fireball

/ˈfaɪərˌbɒl//ˈfaɪəbɔːl/

معنی: نارنجک، سنگ اسمانی بزرگ، گلوله انفجاری، شهاب روشن
معانی دیگر: هر چیزی که همانند گوی یا توده ای از آتش باشد، (نجوم) شهاب، آذر گوی، گوی ابر، شخانه ی درخشان، ابر گوی مانند که بعد از انفجار اتمی پدید می آید، (قدیم) خمپاره، سنگ اسمانی بزرگ، شهاب روشن، نارنجک، گلوله انفجاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any very hot, luminous spherical object, esp. an extremely bright meteor.

(2) تعریف: the white-hot center of a nuclear explosion.

(3) تعریف: (informal) someone who is exceptionally energetic.

(4) تعریف: ball-shaped lightning.

جمله های نمونه

1. An eyewitness account described the plane as a "fireball".
[ترجمه گوگل]یکی از شاهدان عینی هواپیما را "گلوله آتش" توصیف کرده است
[ترجمه ترگمان]یک گزارش عینی این هواپیما را \"گلوله آتش\" توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Witnesses reported seeing a huge orange fireball as the oil refinery exploded.
[ترجمه گوگل]شاهدان گزارش دادند که هنگام انفجار پالایشگاه نفت، یک گلوله آتشین نارنجی بزرگ را مشاهده کردند
[ترجمه ترگمان]شاهدان گزارش دادند که وقتی پالایشگاه نفت منفجر شد، آتش بزرگ نارنجی رنگ آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 37-year-old man turned himself into a human fireball in front of estranged wife Brenda, 3
[ترجمه گوگل]مرد 37 ساله در مقابل همسرش برندا، 3 ساله، خود را به گلوله آتشین انسانی تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]مرد ۳۷ ساله خود را در مقابل همسرش برندا، ۳، در مقابل همسرش برندا، ۳، تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On February 19 a brilliant fireball appeared over Regina, Saskatchewan, heading eastward.
[ترجمه گوگل]در 19 فوریه یک گلوله آتشین درخشان بر فراز رجینا، ساسکاچوان ظاهر شد که به سمت شرق حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۹ فوریه، یک گلوله آتشین درخشان بر روی رجینا، در ساسکچوان به سمت شرق ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fireball destroyed a prefabricated office building before setting a four-storey office block ablaze.
[ترجمه گوگل]گلوله آتش یک ساختمان پیش ساخته اداری را قبل از آتش زدن یک بلوک اداری چهار طبقه تخریب کرد
[ترجمه ترگمان]این انفجار در حالی که یک ساختمان چهار طبقه را به آتش کشیده بود، یک ساختمان پیش ساخته در ساختمان پیش ساخته را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Above them a tremendous white fireball blossomed, like the unfolding of a vast paper flower, but now blindingly bright.
[ترجمه گوگل]در بالای آنها یک گلوله آتشین سفید فوق العاده شکوفا شد، مانند باز شدن یک گل کاغذی بزرگ، اما اکنون به طرز چشمگیری درخشان
[ترجمه ترگمان]بالای سرشان، یک توپ آتشین بزرگ، مثل دهانه یک گل کاغذی بزرگ، شکوفه کرده بود، اما حالا درخشان و درخشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We therefore expect the Tunguska fireball to have reached a height above its airburst altitude appropriate to a nuclear surface burst.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما انتظار داریم که گلوله آتشین تونگوسکا به ارتفاعی بالاتر از ارتفاع انفجار هوای مناسب برای انفجار سطح هسته ای رسیده باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین انتظار داریم که انفجار توپ آتشین Tunguska به ارتفاع بالاتر از ارتفاع airburst برسد که مناسب انفجار سطح هسته ای باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the gases from the explosion and fireball may reach escape velocity.
[ترجمه گوگل]برخی از گازهای ناشی از انفجار و گلوله آتشین ممکن است به سرعت فرار برسند
[ترجمه ترگمان]برخی از گازهای انفجار و انفجار آتش ممکن است به سرعت فرار برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fireball has become an ember.
[ترجمه گوگل]گلوله آتش به اخگر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این گلوله آتشین تبدیل به آتشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The calculated size of the fireball may be several hundred meters in diameter.
[ترجمه گوگل]اندازه محاسبه شده گلوله آتشین ممکن است چند صد متر قطر داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اندازه محاسبه شده این گلوله آتش ممکن است چند صد متر قطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vapour exploded and a huge fireball ripped through the maisonette.
[ترجمه گوگل]بخار منفجر شد و گلوله آتشین بزرگی در مزونت شکافت
[ترجمه ترگمان]بخار منفجر شد و یک گلوله آتشین بزرگ در the منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The taxi was destroyed in a huge fireball which lit up the night sky and showered red-hot debris for 150 yards.
[ترجمه گوگل]تاکسی در یک گلوله آتشین بزرگ که آسمان شب را روشن می کرد و 150 یارد زباله های داغ را باران می کرد، نابود شد
[ترجمه ترگمان]تاکسی در یک گلوله آتش بزرگ که آسمان شب را روشن کرده بود، نابود شد و برای ۱۵۰ یارد آوار داغ و داغ به پا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fireball is visible for about half a minute before the object exits from the atmosphere with its original speed virtually undiminished.
[ترجمه گوگل]گلوله آتشین حدود نیم دقیقه قبل از خروج جسم با سرعت اولیه خود تقریباً بدون کاهش از جو قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]این توپ آتشین تا حدود نیم دقیقه قبل از آنکه شی با سرعت اصلی خود به طور مجازی کامل شود، قابل مشاهده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fireball passed over the northern horizon and had nearly faded from view when the sky was lit by a tremendous flash.
[ترجمه گوگل]گلوله آتشین از افق شمالی عبور کرد و زمانی که آسمان با یک برق شدید روشن شد تقریباً از نظر محو شده بود
[ترجمه ترگمان]این گلوله آتشین از بالای افق شمالی عبور کرد و وقتی آسمان با نور خیره کننده ای روشن شد تقریبا از دید محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fireball that came with the flash lasted for half a second and enveloped the whole stumbling figure.
[ترجمه گوگل]گلوله آتشینی که همراه با فلاش آمد، نیم ثانیه طول کشید و تمام شکل سکندری را در بر گرفت
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش که از روشنایی آن می گذشت نیم ثانیه به طول انجامید و پیکر سکندری خوران تمام اندامش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نارنجک (اسم)
bomb, grenade, canister, fireball

سنگ اسمانی بزرگ (اسم)
fireball

گلوله انفجاری (اسم)
fireball, shrapnel

شهاب روشن (اسم)
fireball

تخصصی

[زمین شناسی] شهاب، آذر هر شخانه درخشان یا تابان با تابندگی که برابر یا بیشتر از تابندگی روشن ترین و درخشان ترین سیاره هاست. مقایسه شود با: شهاب آذرین.

انگلیسی به انگلیسی

• ball of fire; something resembling a ball of fire (i.e. meteor); flaming center of a nuclear explosion; energetic person
a fireball is a ball of fire, for example one at the centre of a nuclear explosion.
ball of fire; something resembling a ball of fire (i.e. meteor); flaming center of a nuclear explosion; energetic person

پیشنهاد کاربران

energetic person
آدم با انرژی
fireball ( نجوم )
واژه مصوب: آذرگوی
تعریف: شهاب پرنوری که به درخشش سیارۀ زهره یا پرنورتر از آن باشد
آتش پاره. گلوله ی آتشین. تکه ای آتش که در آسمان در حال جلزوولز است. سرتق
گوی آتشین

بپرس