تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

حاضر به انجام کاری بودن You can see a doctor today, if you’re prepared to wait. I’m prepared to take legal action if necessary. I’m not prepared to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شر و شور، شور و حرارت ( اسم هست نه صفت ) the peppiness of the city's music scene in the last year has been encouraging

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به جایی ختم شدن و به گونه خاصی به سرانجام رسیدن/در جملات سوالی با how یعنی:آخرش چی میشه، چطور به سرانجام میرسه Despite our worries everything turned ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینکه اوضاع دستمون بیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

جور کردن If you want an interview with Pedro, I could probably swing it ( for you ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازیافت کننده، احیاگر regenerative and deep sleep

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

زود هنگام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تدارک و تهیه دیدن I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is coming

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی که به او دزد زده شده است، مورد سرقت و دزدی واقع شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقت بی وقت ( هر از چندگاهی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یک قطعه یا و وسیله که به منظور خاصی ساخته شده، مثلا یک محفظه چوبی که ساخته شده برای نگهداری وسایل، یا یک قفسه، برای اشاره به چنین چیزهایی از کلمه uni ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در آن زمان، اون موقع:اشاره به یک برهه زمانی خاص که در کلام گفته شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاپشن بادی که معمولا موتور سوار های می پوشند و در قسمت کمر کش محکم داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیج کردن احساساتی مثل شجاعت و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذره به ذره ( یعنی همش )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقد، موجود و دست به نقد، قابل عرضه، عرضه، قابل استفاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از بخت خوبش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدبیار، بدشانس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

( هر چیزِ توی ) دید، منظر و نما، نگاه at first sight به دید اول out of sight خارج از دید get out from my sightاز جلو چشم دور شو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بو بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

ارزش و بها قائل شدن برای کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تو شب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دست بکار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گودال کندن We dug a hole and planted the tree.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو ترجمه همون یک نگاه معنا میشه، مثلا یک نگاه انداخت و رفت She took/cast a glance at her watch. یک نگاه به ساعتش کرد I wanted to give that part of bo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قال کاری رو کندن، سر و ته کاری ر و هم آوردن I'd better get cracking on the food for tonight.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خر تو خر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یه جا، یه جای کار، یه زمانی ( برای توصیف یک بازه خاص بین ابتدا و آخر یک ماجرا یا فیلم ) At one point in the movie, Tom Cruise was riding a motorcyc ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شانس آوردی، خوش شانس بودی، چه خوش شانسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کسی رو معاف داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آمار و اطلاعات کسی یا چیزی رو نداشتن حساب چیزی از دستمون در بره

پیشنهاد
١١

در بدبینانه ترین حالت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اینطور که بوش میاد، از ظاهر امر اینطور بر می آید، اوضاع و شرائط حاکی از آونه که From the look of things, we won't be arriving on time

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ستیزه جویانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازه زمانی طولانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به درد خوردن، به کار آمدن Take this – it’s of no use to me anymore. He was charged with having information likely to be of use to terrorists.

پیشنهاد
٤

اگه میسور و مقدوره . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

عوام، عامی زاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به چه قیمتی He got the job, but at a cost. اون شغل گیرش اومد ولی به چه قیمتی!!؟؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یا at a cost ، برای اینکه بگوییم چیزی به هزینه ای که براش کردیم نمی ارزه= به چه قیمتی He got the job, but at a cost.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه چندان دور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

قدم زنان به جایی رفتن، راهی و روانه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تایید رساندن، مورد تایید قرار دادن Flights should be confirmed 48 hours before departure مویدِ چیزی بودن the smell of cigarette smoke confirmed wh ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فرضیات و باورها، مسلمات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سالم و سرحال It was a difficult trip, but we all made it home in one piece. بی کم و کاست All our furniture arrived in one piece یکجا We want to sell ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر قول ماندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاره ای از اوقات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دروازه و ورودی یک جایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بایک الله، احسنت You passed your exam - good for you!