پیشنهاد
٤

یعنی الان تلفنی با طرف حرف زدم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخلتو میارم ( وقتی استفاده میشه که از دست کسی خیلی عصبانی باشیم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنگوله بازی درآوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مزه مزه کردن، با چیزی حال کردن و خوش گذراندن He wanted to savor his time with Henrietta and their grown children.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

الکی که نمی گی ( برای دلخوشی من )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یار دیرین، همرزم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تضعیف شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیال باطل، پنداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشغولیت ( فعالیتی که باعث سرگرمی می شود )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجدانه و خالصانه، با اهتمام مو به مو :I always follow the instructions on medicine bottles faithfully

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کسی را به کاری گماشتن، کاری را به کسی سپردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عازم شدن بیان داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به حضور طلبیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

این ور و آن ور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر قدرت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به دور ازremote from reality ( به دور از واقعیت ) دور، بعید ( در مکان ) دور افتاده از راه دور a remote server دور ( در زمان ) remote past ( گذشته ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تحقیر آمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چه میدونم ( وقتی جواب چیزی رو نمی دونیم ) من کنارتم، تو منو داری ما رو گرفتیا ( سربه سرمون می ذاری ) مثال برای آخری:Hey Jake, you know that cheeseb ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ول کن بابا، چه میدونم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرفتم ( چی میگی ) مچتو گرفتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

باشه حتما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشرفتش چجوریه؟ چطور پیش میره؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

نکته داستان یا یک جوک ( مثلا بعد جوک گفته می شه: نکته شو گرفتی؟ یا نکتش این بود )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یک تکه یا قطعه از چیزی ( مثل طناب یا لوله ) ?anybody got a length of rope

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اختیار دارین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

برقراری امنیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقب گرد، برگشت به عقب عقب نشنیی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سفت چیزی رو چسبیدن ( از ترس و اضطراب ) Silent and pale, she clutched ( onto ) her mother's hand.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا بسته I usually find that my partner is not backward in suggesting different options. عقب مانده When he was a child, his teachers thought h ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی باک، بی باکانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعدی ( adj ) Many of their traditions will not be passed on to succeeding generations.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

هویت و اطلاعات مخفی کسی رو فاش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنیت، زن بودن ( زمانی که به کسی نام زن اطلاق می شود ) زنانگی ( بیانگر خصوصیات و ویژگی های زن ) زنان ( اسم جمع )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از کار در آمدن، جور خاصی به انتها رسیدن These figures have come out wrong! I don't understand it. Your painting has come out really well. جور خاصی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به کمک کسی یاختن و یازیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

آمار نهایی و حساب Make sure to keep a tally of the number of customers going in and out.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گشت و گذار بیشتر نیاز نیست، بیخودی نگرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مساعد شدن نظر ( بعد از مخالفت ) If you want them to give in you'll have to offer them more than that. عقب نشستن After months of resisting the takeo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

موقعیت پیشتازی و برتری و پیشرویی For the first time in the race Harrison is in the lead. طرز کار و نمونه عمل، راه و رسم We'll go through the danc ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقتی یک کارمند می خواهد کارش را ترک کند یا کارفرما کارمند را می خواهد اخراج کند، برای احترام در بازه زمانی زودتر این مساله را به طرف مقابل اعلام می ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کنار گذاشتن و تعیین کردن مقدار خاصی پول به عهده کسی به عنوان خیریه Put me down for a �10 donation. برای من 10 پوند اهدایی کنار بگذارید ( جهت خیریه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به ضبط در آوردن Did anyone make a record of what the president said at that meeting?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سن گرا ( قضاوت بر اساس سن نه شایستگی های حقیقی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شکاف، برش خلال و شکاف برش زمانی موقعیت زمانی، موقعیت مکانی ( جایگاه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( مواد ) تویی ( چیزی ) This seat is losing its stuffing. چاشنی غدا ( مخلوطی که داخل غذاهایی مثل مرغ می گذارند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بالاخره So are you ready to leave or whatبالاخره آماده ای که بریم؟ Is it snowing, raining, or what بالاخره برف داره می آید یا بارون؟ نه ( برای جلب م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یافته ارزشمند، دستاورد بزرگ، پیشرفت عظیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

من که مشکلی ندارم، از طرف که مانعی نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رعب آور، وحشتناک