پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
به نقل از dictionary. babylon - software. com Definition of Your money or your life Give me your money or I will kill you. Origin. The traditional ...
به نقل از تزاروس: take a picture with a camera عکس گرفتن فیلم گرفتن
follow - up به نقل از هزاره: 1. دنباله، ادامه، بقیه. 2. [نامه، بخشنامه و غیره] یادآوری
به نقل از هزاره: 1. ناو سرفرماندهی 2. گل سرسبد، چشم و چراغ 3. [برنامه، مدل اتومبیل و غیره] اصلی، مهم، عمده به نقل از فرهنگ پویا: 1. ناو سرفرماندهی 2 ...
به نقل از آکسفورد: . make a special effort to achieve something مثال: . state regulators will go the extra mile to ensure that this settlement is a ...
به نقل از هزاره: 1. تجسد، جسدپذیری، تجسم 2. تجسم، مظهر، نمونه ( بارز )
به نقل از هزاره: سرزندگی شاداب روحیه نشاط
به نقل از میریام وبستر: : to have the ability ( to do something ) : be capable ( of something ) مثال: His last performance was wonderful; I didn' ...
( محاوره، در خطاب به بچه ) پدرسوخته! حرامزاده! _________________به نقل از هزاره
بی شعورترین افراد کم هوش ترین افراد ________________به نقل از هزاره
کار آسانی نبودن ___________________به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: حسن نیت داشتن نظر خیر داشتن نیت خوب داشتن قصد بدی نداشتن
به نقل از هزاره: به درد. . . خوردن برای. . . مناسب بودن مناسبِ . . . بودن
به نقل از هزاره: قصدی نداشتن منظور بدی نداشتن غرض و مرضی نداشتن
به نقل از Wiktionary no mean feat ( plural no mean feats ) ( idiomatic ) A laudable triumph of great difficulty; no small feat به نقل از کمبریج: a g ...
به نقل از هزاره: کار بزرگ عمل برجسته شاهکار معجزه اعجاز
عضو گروه کارکنان
به نقل از هزاره: 1. ( نظامی، در جمع ) مانور، رزمایش، نمایش رزمی؛ مشق 2. ( مجازی ) مانور، حرکت ماهرانه؛ تمهید، نقشه، تدبیر، شگرد، ترفند؛ حیله 3. ( نظا ...
شهروند عادی مردم کوچه و بازار آدمِ کف کوچه و بازار فرد عادی
به نقل از هزاره: ( مجازی ) به سراغ کسی رفتن به فکر کسی بودن
به نقل از هزاره: ( مجازی ) به سراغ چیزی رفتن به فکر چیزی بودن
به نقل ازHiNative: to be vocal about something" means that you have to speak your thoughs about something. you have to say what your " . ideas are, ...
به نقل از Collins dictionary : under pressure and doing as much as is feasible مثال ها: . The system is very stretched . The deal will also help ...
به نقل از هزاره: به هیچ وجه من الوجوه به هیچ طریقی
به نقل از هزاره: یک بند یکریز یکسره بی وقفه لاینقطع پشت سر هم
به نقل از هزاره: 1. ( عامیانه ) سرباز بودن، خدمت بودن 2. زندان بودن، تو هلفدونی بودن
به نقل از هزاره: قانون را نادیده گرفتن استثنا قائل شدن از واقعیت فاصله گرفتن
کلیسای جامع سالزبری به نقل از ویکیپدیای فارسی: کلیسای جامع سالزبری ( به انگلیسی: Salisbury Cathedral، تلفظ: سالزْبــِری کَثیدرال ) در سده سیزدهم در ش ...
سالزبری
به نقل از: Macmillan used for saying that a situation is more complicated than it seems مثال: . I feel that there’ s something more to this than me ...
به نقل از هزاره: 1. تقریباً، کمابیش، بفهمی نفهمی 2. حدوداً، تقریباً، به تخمین
به نقل از هزاره: به معنای دقیق کلمه
به نقل از wordreference: try to go beyond the confines/boundaries/edge of what is possible مثال: Working at the elite level in motorsport, we push at ...
تکرارنشدنی منحصر به فرد [در متون ادبی] عدیم النظیر بی همتا بی مثال بی مانند به نقل از هزاره: استثنا ( چیزِ ) استثنایی، ( چیزِ ) اتفاقی،
به نقل از Wiktionary : . piece of work ( plural pieces of work ) A product or manufactured article, especially an item of art or craft اثر هنری
به نقل از مک میلان دیکشنری: to be wanted by a lot of people مثال: . Our software is in demand all over the world به نقل از هزاره: خواهان داشتن، خری ...
خواهان خریدار طالب
به نقل از هزاره: [پیراهن] یقه بلند
به نقل از هزاره: بلندنظری مناعت طبع بزرگ منشی
بلندنظرانه بزرگ منشانه به نقل از هزاره: با بلندنظری با مناعت با بزرگ منشی
به نقل از هزاره: بلندنظر با مناعت طبع بزرگ منش با روحِ بزرگ معتقد به اصول اخلاقی [آرزو و غیره] عالی، متعالی
به نقل از هزاره: عصبی تندمزاج حساس
به نقل از www. macmillandictionary. com . to do the difficult work, or to deal with the pressure, so that someone else does not have to مثال: . H ...
به نقل از هزاره: 1. ( نظامی، در جمع ) مانور، رزمایش، نمایش رزمی؛ مشق 2. ( مجازی ) مانور، حرکت ماهرانه؛ تمهید، نقشه، تدبیر، شگرد، ترفند؛ حیله 3. ( نظا ...
به نقل از هزاره: 1. [وضعیت بیمار، وضع اجتماعی] بحرانی، حساس وخیم، خطرناک سخت، حاد 2. [نوشته، تحلیل، نسخه] انتقادی 3. [شخص، نگاه] نکته سنج، نقاد، خرده ...
به نقل از هزاره: 1. زمین موات 2. فاصله ی بین دو لشکر متخاصم 3. منطقه ی بی طرف 4. ( مجازی ) گم آباد
وصف الحالی حدیث نفسی خودزندگینامه ای
به نقل از هزاره: 1. نبردن، گذاشتن، باقی گذاشتن 2. ول کردن، ترک کردن، پشت سر گذاشتن 3. جا گذاشتن 4. جلو افتادن از، عقب گذاشتن
به نقل از هزاره: از جمله من جمله با که شاملِ . . . هم می شود شاملِ
به نقل از هزاره: مته ی بادی