پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
دارای شهرت جهانی . . . که در جهان مشهور است نامدار جهانی جهان آشنا
دوران پسا آپارتاید دورانِ مابعدِ آپارتاید عصر پساآپارتاید دوره ی پس از لغو آپارتاید
بازنمایی بازنمود
to act in a way that shows others how to act مثال: . When it comes to hard work, she chooses to lead by example الگوی دیگران بودن همچون الگوی دیگر ...
تربیت کردن بچه ها بزرگ کردن بچه ها پرورش دادن بچه ها
نیروی کار فعال Working people between the ages 25 to 54 are typically referred to as “prime - age” workers, meaning most are old enough to be finish ...
مراقب مسئول مراقبت کسی که [از کودکان، بیماران، سالمندان، غیره] نگهداری می کند
. a person who earns money to support their family, typically the sole one "when Roland's grant ran out, Val became the breadwinner" نان آور
سنتاً به حکم سنت طبق سنت مطابق سنت به طور سنتی از قدیم از قدیم الایام از دیرباز
مسئله عمیق تر است. مشکل عمیق تر است. مسئله اساسی تر است. مشکل اساسی تر است.
خود را به رخ کشیدن _________________ به نقل از هزاره: خود را مطرح کردن خود را نشان دادن
[مخفف] مدیر اجرایی ارشد
to get everything one wants Achieve two mutually exclusive objectives, as in Bill wants to have it both ways - to enjoy Christmas at home and to tra ...
1 - to do anything in your power to make a project succeed 2 - to make something work properly مثال : - . We have to complete this work by tomorrow ...
به نقل از هزاره: ( محاوره ) نانت تو روغن است! غصه ی آینده را نخور! !you're made
به نقل از هزاره: فرصت طلبی کردن رنگ عوض کردن به هر سازی رقصیدن
به نقل از هزاره: فرصت طلبی کردن رنگ عوض کردن به هر سازی رقصیدن
منظورم این است که به نظرم یعنی
به نقل از هزاره: خوب گفتی! کاملاً موافقم!
به نقل از هزاره: جالب توجه چشمگیر کنجکاوی برانگیز
به نقل از هزاره: 1. سیمان، سمنت، ساروج 2. چسب 3. [دندان] ساروج؛ ( دندانپزشکی ) آمالگام 4. سیمان ریختن، سیمان کردن، سیمان زدن 5. تحکیم کردن، محکم کردن ...
بر اساس توقعات زندگی کردن طبق انتظارات زندگی کردن طبق انتظارات رفتار کردن مطابق توقعات رفتار کردن
بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زندگی کردن
بر اساس اصولِ [کسی: مثلاً خودم/خودت/خودش و غیره] زندگی کردن/رفتار کردن
فراخورِ شهرتش بودن مثال از فرهنگ هزاره: . He didn't live up to his reputation ترجمه از فرهنگ هزاره: به فراخور شهرتش زندگی نکرد. آنگونه زیست که شای ...
به نقل از هزاره: 1. [اصول، مذهب] طبق. . . زندگی کردن، اجرا کردن، عمل کردن به؛ [قول های خود] وفادار ماندن به 2. مطابق . . . رفتار کردن / زندگی کردن، ا ...
به نقل از هزاره: ( در آمریکا و اسکاتلند ) اسم کوچک
کم کاری کردن عملکرد ضعیف داشتن
to sound true مثال: . Her explanation didn't ring true درست به نظر رسیدن
در برهه ای در مقطعی یک دوره ای [به معنای یک زمانی] یک زمانی زمانی [به معنای یک زمانی] یک وقتی، [به معنای یک زمانی] یک موقعی،
به نقل از هزاره: 1. آسان، راحت، ساده، سهل، بی دردسر 2. [غذا، دکوراسیون، لباس و غیره] ساده، بی تکلف، بی پیرایه 3. [ابزار، ماده و غیره] ساده 4. [شکل، ...
به نقل از: Dictionary of Business Terms system of electing a percentage of the board of directors of a public corporation, usually one third, each y ...
می توان پرسید پرسیدنی است که باید پرسید مسئله این است که پرسش اینجاست که
راهبری شرکتی این اصطلاح در متون تخصصی فارسی کاملاً جاافتاده است. برای مثال، می توان به صفحه ای مراجعه کرد که در نورمگز وجود دارد و انبوهی مقاله را د ...
عضو کمیته ای بودن در کمیسیونی شرکت داشتن _________به نقل از هزاره
کمیته ی پارلمانی ______به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: به عنوان عضو کیمته به عنوان یک عضو کمیسیون
به نقل از هزاره: کمیسیون تحقیق
کارگروه به نقل از هزاره: کمیته، هیئت، کمیسیون
به نقل از هزاره: هم. . . هم. . . نه تنها . . . بلکه. . .
A chance. An opportunity مثال: . They deserve the opportunity to prove themselves. Give them a fair shot شانس فرصت موقعیت بخت امکان
به نقل از کمبریج: to stop someone developing or doing as well as they should مثال: . She felt that having children would hold her back جلوی پیشرفت ...
پررشد به سرعت در حال رشد سریعاً در حال رشد با رشدِ بالا
دبیر تحریریه به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: A managing editor ( ME ) is a senior member of a publication's management team. Typically, the . managin ...
با این فرض که با فرض این که به فرض این که
به نقل از free dictionary: To give one's talent, skills, or effort to assist in some task, project, endeavor, etc مثال: . The famous actor is lendi ...
به نقل از کمبریج: to suffer the bad effects of a situation مثال: The people who get the short end of the stick are those whose income is just too hi ...
به نقل از هزاره: ( محاوره ) اشتباه فهمیدن بد فهمیدن در اشتباه بودن
1. household servants 2. staff engaged in the provision of food and cleaning services ________به نقل از کالینز دیکشنری خدمتکاران خانه
1. ربع، یک چهارم، چهار یک 2. پانزده دقیقه، ربع ( ساعت ) 3. فصل؛ سه ماه، سه ماهه 4. جهت، سو، سمت 5. منطقه، ناحیه، محله، کوی 6. گروه، جماعت، محفل 7. ( ...