pyrometer

/paɪˈrɑːmɪtər//paɪˈrɒmɪtə/

معنی: اذر سنج، الت سنجش گرمای زیاد
معانی دیگر: تف سنج، آذر سنج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pyrometric (adj.), pyrometrically (adv.), pyrometry (n.)
• : تعریف: an electrical instrument used to measure high temperatures.

جمله های نمونه

1. The six channel instantaneous optical pyrometer is used to measure the thermal radiation of the light source at six bands from visible to near infrared spectrum.
[ترجمه گوگل]پیرومتر نوری آنی شش کاناله برای اندازه گیری تابش حرارتی منبع نور در شش باند از طیف مرئی تا طیف مادون قرمز نزدیک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A novel multi-spectral radiation pyrometer that is independent of the emissivity has been developed.
[ترجمه گوگل]یک پیرومتر تابش چند طیفی جدید که مستقل از تابش است توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Three main functions: the use of far-infrared optical pyrometer measurements, can be manually programmed.
[ترجمه گوگل]سه عملکرد اصلی: استفاده از اندازه‌گیری‌های پیرومتر نوری مادون قرمز دور، می‌تواند به صورت دستی برنامه‌ریزی شود
[ترجمه ترگمان]سه تابع اصلی: استفاده از اندازه گیری های نوری مادون قرمز دور، می تواند به صورت دستی برنامه ریزی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Three-wavelength pyrometer can eliminate the effect of emissivity in the radiation temperature measurement, for example, measuring the surface temperature of a polished metal.
[ترجمه گوگل]پیرومتر سه طول موج می تواند اثر انتشار را در اندازه گیری دمای تابش از بین ببرد، به عنوان مثال، اندازه گیری دمای سطح یک فلز صیقلی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A pyrometer for estimating the temperature of distant sources of heat; radiation is focussed on a thermojunction connected in circuit with a galvanometer .
[ترجمه گوگل]یک پیرومتر برای تخمین دمای منابع گرمای دور تشعشع بر روی یک اتصال حرارتی متصل شده در مدار با یک گالوانومتر متمرکز می شود
[ترجمه ترگمان]یک pyrometer برای برآورد دمای منابع دوردست گرما؛ تشعشع بر روی یک thermojunction متصل شده در مدار با یک galvanometer متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The specular reflection pyrometer has the advantages of decrease the influence of surface emissivity on temperature measurement, but the short continuous working duration limits its application.
[ترجمه گوگل]پیرومتر انعکاس چشمی دارای مزایای کاهش تأثیر گسیل سطح بر اندازه گیری دما است، اما مدت زمان کار مداوم کوتاه کاربرد آن را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]بازتاب برجسته pyrometer مزایای کاهش تاثیر قابلیت تابش سطحی بر اندازه گیری دما را دارد، اما طول مدت کار کوتاه مدت کاربرد آن را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The paper illustrates the principle of optics pyrometer, the making preferences of ones with implicit filament, and as well as the modifying method of its display usage and actual temperature.
[ترجمه گوگل]این مقاله اصل pyrometer اپتیکی، ایجاد تنظیمات با رشته ضمنی، و همچنین روش اصلاح استفاده از نمایشگر و دمای واقعی آن را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله اصل of pyrometer، اولویت های ساخت افراد با رشته ضمنی، و همچنین روش اصلاح کاربرد نمایشی آن و دمای واقعی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paper comments how to determine the gray body temperature from its radiation energy for CCD optical pyrometer.
[ترجمه گوگل]این مقاله نحوه تعیین دمای بدن خاکستری را از انرژی تابش آن برای پیرومتر نوری CCD توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The radiance signals from shocked methane gases were recorded by an instantaneous six channel pyrometer system.
[ترجمه گوگل]سیگنال های تشعشعی گازهای متان شوکه شده توسط یک سیستم گازسنج شش کاناله آنی ثبت شد
[ترجمه ترگمان]سیگنال های تشعشع از گازهای متان شوکه شده توسط یک سیستم six شش کانالی فوری ثبت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Industrial Supplies Stocks, Temperature Sensor, Thermocouple, Resistance Thermometer, Pyrometer, Rtd Industrial Supplies Stocks.
[ترجمه گوگل]انبارهای لوازم صنعتی، سنسور دما، ترموکوپل، دماسنج مقاومتی، پیرومتر، سهام لوازم صنعتی Rtd
[ترجمه ترگمان]سهام تجهیزات صنعتی، حسگر دما، Thermocouple، مقاومت مقاومت، pyrometer، ذخایر تجهیزات صنعتی rtd
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The MSC 12microcontroller signal processing unit, so that the pyrometer shows the advantages of high accuracy.
[ترجمه گوگل]واحد پردازش سیگنال MSC 12 میکروکنترلر، به طوری که پیرومتر مزایای دقت بالا را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]واحد پردازش سیگنال microcontroller ۱۲ MSC نیز مزایای دقت بالا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this paper, we introduce a method of temperature calibration for optical pyrometer and discuss how to. . .
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما یک روش کالیبراسیون دما برای پیرومتر نوری را معرفی می کنیم و نحوه انجام آن را مورد بحث قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper describes development of FK-A type melt thermoscope and its comparison with Noranda reactor tuyere pyrometer.
[ترجمه گوگل]این مقاله توسعه ترموسکوپ مذاب نوع FK-A و مقایسه آن با پیرومتر tuyere راکتور نوراندا را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله معرف توسعه of - A نوع ذوب و مقایسه آن با رآکتور Noranda tuyere pyrometer است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A high temperature field measurement method based on color CCD is discussed according to the principle of two color pyrometer.
[ترجمه گوگل]یک روش اندازه‌گیری میدان دمای بالا بر اساس CCD رنگی با توجه به اصل پیرومتر دو رنگ مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]یک روش اندازه گیری میدان دمایی بالا مبتنی بر CCD ها با توجه به اصل دو رنگ pyrometer مورد بحث و بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اذر سنج (اسم)
pyrometer

الت سنجش گرمای زیاد (اسم)
pyrometer

تخصصی

[شیمی] تفسنج، آذر سنج
[عمران و معماری] آذرسنج - تفسنج
[برق و الکترونیک] پیرومتر ابزاری که با استفاده از ابزارهای الکتریکی دما اندازه می گیرد، بخصوص دماهای بیشتر از حد دماسنجهای جیوه ای پیرومترهای تابشی،مقاومتی و ترموالکتریکی انواع مختلف آن هستند .
[پلیمر] تف سنج، آذرسنج

انگلیسی به انگلیسی

• instrument for measuring very high heats

پیشنهاد کاربران

Noun - countable :
پایرومتر
پیرومتر
یکی از انواع سنسورهای دمای غیرتماسی است، که با سنجیدن میزان نور ساطع شده از اجسام، میزان دمای آنها را اندازه گیری می کند. نام این تجهیز از دو واژه یونانی pyro به معنای آتش و meter به معنای اندازه گیری تشکیل شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان مثال :
But when we measure the temperature of the flame with a pyrometer, we verify, obviously, that the apparatus doesn't affect it

pyrometer
منابع• https://www.lexico.com/definition/pyrometer• https://namatek.com/پیرومتر/
pyrometer ( شیمی )
واژه مصوب: تَف سنج
تعریف: سنج افزاری برای اندازه گیری دما به خصوص زمانی که دما فراتر از محدودۀ دماسنج های جیوه ای باشد

بپرس