پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٣٧١)

بازدید
٣,٣٧٠
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: خود را وقف کاری/چیزی کردن خود را به کاری / چیزی مشغول کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: خود را وقفِ چیزی/کاری کردن خود را به چیزی/کاری مشغول کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از Merriam - Webster: to make oneself work hard in order to complete something successfully مثال: If you apply yourself, you might be able to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

داستان تمام نشدنی داستان بی پایان داستان پایان ناپذیر داستان بی انتها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بلافاصله کمی بعد اندکی بعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تهدیدکننده ی حیات تهدیدکننده ی زندگی به نقل از فر هنگ پویا: مهلک دارای خطر مرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در عمل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: [محاوره، به شوخی] فوق العاده است! شق القمر کرده اند!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از فرهنگ پویا: اوضاع و احوال به طور کلی وضعیت کلی

پیشنهاد
٢

به نقل از فرهنگ پویا: با حرارت از کسی/چیزی حمایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از فرهنگ پویا: جلب کردن، کسب کردن، جمع کردن

پیشنهاد
١

به نقل از فرهنگ پویا: کسی را ( از جایی ) اخراج کردن، بیرون کردن

پیشنهاد
٢

به نقل از فرهنگ پویا: چیزی را توی کله ی کسی فرو کردن

پیشنهاد
٤

به نقل از فرهنگ پویا: با انگشتان خود روی میز ضرب گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - طبل، کوس، دهل 2 - دمبک، تنبک، تمبک 3 - صدای ضربات 4 - بشکه 5 - قرقره 6 - غلتک، استوانه، نورد 7 - مخزن لباسشویی 8 - پرده ی گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نقل از هزاره: 1 - افسار، طناب، بند، زنجیر 2 - [حیوان] بستن، افسار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افسار 2 - قلاده 3 - [افسار/قلاده ی حیوانی را به جایی] بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جای تعجب ندارد که جای شگفتی نیست که به نقل از هزاره: عجیب نیست که تعجبی ندارد که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نقل از هزارهک 1 - با کمال تعجب 2 - به طور شگفت انگیزی، به طرز تعجب آوری، به نحو غیرمترقبه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به نقل از: Oxford Languages know about something or about how to do something مثال: "I didn't have a clue what was happening" درباره ی چیزی دانستن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

a person’s regular job and main source of income, typically as contrasted with a more enjoyable occupation or hobby مثال: he funds his films with mon ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - the best recorded performance in a particular athletics event at a particular track 2 - the past achievements or performance of a person, organiz ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابرانسان ابرمرد سوپرمن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هزاره: چترباز سقوط آزاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تحت الشعاع قرار دادن بیشتر درخشیدن از گوی سبقت ربودن از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مخرب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کسی چه می دونه؟ از کجا معلوم؟ کی می دونه اصلاً؟ خدا رو چه دیدی؟ خدا می دونه؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پرچالش چالش برانگیز چالشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از مک میلیان: . used for emphasizing the main reason or purpose of something مثال: The majority said they work mostly because they need the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به نقل از هزاره: اعتقاد داشتن به دنبال کردن پی چیزی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از هزاره: به امید. . . زندگی کردن به امید . . . زنده بودن برای. . . زندگی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: در یاد کسی زنده ماندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: تنها زندگی کردن در انزوا زندگی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: توی گذشته زندگی کردن توی گذشته های بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: شغل ثابتی نداشتن هر کاری کردن از هر راهی شد پول درآوردن نان زرنگی خود را خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: به کار مردم/دیگران کاری نداشتن زندگی خود را کردن رواداری نشان دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: به حق چیزهای نشنیده آدم چه چیزهایی می شنود!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: زندگی طولانی کردن به پیری رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: زنده باد شاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

هزاره: از کسی سواری گرفتن از کسی سوء استفاده کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از میریام وبستر: 1 : . to travel in the same direction as someone مثال: Let me walk with you—I'm going your way 2 : . to happen in a way tha ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - decide on, choose 2 - attempt to gain or obtain 1 - انتخاب کردن 2 - تلاش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Out here is where you are مثال: !I found something really cool, you've got to get out here and see it اینجا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از آکسفورد لنگویج: compel the making of an immediate decision مثال: They would never have addressed the problem if that newspaper article hadn ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوی آتشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نقل از کالینز دیکشنری: . To get in the way of something means to make it difficult for it to happen, continue, or be appreciated properly مثال: ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

1 - doll that is manipulated by means of strings attached to its limbs 2 - person or group whose actions are controlled by another 1 - عروسک خیمه ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

( slang ( crazy, mad, insane دیوانه روانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از میریام وبستر: ( to try hard ( to do something مثال: They were at pains to distance themselves from the scandal سخت تلاش کردن تلاش بسیار ک ...

پیشنهاد
١

. so that someone is happy, pleased, or satisfied The work was not done to my satisfaction بر اساس رضایت کسی