پیشنهادهای English User (٩٧٢)
رای کسی رو زدن
تقلیل دادن، گرفتن وقت و هزینه یا پر کردن وقت، خلل و وفقه ایجاد کردن Although it would cut into profits, we were forced to lower our prices. I don' ...
بازی درآوردن، به بازی گرفتن ?Do you really love me, or are you just toying with me Don't toy with my emotions
بهای کاری رو پرداخت کردن ( یعنی عرق کاریو ریختن و رنجش رو کشیدن ) A:I've been doin' this ten years and I haven't gotten anywhere B:you're just payi ...
تصویر His latest movie is a grim portrayal of wartime suffering تصویر سازی، به تصویر درآوردن، به تصویر کشیدن She won a Best Actress award for her ...
نامطمئن، متزلزل، سست بنیان
خشک، خنک، غیر دوستانه
تغییر و تحولات، وقایع . They were horrified at this unexpected turn of events
جدای از ، به دور از ( بعدش کلمه باing می آید ) . Far from seeming glad to see him, Rose looked almost angry . far from being easy, it would be a d ...
از قضا چرخ روزگار گردش زمانه
هوای کسی را برداشتن اینکه دلمان هوای کسی را بکنه هوایی کسی شدن هواخواه کسی شدن
این چیزا از تو بعیده، این حرفها به تو نیمده
ماجرا چیه؟ What's this about a letter? You never told me she wrote you a letter
این رو آن رو کردن، این ور و آن ور کردن، به یک ور دیگر برگرداندن***وارانه شدن، چپه شدن I lost my place in my book when the pages flipped over in the w ...
دست به کار شدن We have to get the ball rolling on this project soon
حقِ ( قانونی یا اخلاقی ) ، قدرت، توانایی کنترل ***مقام و مسئول***به صورت جمع: مسئولین و مقامات سازمان ملل از قدرت خود برای کمک به آنها استفاده کرد ا ...
داستان بافی داستان سرایی
بی چون و چرا بی حرف و حدیث
خارج از حد و شئونات You can disagree with her, but calling her dishonest was out of line
چقدر طولش دادی
بر فرازِ The airplane was high above the clouds
چیزی گیر کسی آمدن چیزی توی راه کسی قرار گرفتن ( به عنوان یک فرصت ) Several chances came our way but we missed them