پیشنهادهای English User (٩٧٢)
در اون مقطع ( زمانی )
1 تو راست میگی ( در جواب انتقاد کسی و به نشانه اینکه ما انتقادش رو قبول نداریم ) 2 نظر لطفته A:You're one of the smartest people I've ever worked ...
از کی تا حالا ( برای پرسش با خشم و کنایه ) ?Since when do you have the right to tell me what to do
یک دندگی کردن، خود رای بودن، تافته جدا بافته بودن
به معنای غله ( هر چه که از سبوس و آندو اسپرم و جوانه تشکیل شده، مثل گندم و جو ) گاهی به گیاه غله اطلاق میشه وگاهی به خود محصول به عنوان شیئ خوراکی
نجابت کرامت ( الهی ) دعای شکرگذاری قبل غذا مهلت
شان و حیثیت/وقار
اینم بگم، اینم بدونید
سرپا و قبراق، قبراق و سرحال How are you Lennox? Good to see you up and about
یکی از معانیش: کسب و کار
زبانه
تکلف آور و مشکل زا
راحت و بی تکلف
. . . محور گذشته فعل یعنی رانده شده مصمم گذشته فعل یعنی تبعید شده
دستخوش تغییر شدن . Although the cost of making phone calls is going up, the charge for connecting to the internet will not alter دست به تغییر زدن، دس ...
به هر صورت، به هر ترتیب
نیاکان
تکذیب Officials did not believe the runner's denial that he had taken drugs. امتناع و سرباززنی و تن ندادن He's still in denial about the break - up ...
ساده لوحی
بدیهه انگاره، بدیهه سازی
به چنگ آوردن، گیر آوردن People are jumping to purchase homes and lock in affordable mortgage rates before they increase.
مصون ماندن، احتر از کردن
کند عمل کردن، عقب ماندن یا افتادن، جا ماندن، لفت دادن
فوران، خروش، یورش، ازدیاد، تزاید
متوجه، خود آگاه
پیش نیاز
جریان چیه؟، ماجرا از چه قراراه؟
به غیر از ، علاوه بر
قرق کردن، قدغن کردن He's always hogging the bathroom ( = spending too much time in the bathroom, so that no one else can use it ) .
جزئی نگر ، ریزبین، نکته سنج
سلام و ارادت با give به معنای سلام رساندن و اظهار اردات کردن
بردبارانه
احیانا ( برای درخواست مودبانه از کسی به کار مییره ) اگر ممکنه، اگر میشه، لطفا Could you lend me a couple of pounds, by any chance You wouldn't, b ...
اشکالی نداره، عیبی نداره، طوری نیست
گرمای سوزان سرمای سوزناک
بدبیار In recent years I've been cursed with worsening eyesight. لعنتی It's a cursed nuisance, having to work late every evening! نفرین شده humorou ...
حرف آخر و نهایی رو زدن، فصل الخطاب کردن
از دست دادن نای، گرسنگی کشیدن، از گرسنگی مردن، جان به لب شدن
باقی ماندن I caught the plane with only two minutes to spare. اضافی آمدن If you have any woolyarn to spare when you've finished the sweater, can you ...
به امان خدا رها کردن
که اینطور
نه تا جایی که من می دونم
دربر داشتن، در خود جای دادن
برانگیزاندان، موجب شدن
کار درست بودن، حرف نداشن . She's no slouch when it comes to organizing parties
تخطی کردن منحرف شدن
چیه؟ What’s with this bill? I don’t owe you any money. چرا این طوریه؟ what's with the hat چشه؟ What's with him? Is he upset?
کینه ای خشونت بار جان گداز
خود را وفق دادن، خود را با شرائط هماهنگ کردن
طفره رفتن