ایده ازدواج احساس وحشت کرد، بنابراین ما از هم جدا شدیم
[ترجمه ترگمان]از فکر ازدواج به این نتیجه رسیده بود که ما از هم جدا شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The decision to execute the two men has appalled many politicians.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای اعدام این دو مرد بسیاری از سیاستمداران را به وحشت انداخته است
[ترجمه ترگمان]تصمیم برای اجرای این دو مرد بسیاری از سیاستمداران را به وحشت انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We watched appalled as the child ran in front of the car.
[ترجمه گوگل]ما با وحشت نگاه كرديم كه بچه جلوي ماشين دويد
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه جلوی اتومبیل می دوید، ما وحشت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was appalled at how dirty the place was.
[ترجمه گوگل]او از این که چقدر مکان کثیف است، وحشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]از اینکه محل کارش چقدر کثیف بود وحشت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am appalled that one so - called authority could castigate thousands of successful, worthwhile programs.
[ترجمه گوگل]من از اینکه یک به اصطلاح اقتدار می تواند هزاران برنامه موفق و ارزشمند را محکوم کند، وحشت دارم
[ترجمه ترگمان]من وحشتزده هستم که یکی از مقامات به اصطلاح قدرت می تواند هزاران برنامه موفق و ارزشمند را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The idea of sharing a room appalled her.
[ترجمه گوگل]ایده اشتراک در یک اتاق او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]فکر به اشتراک گذاشتن یک اتاق او را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was appalled at her own lack of forethought.
[ترجمه گوگل]او از عدم تدبیر خودش وحشت زده بود
[ترجمه ترگمان]او از عدم اطلاع قبلی خود به وحشت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• aghast, shocked; horrified; alarmed, frightened; struck with fear; dismayed
if you are appalled at something, or appalled by it, you feel disgust or dismay because it seems so bad or unpleasant.

پیشنهاد کاربران

متنفر، بیزار، منزجر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : appall
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : appalling / appalled
قید ( adverb ) : appallingly
شوکه شدن به خخاطر شرایط بد
adjective :
بسیار شوک زده و ناراحت ( به خاطر چیزی ناراحت کننده و ناخوشایند )
به عنوان مثال :
I was appalled by what I saw
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/appalled
مات و مبهوت
بهت زده
دلهره داشتن، دلهره آور، جا خوردن
شوکه شدن از دیدن چیزی ناخوشایند
I was appalled by seeing the condition the had to live in
Horrified
Shocked because sth is very unpleasant

بپرس