پیشنهادهای English User (٩٧٢)
رعیت، عامی Joe's a real peasant. دهقان Most of the produce sold in the market is grown by peasant farmers
به، تا ( ما بعدش شخص یا چیزی است که در انتهای یک سلسله یا ساختار واقع شده ) I'll take my complaint all the way to the managing director.
عجیب المنظر
منحرف شدن، به بیراهه رفتن
اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در مانده و هاج و واج I'm completely stumped - how did she manage to escape? Scientists are stumped by this mystery ...
چین و چروک دار، چروکیده، صفت برای پوست انسان و پارچه هست
سر زدن به کسی ( کسی رو که به مدت طولانی ندیدیم بریم به محل زندگی اش )
سرکار گذاشتن کسی
هیچ کاری باهام نداریyou want nothing to do with me
پرفراز و نشیب ( کنایه از خوب نبودن ) he had an uneven performance this year ناهموار
تلقی شدن It makes a bad impression if you’re late for an interview
1برای اینکه بگوییم چیزی درست نیست Sean: Is this the right place to catch the bus? Samuel: I don't think so. 2برای جواب نه دادن سفت و محکم Go out wi ...
اهتمام ویژه داشتن، مبذول داشتن نگاه، توجه خاصی داشتن، نظر داشتن She makes a point of treating her employees fairly She makes a point of calling her g ...
اینکه آدم هیچی تو یک لحظه سرش نشه، و هیچکس و هیچی و نشناسه و فقط به یک چیز توجه داشته باشه Try not to get too caught up in the moment.
ناخواسته درگیر کاری شدن و در موقعیتی قرار گرفتن He got caught up in the demonstrations and got arrested. Sorry I’m late – I got caught in traffic. ...
زیادی به چیزی بها دادن ، بیش از نیاز به چیزی پرداختن
دست از سرم بردار، ولم کن دیگه
به کار هام برسم
حالت کامل همون get out هست درخواست ترک محل از کسی وقتی گفته می شه که حرف طرف رو قبول نداریم:بی خود نگو، نه بابا، برو بابا، جون خودت وقتی که یه چیز ج ...
اگه یه وقت، یه وقت ( در صورتی که بعدش جمله بیاد ) Bring a map in case you get lost. محض احتیاط ( در صورتی که بعدش جمله ای نیمده باشه ) I don't thi ...
بدرد خوردن The terms they're offering don't work for us.
گنده اخلاق
یه جورایی، راستش In a way, I hope he doesn’t win.
در معنی همون خواستن معنی می شه ولی در کاربر فقط در جایی که چیزی یا کسی رو که قبلا داشتیم و الان نداریم رو بخواهیم I didn't mind lending you my book f ...
باید انتظارش رو می داشت ( دندنش نرم، حقشه ) I'm not sorry to hear that he lost his job. He had it coming ( to him ) . He's been fired but, with all ...
حال کسیو گرفتن ( از روی انتقام گیری ) I think he’s trying to get back at her for what she said in the meeting.
از سد چیزی گذشتن
تن ندادن
نتیجه بخش
ماحصل
در مورد حیوانات پیش کردن هم معنا میده She's always chasing cats out of the garden to protect her precious birds.
حماقت یا احمق کاری، احمق بازی
به قصد خیر و دوستی به جایی رفتن
نزدیک بودا، بخیر گذشت ها، خدا رحم کرد
به معنای همون موقع و همون وقت هست و فقط برای اشاره به یک زمان خاص در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد
از دست چیزی اذیت شدن
تو شرائط خاصی ( بد و ناخواسته ) قرار گرفتن و واقع شدن پایان دادن، به پایان رساندن اذیت کردن و روی مخ رفتن
1به نظرم اومد، احساس کردم انگار. . . 2 ( طور خاصی ) به نظر آمدم، به نظر رسیدم 3دلم می خواهد. . . 4کاش میشد. . . ( چیزی رو می خواهیم که نمی توانیم ا ...
کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی دیگر نامگذاری کردن We named all our children after football players.
کخ ریختن از روی لج و عقده
مسخره و الکی Prisoners complain that they are subjected to too many petty rules and restrictions. دون همت و حقیر
گیج و منگی مه
شخص جذاب ( برای اینکه باهاش ملاقات داشته باشیم ) She looked highly datable in tight jeans, with a gold chain around her neck.
چیز یا کسی که رای آورده
اصطلاح فارسیش میشه:باز خوانی، از نو نوشتن، باز نویسی کردن، از نو نگاشتن، مثل باز خوانی تاریخ ( یعنی برای فهم و درک دقیق و اصلاح چیزی آن را باز نگری و ...
وقتی در کلام چیزی رو گفتیم و بعدش می خوایم چیزهای دیگه که متفاوت یا مخالف با آنچه گفتیم هستند رو یکجا بگوییم، از این عبارت استفاده میشه و به معنای بق ...
از بقیه جهات، از هر جهت دیگه، در هر جهت دیگه، از هر جهتی ( متفاوت از آنچه قبلا گفته شده یا به جز جهتی که در کلام قبلا استثناء شده ) I mean every ot ...
عوضی، برعکس، در جهت مخالف you got my word the other way around
به سربازی گفته می شود که پایین ترین درجه رو دارد در جنگ: سیاهی لشکر
1مورد قبول قرار گرفتن، مقبول واقع شدن It's a new country, hoping for diplomatic recognition from the international community. 2مورد تقدیر واقع شدن، ...