تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای بیان ارتکاب کارهای غیر صادقانه Mikey was pulling his usual stunt of feeding most of his lunch to the cat. Why would you try to pull a trick/pra ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بسیط و پیش پا افتاده، بی آلایش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کوتاه آمدن Her parents eventually relented and let her go to the party

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثلا:When I'm of age, I'm going to get married and move to the city

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دری وری گفتن Forget what I said, I was babbling

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از کاری کناره گیری کردن قید کاری رو زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دندش نرم ( گاهی اوقات با for می آید که به معنای که است، یعنی دندش نرم که. . . ) Serves her right for being so stubborn He hit me!" "It serves you r ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رسوا کردن کسی، پته کسیو رو آب ریختن I can't believe you ratted me out like that to Mom and Dad—I'm never telling you anything ever again! The crimin ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش خودت بمونه I’m going to tell you something but I want you to keep it to yourself

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

طول روز ( از طلوع تا غروب ) ، یا به عبارتی همون اصطلاح روز خودمون که به معنای زمانی از شبانه روزه که هوا روشنه مغرب ( زمانی که نه کامل شبه و نه کامل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

1اجاره نشین، اجاره کننده، مستاجر 2اجاره دهنده، موجر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به عرض رساندن، عارض شدن مطلبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناخواسته و بی اراده و با میل درونی شدید، فطری و ذاتی He is compulsively neat. دلبرانه this room is compulsively neat.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

1نامی که به عنوان خصوصیت بارز یک فرد به او داده می شود patience is her middle name optimism is my middle name 2برخی افراد یک اسم دیگر هم بعد اسم اصلی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جایی رو ترک کردن با دستور مسئول آنجا The police were telling us to move along. به کسی بگوییم از جایی برود A guy in a uniform was moving some kids al ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاهی برای نشون دادن یک حرکت خاصه، به معنای: این شکلی. . . Go like this with your hand to show that you're turning left گاهی برای توضیح یک مساله به ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلهره داشتن، دلهره آور، جا خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فروشگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صددرصد و البته ( در جواب سوال کسی ) Are you coming to the party ? You bet خواهش می کنم ( در جواب تشکر کسی ) Thanks for help. You bet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیم کشی کردن the existing wiring isn't safe

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چیزی رو درست فهمیدن ?Let me get this right: you want me to lend you $1, 000 کاری رو دست انجام دادن When you're making a measurement be careful to get ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مگر اینکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تعارف کردن چیزی به کسی You’re welcome to stay for lunch

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تفاوت رقم زدن ( بهبود بخشیدن ) She says that she got into politics because she wanted to make a difference. تاثیر گذاشتن و باعث تفاوت شدن Cost can ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تا حدودی، از یک جهت، یه جورایی، از یک منظر، تا حدودی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ایشاالله دفعه بعد، باشه برا دفعه بعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

( به طور متناوب یا تناوبا ) بین دو حالت بودن ( در حالت فعلی به این معنی است و معنای دقیق فعلی نمی دهد مثلhe happen to glad که به معنای اتفاقا هست نه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سخت، شدید ( اشاره به وخامت ) desperate poverty The situation is desperate - we have no food, very little water and no medical supplies. شدید ( مبرم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیپ These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعصاب خورد و نازک نارنجی I hadn't had enough sleep and was feeling kind of grumpy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

لو رفتن Were you ever busted for smoking at school? I saw you! You are so busted!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مطلق total silence سکوت مطلق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: کجاش مهمه؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سوال برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: کجاش مهمه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

الکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مایع ( اسم ) . If you have a fever you should drink plenty of fluids روان، سلیس ( صفت ) fluid movements متغیر و در معرض تغییر . For travellers whos ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی دراومدن دخل و خرج . I figured out I need to charge seventeen bucks a jar just to break even

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقت و حوصله به خرج دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا گم کردن There’s far too much food – I’m afraid I got carried away

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در کمین انسان یا حیوان بودن پاییدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناجور، قناسMy car's quite awkward to drive بغرنج، عجق وجق The police asked some awkward questions about where the money had come from یه حالی ( هول و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اساس و شالوده شیوه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز نگر ی کردن مرور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به اجرا در آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاهی قبل از اسم اشخاص می آید و نشانگر این است که ما آن شخص را به خوبی می شناسیم یا دوست داریم: اون یارو، فرانکِ خودمون There's old Sara working away ...

پیشنهاد
٤

روش بی ادبانه برای اینکه به کسی بگوییم جایی برود یا کار ی بکند: گم شو Get your butt over here right now

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در اوقات فراغت You may only use company computers to access the Web in your own time.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نتیجتاً به نوبت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واگذار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطار نظامی