پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٢٩٢)

بازدید
١,٦٨٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

used when you are talking about something that people are familiar with, especially something that is likely to change مثال: This could mean the end ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

a sudden increase in the number of crimes committed in a country or area مثال: "officials blamed the crime wave on economic shortages" افزایش ناگهانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از فرهنگ پویا: ناآرامی، آشوب، شورش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از هزاره: 1 - موفق بودن، خوب پیش رفتن 2 - بهبود یافتن، خوب شدن؛ حالِ ( کسی ) خوب بودن، حال ( کسی ) رضایتبخش بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

to a greater degree, exaggerating the characteristics of the previously named object مثال: "Panic is anxiety on steroids" تا حد زیادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل اجتماعی مسئله ی اجتماعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از فرهنگ پویا: درش را بذار ( =بگذار ) ! در کونت را بذار!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - تا 2 - نزدیک به، قریبِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از فرهنگ پویا: بارها، صد دفعه، به کرات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از فرهنگ پویا: کار درست راه مطمئن معامله ی خوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از فرهنگ پویا: راه درست کار مطمئن معامله ی خوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پاک کردن ماهی تمیز کردن ماهی درآوردن استخوان های ماهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

میریام وبستر: : to continue doing something : to proceed مثال: . I don't want to go forward without a contract

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

To be looming or have recently begun مثال: Let's meet soon—once the back - to - school rush is upon us, we won't have any free time فرارسیدن آغاز شدن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

used for giving your opinion even though other people may not agree به نظر من به اعتقاد من

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - بمب ساعتی 2 - ( مجازی ) بمب، وضعیت قابل انفجار، وضع بحرانی ______به نقل از فرهنگ پویا 1 - بمب ساعتی 2 - ( مجازی ) خطر واقعی، خطر بزرگ، تهدید جدی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از هزاره: 1 - تبدیل به شهر شدن؛ شهر شدن 2 - شهرنشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

thinking about and planning for the future : forward - looking آینده نگر، نوگرا، پیشرو، مترقی نوگرایانه، مآل اندیشانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سطح زمین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

از طرف کسی از جانب کسی

پیشنهاد
٢

به کسی مربوط نبودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تعدادی از افراد اشخاص معدودی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به نقل از فرهنگ پویا: سرجای اول برگشتن

پیشنهاد
٣

بخت به تو رو می کند بخت با تو یار می شود شانس می آوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از فرهنگ پویا و فرهنگ هزاره: در نظر داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به نقل از فرهنگ پویا: 1. دیوانه وار، شتابزده، سراسیمه 2. از روی استیصال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از فرهنگ پویا: بی نتیجه بی فایده بیهوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوباره روشن کردن باز روشن کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از فرهنگ پویا: بی خبر ناگهان یک دفعه بدون هشدار قبلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از فرهنگ پویا: ( به چیزی ) ادامه دادن ( چیزی را ) دنبال کردن پشت ( چیزی را ) گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از فرهنگ پویا: ریسک حساب شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

عادت داشتن به آشنا بودن با

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

ریسک کردن خطر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

ظاهراً گویا انگار مثل اینکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از کالینز دیکشنری: When you scan a place or group of people, you look at it carefully, usually because you are looking for something or . so ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به نقل از فرهنگ پویا: 1. با شتاب ( از جایی ) خارج شدن 2. [بیماری] شایع شدن 3. [جنگ] درگرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

طغیان کردنِ [رودخانه]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

زدن زیر خنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - [در و غیره] یک دفعه باز شدن 2 - [تشتک، درپوش و غیره] پریدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

همه ی شرایطِ [مندرج در تقاضانامه ای، درخواستی، کاری و غیره را] داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از The Free Dictionary: . To be particularly noteworthy, remarkable, interesting, special, or impressive مثال: !Wow, this new car of yours i ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: 1 - ( عکاسی ) داروی ثبوت 2 - ( محاوره ) کارچاق کن، دلال 3 - ( عامیانه ) ساقی، دلال موادمخدر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-٦٩

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - بهت انگیز، حیرت آور، باابهت 2 - ترسناک، مخوف 3 - عالی، محشر، معرکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: خاطرجمع که، خاطرآسوده که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: 1 - امنیت عبور؛ اجازه ی عبور، حق عبور 2 - جواز عبور، پروانه ی عبور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دزد گاوصندوق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به نقل از هزاره: صحیح و سالم

پیشنهاد
١

نگهداری کسی را برعهده ی کس دیگری گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: برای نگهداری در جای امن

پیشنهاد
١

به نقل از هزاره نگهداری چیزی را بر عهده ی کسی گذاشتن