پیشنهادهای English User (٩٧٢)
حاضر به انجام کاری بودن You can see a doctor today, if you’re prepared to wait. I’m prepared to take legal action if necessary. I’m not prepared to ...
شر و شور، شور و حرارت ( اسم هست نه صفت ) the peppiness of the city's music scene in the last year has been encouraging
به جایی ختم شدن و به گونه خاصی به سرانجام رسیدن/در جملات سوالی با how یعنی:آخرش چی میشه، چطور به سرانجام میرسه Despite our worries everything turned ...
اینکه اوضاع دستمون بیاد
جور کردن If you want an interview with Pedro, I could probably swing it ( for you ) .
بازیافت کننده، احیاگر regenerative and deep sleep
زود هنگام
تدارک و تهیه دیدن I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is coming
کسی که به او دزد زده شده است، مورد سرقت و دزدی واقع شدن
وقت بی وقت ( هر از چندگاهی )
یک قطعه یا و وسیله که به منظور خاصی ساخته شده، مثلا یک محفظه چوبی که ساخته شده برای نگهداری وسایل، یا یک قفسه، برای اشاره به چنین چیزهایی از کلمه uni ...
در آن زمان، اون موقع:اشاره به یک برهه زمانی خاص که در کلام گفته شده
کاپشن بادی که معمولا موتور سوار های می پوشند و در قسمت کمر کش محکم داره
بسیج کردن احساساتی مثل شجاعت و. . .
ذره به ذره ( یعنی همش )
نقد، موجود و دست به نقد، قابل عرضه، عرضه، قابل استفاده
از بخت خوبش
بدبیار، بدشانس
( هر چیزِ توی ) دید، منظر و نما، نگاه at first sight به دید اول out of sight خارج از دید get out from my sightاز جلو چشم دور شو
بو بردن
ارزش و بها قائل شدن برای کسی
تو شب
دست بکار شدن
گودال کندن We dug a hole and planted the tree.
تو ترجمه همون یک نگاه معنا میشه، مثلا یک نگاه انداخت و رفت She took/cast a glance at her watch. یک نگاه به ساعتش کرد I wanted to give that part of bo ...
قال کاری رو کندن، سر و ته کاری ر و هم آوردن I'd better get cracking on the food for tonight.
خر تو خر
یه جا، یه جای کار، یه زمانی ( برای توصیف یک بازه خاص بین ابتدا و آخر یک ماجرا یا فیلم ) At one point in the movie, Tom Cruise was riding a motorcyc ...
شانس آوردی، خوش شانس بودی، چه خوش شانسی
کسی رو معاف داشتن
آمار و اطلاعات کسی یا چیزی رو نداشتن حساب چیزی از دستمون در بره
در بدبینانه ترین حالت
اینطور که بوش میاد، از ظاهر امر اینطور بر می آید، اوضاع و شرائط حاکی از آونه که From the look of things, we won't be arriving on time
ستیزه جویانه
استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru
بازه زمانی طولانی
به درد خوردن، به کار آمدن Take this – it’s of no use to me anymore. He was charged with having information likely to be of use to terrorists.
اگه میسور و مقدوره . . . .
عوام، عامی زاده
به چه قیمتی He got the job, but at a cost. اون شغل گیرش اومد ولی به چه قیمتی!!؟؟
یا at a cost ، برای اینکه بگوییم چیزی به هزینه ای که براش کردیم نمی ارزه= به چه قیمتی He got the job, but at a cost.
نه چندان دور
قدم زنان به جایی رفتن، راهی و روانه شدن
به تایید رساندن، مورد تایید قرار دادن Flights should be confirmed 48 hours before departure مویدِ چیزی بودن the smell of cigarette smoke confirmed wh ...
فرضیات و باورها، مسلمات
سالم و سرحال It was a difficult trip, but we all made it home in one piece. بی کم و کاست All our furniture arrived in one piece یکجا We want to sell ...
سر قول ماندن
پاره ای از اوقات
دروازه و ورودی یک جایی
بایک الله، احسنت You passed your exam - good for you!