پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٢٩٢)

بازدید
١,٦٩٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نه چیز دیگری ولاغیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

up until and including the present time تا به امروز تاکنون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

stay down; to fail; stay back مردود شدن رد شدن تجدید شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از هزاره: نمونه، ناب، اصیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: 1 - کارگاه، سالن کارخانه 2 - کارگرانِ ( کارخانه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: مددِ معاش [در بریتانیا]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به نقل از هزاره: 1 - جالب اینکه، شگفت اینکه، گفتنی اینکه، شایان ذکر است که 2 - به طرز استثنایی، به طور چشمگیری، به نحو فوق العاده ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: بنا به تعریف خود برحسب تعریف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به نقل از کمبریج: to affect other people's opinion of someone or something, especially in a bad way تأثیر گذاشتن بر تأثیر داشتن بر مثال ها: When one ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

not mostly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سال ها در طول سالیان طی سالیان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

A combined effort is made by two or more groups of people at the same time تلاش جمعی تقلای جمعی کوشش گروهی کوشش جمعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: 1. متعهد، دلسوز، پایبند، علاقه مند، مشتاق 2. ( کامپیوتر و غیره ) اختصاصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

. to give you an idea" means "to tell you", "to let you know", or somthing like these"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مدت ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: مخصوصٍ خاصِ ویژه ی پیشنهاد من: مختصِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به منزله ی . . . بودن در حکمِ . . . . بودن به مثابه. . . بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به نقل از هزاره: زندگی پروپیمان زندگی پربرکت پزندگی خوب زندگی مرفه ( مذهب ) زندگی پرهیزکارانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

very famous or popular, especially being considered to represent particular opinions or a particular time relating to or characteristic of a famous ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مدل تازه مدل جدید مدلِ به روز نسخه ی جدید سری جدید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

. keep abreast of current thinking or developments "resorts need to move with the times by providing clean beaches and modernized hotels" همگام با ز ...

پیشنهاد
١

مسأله درباره . . . این است که قضیه ی . . . این است که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

very keen; enthusiastic. an avid reader ( postpositive; often foll by: for or of eager ( for ) ; desirous ( of ) ; greedy ( for کشته مرده هوادار دو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مک میلیان دیکشنری: to say that you belong to a particular group or category; to describe yourself as belonging to that group or category He began i ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دانش پیشین در این باره توضیحات به فارسی در این نشانی قابل دسترسی است: https://patentoffice. ir/glossary/22/دانش - پیشین این هم صفحه ی ویکیپدیای انگل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

be very successful in an undertaking or enterprise بسیار مؤفق شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

. grow in ( something ) to begin to have more of a particular quality . She was growing in confidence every day . The area has gradually grown in im ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به نقل از میریام وبستر: to open suddenly and quickly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تمام وقت فول تایم بیست و چهارساعته [محاوره] بیست و چهاری یکسره و بی وقفه شبانه روزی شب و روز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به نقل از هزاره: 1 - پیشاهنگ، پیشرو، پیشتاز، پیشگام، پیشقدم 2 - کاشف، کاوشگر، مبتکر 3 - جمعیِ یکانِ مهندسی 4 - پیشاهنگ بودن، پیشرو بودن، پیشتاز بودن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: بزرگ داشتن به عنوان گرامی داشتن به عنوان احترام گذاشتن به خواندن نامیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

. to make an extra effort . try very hard to achieve something � to do more than expected � to make special efforts زحمت فوق العاده کشیدن زحمت بی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از: The Free Dictionary certainly; without doubt قطعاً بدون شک !I've worked all my life to get to this position, so I'm sure as hell not go ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در کورانِ به نقل از هزاره: در اوج گرمای [مجازی] در گرماگرمِ، در بحبوحه ی، در اوجِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اتاق جنگ اتاق تصمیم گیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ضدفرهنگ قاعده شکن عرف شکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: [کهنه، به قصد طعنه] آدمِ برمامگوزید، آدم طاووس خصال، کج کلاه خان، آدم شیک وپیک

پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: [غذا، نوشیدنی و غیره] اضافه کردن به، افزودن به، ریختن در

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیانور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] وارد کردن، به. . . دادن 2 - تلفن کردن به، تلفن زدن به، به. . . زنگ زدن، تلفنی تماس گرفتن با

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: خبرنگار کم تجربه خبرنگار جوان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرامبخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: [پلیس] قضیه را کشف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

lead to end [چیزی را] به پایان سوق دادن پایان [چیزی را] رقم زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: لت و پار ژنده درب و داغون پاره و پوره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

. get someone back to normal, financially, medically, mentally, etc مثال: . We will put him on his feet and help him along کسی را به حالت عادی برگرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظرگیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

میریام ـ وبستر: the cause of one's becoming a better person مثال: . His time in the army was the making of him عامل ارتقای عاملِ بهتر شدنِ موجبِ ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

انبار ضایعات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برخلاف چیزی بودن